eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
639 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @shahidegomnamemaktabehajqasem ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 یکروز با بچه ها مشغول صحبت کردن بودیم. از هر موضوعی بحث می شد که من گفتم من برای بعد از بازنشستگی تصمیم دارم اینکارها را انجام دهم. 🔹 به یکباره شهیدراه_چمنی گفت: ای بابا یعنی ما میخواهیم با لباس سبز پاسداری این همه عمر بکنیم 🔸 او راهش را از قبل انتخاب کرده بود و شهادت را پیش روی خود می دیدید. هیچ چیز جز شهادت او را آرام نمیکرد. او شهادت را انتخاب کرد و شهادت او را. 🔹 او به دنبال عاشقانه ترین مرگ در راه رضای خدا بود و چه چیزی محبوبتر و عاشقانه تر از شهادت است⁉️ #ابوالفضل شهادت گوارای وجودت، یاد ماهم باش🙏 🔺همرزم و دوست شهید #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی @raviannoorshohada
#وصیت_شهید ‍ فاطمه عزیزم ! دختر خوب ، پاک و متدین ، نجیب ، با وقار ، خانم ، مهربان و قشنگ من ! خیلی دوست داشتم همین الان دستت را بسان رسول الله(ص) که دست فاطمه زهرا(س) را می بوسید ، می بوسیدم چرا که تو همنام فاطمه زهرا(س) هستی. برایم خیلی عزیزی ، خیلی. همیشه دوستت داشتم و الان خدا می داند چقدر دوستت دارم ، خدا می داند و بس. دخترم اگر در زندگی از من اذیت شدی و آزاری دیدی ، عصبانیت و دعوای پدر دختری دیدی حلالم کن که سخت محتاجم. دوستت دارم عزیزم... مدافع حرم روحانی #شهیدعلی_تمام_زاده « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » @raviannoorshohada
⭕️ڪشف پیڪر مطھر شھید به همراه بیسیم 💠پیام شھید هنوز هم به گوش میرسد؛ڪجاست گوش شنوا...... #یادشهداباصلوات @raviannoorshohada
شهید همت : چهار صباحی زنده ایم ،آخر هم از دنیا می رویم ،در این چهار صباحی مرتب به وسیله خدا آزمایش می شویم ،و هر لحظه و هر ثانیه ی عمر ما آزمایش است ، شکست هست ، پیروزی هست ، سختی هست ، راحتی هست ، همه چیز هست ،ولی آنچه بیش از همه مطرح است ،آزمایش خداست... #شهید_محمد_ابراهیم_همت 🌷 @raviannoorshohada
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم: 🔺امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت، به یاد دخترم فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم. 🔺عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد حضرت رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ... 🔺در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته! 🔺حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به دخترم داد دیدم که گریه امانش نمیدهدگفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟! 🔺گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من دوسِت دارم، بیا بابایی دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع کردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی شعر می خونی؟ 🔺در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند... #شهید_محرم_ترک🌷 #سالروز_ولادت هدیه روح مطهر شان صلوات #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @raviannoorshohada
💠از مهم ترین اعتقاداتش #امربه‌معروف_و_نهی‌ازمنکر بود تا حدی که به همراه شهید امر به معروف، شهید توفیقیان، چندین بار در این راه مجروح شده بود😢 در کار خیلی جدی بود، اما در رفتار و اخلاق اجتماعی بسیار خونگرم، مهربان و خیلی باگذشت بود🌸 حاج مرتضی در کنار مهربانی، ادب و حسن خلق، ارتباط خوبی داشت. در فعالیتهای پایگاه بســیج محل فعال بود🔸بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه جذب سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد اما از مشغله های کاریش چیزی نمیگفت. انقدر فروتن بود که اگر کسی جویا می شد با لبخندی میگفت: من جلوی درب پادگان نگهبانی میدهم فقط همین☺️ شهید مرتضی مسیب زاده🌹 @raviannoorshohada
💠 موبایل... 🌷یکبار شنیدم که گوشی احمد گم شده بعدها فهمیدیم که گم نکرده یک خانواده افغانی نیاز به کمک مالی داشتند و احمد پول به اندازه کافی نداشته است، موبایلش را فروخته تا بتواند نیاز آنها را برطرف کند. 🌷بعد از شهادتش مادرش تعریف میکرد یک روز که خیلی برایش گریه کردم به خوابم امد اما این بار با اجدادش آمد گفت ببین این اجدادم هستند، ایشان هم امام زمان علیه السلام هستند، شما نمیدانی اینجا جای ما خوب است. ما در کنار امام زمان هستیم. راوی: پدر شهید #شهید_احمد_مکیان🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹صلوات #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @raviannoorshohada
محافظ تعریف میڪرد: میگفت رفتہ بودیم مناطق جنگـے براـے بازدید. توی مسیر خلوت آقا گفتن اگہ امڪان داره ڪمے هم من رانندگے ڪنم. میگفت بعدچندڪیلومتر رسیدیم‌به یڪ دژبانی ڪہ یڪ سرباز آنجا بود تا آقا رو دید هول شد.😬😬 زنگ ‌زد مرڪزشون‌ گفت‌کہ یه‌شخصیت اومده اینجا.. 😮 از مرڪز گفتن ڪہ ڪدوم شخصیت؟!!🤔 گفت نمیدونم ڪیہ ولی‌گویا ڪہ آدم خیلی‌مهمیہ که آقای خامنه ای رانندشہ !!😁😂😂 ای جانم فدای آقاجانم @raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا 🌹 یڪی از بانوان محل می‌گفت : قبلنا چادر نمیزاشتم ، یہ بار ساپورت پوشیده بودم ، شهید مسافر منو خیلی تند نگاه ڪرد و سرش رو انداخت پایین . خیلی سر بہ زیر بود ، معلوم بود بدش میاد از بی حجابی ، ساده پوش و بی آلایش بود . بعضی ها اصلا معلومہ مال دنیا نیستن و خیلی خوبن ، من تنها چیزی ڪه ازش یادمہ اینہ ڪه منو ڪج ڪج نگاه ڪرد ڪه نشون داد چرا اینجوری میگردی .  ما ڪه چیز بدی ازش ندیدیم ، عڪساش رو در دیوار محلمونہ جوان‌ها نوشتن زیرش : آبروی محلہ #شهید_سعید_مسافر ✍ نشر بمناسبت ولادت_شهید @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_شـهدا 🎥خاطـره اےبسیار زیباو شنیـده نشده ازشـهید #مـحمد_حـسین_محمد‌خانی شـهدا #خاص بودن که خدا خریدشون ما هم باید برا #شهادت خاص باشیم که خدا بخردمون|••😔 @raviannoorshohada
بسم رب الشهدا برگے از خاطرات 📚 شانه هاے همیشه گرمش یخ ڪرده بودند. از پدرش قول گرفته بودم ڪه دو ساعت با جنازه اش توے خانه تنها باشم. حرف داشتم با او...😔 قرار دو ساعته شد نیم ساعت،آن هم توے معراج...💔 بعد از نود و نه روز باید براے همیشه با چشمهایش، موهایش، خنده ها، اشڪ ها و انگشتانش خداحافظے میکردم!😭 براے همیشه توے این پنج سال و چند ماه چقدر اسیرش شده بودم. ڪاش صدایش را فقط یڪبار دیگر مےشنیدم ڪاش با لبخندش به من مےفهماند ڪه هنوز هم،سایه بالا سر دارم... دلداده ے ارباب درِ تابوت را باز ڪردند این آخرین فرصت بود... بدن را برداشتند تا بگذارند داخل قبر؛بدنم بےحس شده بود، زانو زدم ڪنار قبر دو سه تا ڪار دیگر مانده بود. باید وصیت هاے📝 را مو به مو انجام مےدادم. پیراهن مشڪے اش را از ڪیف درآوردم. همان ڪه محرم ها مے پوشید.🏴 یڪ چفیه مشڪے هم بود،صدایم مےلرزید. به آن آقا گفتم ڪه این لباس و این چفیه را قشنگ بڪشد روے بدنش،خدا خیرش دهد توے آن قیامت؛پیراهن را با وسواس ڪشید روے تنش و چفیه را انداخت دور گردنش... جز زیبایے چیزے نبود براے دیدن و خواستن! به آن آقا گفتم: مےخواست براش سینه بزنم، شما مےتونید؟ یا بیاید بالا خودم برم براش سینه بزنم بغضش ترڪید😭 دست و پایش را گم ڪرد.نمےتوانست حرف بزند.چند دفعه زد رو سینه . بهش گفتم: نوحه هم بخونید برگشت نگاهم ڪرد. صورتش خیس بود.نمےدانم اشڪ بود یا آب باران. پرسید:چےبخونم؟ گفتم:هرچے به زبونتون اومد. گفت:خودت بگو نفسم بالا نمےآمد...😭💔 انگار یڪے چنگ انداخته بود و گلویم را فشار مےداد، خیلے زور زدم تا نفس عمیق بڪشم گفتم: از حرم تا قتلگاه زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) دست و پا مےزد حسین(ع) زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) سینه مےزد براے شانه هایش تڪان مےخورد... برگشت بااشاره به من فهماند همه را انجام دادم، خیالم راحت شد...💔🕊 همسربزرگوار 🌹 📿 @raviannoorshohada
☘☘☘☘☘ 🔷آیت الله اراکی (ره) فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ باشد تا در قیامت جبران کنیم! همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین شبتون حسینی التماس دعا @raviannoorshohada
💠هر کس سراغ خدا را گرفت و دلش تنگ بود آدرس #شهدا را به او بدهید ... 🌻خدایا بال پرواز می‌خواهم تا آسمان شهدا @raviannoorshohada
#همسر_بهشت روزهایی که پیشم نبود ومیرفت مٵموریت واقعا دوریش واسم سخت بود😔 وقتمو با درس ودانشگاه پر میکردم با دوستام میرفتم بیرون ... قرآن میخوندم.. خبر شهادتشو که شنیدم😭 خیلی ناراحت شدم💔 تو قسمتی از وصیت نامه ش نوشته بود: زیبای من خدا نگهدار... اوج احساسات ومحبتش بود☺️ بیقرار بودم حالم خیلی بد بود😔 هر شب با خدا حرف میزدم التماسش میکردم که خوابشو ببینم... که ازش بپرسم... چرا رفت وتنهام گذاشت ؟؟💔 با حضرت زینب (سلام اللّه علیها) حرف میزدم رو به خدا کردم وگفتم: خدایا راضیم به رضای تو اون واسه حضرت زینب(س) رفت بعدش قرآن خوندم وخوابیدم اومد به خوابم تو خواب بهش گفتم: تو قول دادی که برگردی چرا تنهام گذاشتی...؟😭 چرا رفتی؟😭 گفت: من اسمم جزو لیست شهدا بود💚 من مذهبی زندگی کردم! گفتم : پس من چی؟چطوری این مصیبتو تحمل کنم؟💔 تو که جات خوبه... بگو من چکار کنم...؟😭 گفت: برو یه خودکار بیار! اسمم و رو کاغذ نوشت✍ تو پرانتز... همسر مهربونم گف: ما تو این دنیا آبرو داریم! شفاعتتو میکنم☺️💖 باصدای اذان صبح بود که از خواب پریدم دیگه آرامش گرفتم💚 دیگه الان از مردن نمیترسم... میدونم شوهرم اون دنیا شفاعتمو میکنه عقدمون💚💚 ۲۹ اسفند سال ۹۱ بود... روز ولادت حضرت زینب (سلام اللّه علیها) شروع وپایان زندگیمون با خانوم حضرت زینب (سلام اللّه علیها) گره خورده بود...💚 🌷همسر شهید امین کریمی 🌷شادی روحشون صلوات @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســــلام بــر مــردان خُـــــــــدا... آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غرق دنـیا نـشوید... @raviannoorshohada
❣فکر نمی‌کردم پسرم آنقدر بی‌رحمانه به شهادت برسد🌿 ❣وقتی که به معراج رفتم و پیکر پسرم را دیدم، یاد این حرفش افتادم که همیشه می‌گفت چه خوب است کسی که با صورت خونین و با پهلوی شکسته به شهادت برسد و به دیدار ائمه نائل شود. گفتم الحمدلله به آرزویش و سعادت ابدی رسید، همان شد که می‌خواست. همیشه می‌گفت جانم فدای رهبرم و الحمدلله که فدای ولایت و رهبری شد. رهبری که همه تلاش‌شان هدایت جوانان است و الحمدلله در همه عرصه‌ها پیروز هستند.✨ ✨🍃نوع شهادت محمدحسین مرا به فکر انداخت، وضع پیکرش واقعاً فجیع و وحشتناک بود. در یک شهر امن که جوانانش برای امنیتش زحمت کشیدند، فکر نمی‌کردم پسرم آنقدر بی‌رحمانه به شهادت برسد.💙 ✨می‌گفتم مادر! همه اینها را خودت می‌خواستی،‌مگر نمی‌گفتی ارباب ما سر از بدن جدا داشت، مگر نمی‌خواستی با روی خونین به شهادت برسی؟ همین گونه شد. به لطف اهل‌بیت(ع) به این مقام رسید.🌿 #شهیدمحمدحسین_حدادیان🌹 #ازآخرمجلس_شهداراچیدند💕 @raviannoorshohada
نفوس مستعد 1.mp3
1.56M
🌹 نجوا با شهدا با صدای #شهید_سید_مجتبی_علمدار @raviannoorshohada
از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه⁉️ گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره،...☝️ بروم یک گوشه‌ای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچه‌های نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم ❇️ برای ‌#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم👌، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!! @raviannoorshohada
توگودال #شهیدپیداڪردیم هرچہ خاڪ بیرون میریخت بازبرمیگشت! اذان شدگفتیم بریم فردابرگردیم شب خواب جوونے رودیدم گفت دوست دارم گمنام بمانم بیل رابردارو ببر.. سرے است درگمنامے سرے عاشقانہ @raviannoorshohada
بسم رب الشهـــ🌷ــــداء و الصدیقین ✅ مراسم "شبی با شهدا" 🕊 ✳️ با سخنرانی حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین ذالنوری 🔹 نماینده محترم مردم شریف قم و ریاست محترم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی 🔺همراه با اجرای برنامه های متنوع شهدایی و روایتگری ✳️ منزل خانم علی محمدی 📆 4 دی ماه 98 🕢 ساعت 18:30 🔻"مجلس ویژه خواهران می باشد" لطفا عزیزانی که تشریف می آورید حضور خود را با ارسال نام و نام خانوادگی به شماره زیر اعلام نمایید: 📱 09100521997 ✳️ توجه فرمایید حضور قطعی خود را تا فردا سه شنبه ساعت 12 اعلام کنید. 🌹 * شهدا ! رزق الهی تان را با دستان پر محبت خود نصیبمان کنید. * 🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷