یا علی یا علی
یک شب که داشتیم باهم پیامک بازی میکردیم ، بین پیام دادن ها خوابم برد😴 . در عالم رویا دیدم جنازه ای روی تابوتی قرار دارد و روی این جنازه را پارچه مشکی گذاشته اند◼️، فقط لبهای این جنازه مشخص بود ، پیش خودم می گفتم این لبها چقدر آشناست .
چند نفر از تشییع کنندگان جنازه را گرفتند که تشییع کنند ولی به جای لااله الا الله ، یا امیرالمومنین می گفتند و ناگهان آن جنازه هم با صدای بلند فریاد زد : یاعلی ، یاعلی 😱😱
أنقدر بلند و محکم می گفت یا علی که من با وحشت از خواب پریدم😨 . دست و پایم از شدت ترس میلرزید و در اصطلاح گم کرده بودم !
گوشی را گرفتم که برای آقا کمیل زنگ بزنم دیدم ساعت چهار و نیم صبح است و گوشی آقا کمیل هم خاموش بود.😞
بعدها وقتی برای همکارای آقا کمیل خواب آن شب را تعریف کردم تعجب کردند و گفتند آقای جعفرخان اسم عملیات را گذاشته بود یا علی بن ابیطالب (ع) و شهید کمیل هم مدام همین مطالب رو قبل از شهادت می گفتند.🕊😭
شهید مدافع #وطن
کمیل صفر تبار🌹
@raviannoorshohada
🕯خاکریز خاطرات✨
🍃جاذبه ی عجیب در ساختن افراد✨
❣در چند ساله ی جنگ که بنده با شهید زین الدین برخورد داشتم هیچ گاه ندیدم نیرویی را طرد کند. 🌿
جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد، استعدادی خارق العاده.✨🌱
اگر می دید کسی در مسئولیت خودش از لحاظ مدیریت ضعیف است،
طردش نمی کرد؛ او را از آن مسئولیت بر می داشت، می آورد پیش خودش در فرماندهی.
آن وقت هر جا می رفت ، او را هم با خودش می برد؛🍃
و به این شکل روحیه ی مسئولیت پذیری و حسن انجام وظیفه را عملاً به او می آموخت و بعد دوباره از او در جایی دیگر استفاده می کرد. با همین روحیه ی کریمانه بود که به هر دلی راهی می گشود.
#شهیدزین_الدین♡•
@raviannoorshohada
#سیـره_شهــدا❤️
🔸از ویژگیهای بارز شهید خوشرویی و آراستگی ظاهری و پرداختن به ورزش بود و همین امر در #تواضع و #اخلاص، ایشان را #محبوب دل جوانان میکرد.
🔸پرهیز از #ریا، شاخصه دیگر ایشان بود؛ چنانچه بعد از شهادت نیز خانواده و نزدیکان وی از برخی مدارج و مراتب علمی ایشان بیاطلاع بودند.
🔸ارادت خاص نسبت به مولا علی بن موسی الرضا(ع)، تداوم ارتباط با قرآن و اقامه نماز صبح در مسجد، زیارت هفتگی جمکران و زمزمه همیشگی دعای عهد، روح بیکرانهاش را زلالتر میکرد.
🔸 در یک کلام، زندگی شهید طبق سفارش مقام معظم رهبری، آمیختهای از #تحصیل، #تهذیب و #ورزش بود.
#شهید_محمدمهدی_مالامیری🌷
#شهید_مدافع_حرم
@raviannoorshohada
یه بار من و مصطفی طبق عادت هر زندگی ای با هم بحث کردیم و طبق معمول من ناراحت شدم ازش.😞
رفتن توی آشپزخونه و مشغول غذا درست کردن شدم..
بعد از چند دقیقه صدای در اومد. و من بینهایت از مصطفی عصبانی شدم😤که چرا براش مهم نیس من ازش ناراحتم.
و چون ما با خانواده همسرم توی یه خونه زندگی میکردیم، فکر میکردم رفت بالا.
توی همین افکار بودم وعصبانی، که دوباره صدای باز شدن در اومد. برنگشتم.
صدای پای مصطفی رو میشنیدم که داره میاد به سمتم.🚶
تا اومد پشت سرم ایستاد وصورتمو گرفت بالا و گفت: میشه بخندی؟☺️
نگاش کردم. دستشو از پشتش آورد جلو و یه گل بهم داد 💐
تازه اونجا فهمیدم که برای چی رفته بود بیرون..😢
راوی همسر شهید مدافع حرم
مصطفی شیخ الاسلامی🌹
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینطور باید از دنیا دل کند😔😭
#شهید_حسین_حریری
@raviannoorshohada
┄✦۞✦༻﷽༺✦۞✦┄
🌺#شهیداکبرروندی🌺
❣اكبر هر وقت تو دعای توسل به قسمت حضرت حجت (عج) می رسید نای ایستادن رو پاها رو نداشت و زانوهاشو می گرفت و بلند بلند گریه می كرد.
❣ عصر عملیات نصر۷ دیدم بدن چندتن از شهدا افتاده اند. بچه ها داشتند پیشانی های اونارو می بوسیدند من هم به تقلید از اونها داشتم این كار رو می كردم. یكدفعه به پیكر خونین و رشید «اكبر» برخورد كردم پیكر مطهرش لبخندی زیبا برلب داشت.
❣ شهید اكبر روندی از بروبچه های قصر شیرین همگام با بسیجیان اسلام آبادی گردان حمزه سید الشهداء تیپ مستقل بنی اكرم كرمانشاه را تشكیل دادند و در عملیات های متعددی شركت كردند.
❣سرانجام او در عملیات نصر۷ در مرداد ۱۳۶۶ در بلندیهای بلفت و دوپازا به فیض شهادت نائل آمد.
🌹#روحـــششــادیادشگــرامــے🌹
◀راوی: مصیب بیانوندی
@raviannoorshohada
#خـــاطرات_شهدا
توی جوّ آن روز کردستان خنده رو بودن واقعا نوبر بود.
مسئول باشی و با آن سر و ریش بور و آشفته هزار تا کار برعهده ات باشد و هزار جای کارت لنگ بزند و هزار جور حرف بهت بگویند و هر روز خبر شهادت یکی از بچه هایت را برایت بیاورند
و چند بار در روز بخواهی نفراتت را از کمین ضدّ انقلاب دربیاوری و نخوابی و نقشه بکشی و سازمان دهی بکنی و دست آخر هنوز بخندی ، واقعا که هنر می خواهد. بعضی از بچه ها توی اوقات استراحت ، جدول درست می کردند ، توی یکی از این جدول ها نوشته بود ، مردی که همیشه می خندد.
جوابش یازده حرف بود.
یکی با مداد توش نوشته بود محمد بروجردی.
بقیه هم یاد گرفته بودند ؛ از این جدول ها درست می کردند.
می نوشتند ، توپ روحیه ، مسیح کردستان ، بابای بسیجی ها و....
#شهیدمحمد_بروجردی
📕 یادگاران ، ج12
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@raviannoorshohada
🔺من با #ابـراهـیـم_هـادی کار دارم⁉️
ابراهیم #موبایل نداشت،📵
اما بی سیم که داشت!!📞
🔸️ابـراهـیـم،ابراهیم...‼
اگر صدای مرا میشنوی ،
کمک کن...❗
من و بچه ها گیر افتادیم
در تله ی #دشمن!🇮🇱🇺🇸
تلفن همراه من کار نمیکند📴
بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه #بیسیم نداشت😔
تا با تو تماس بگیرم...
گفتم میخواهم با بیسیم شما #تماس بگیرم..
گفتند #اندرویدهای شما را
چه به بیسیم #شهدا..😳
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید..👇
صدایم را به تو برسانم ...🗣
اگر میشنوی ما #گیر افتادیم🚷
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که #دخترهای_محل از فرم #هیکل💪تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟🤼♂️
تا چشم و دل دختری را آب نکنی !😪
اینجا #کُشتی میگیریم تا دیده شویم ..
لاک💅 میزنیم تا #لایک 👍بخوریم
تو حتما راهش را بلدی..🙂
که به این پیچ ها خندیدی
و دنیارا پیچاندی!😍
و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !😔
🔸️داداش ابراهیم...📞
اگر صدایم را میشنوی،
دوباره #اذانی بگو تا ماهم
مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند..
#راه را #پیداکنیم ..
راه را گم کرده ایم..
اگر از #جبهه برگشتی
کمی از ان #غیـرت های نـاب #بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛📿🖤
تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم...💔
تمام..... .... .... ..یازهرا😔✋
شهدا گاهی نگاهی.....🤲
@raviannoorshohada