eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
633 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
ما منتظـرِ منتقمِ خون خداییم ؛ با لطف خدا در پیِ راه شهداییم ... #پیش‌بسوی‌ظهور‌قائم‌آل‌محمد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهید_رسول_فیروزبخت #شهید_ابوطالب_مبینی #شهید_مهدی_ضیایی @raviannoorshohada
°•|🌿🌹 #مدافع_‌حرم #شهید_محمد_مرادی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #فرازی_از_وصیتنامه ◽️دوستان و همکاران و هم وطنان! اگر می‌خواهیم، این امنیت و ثبات برقرار باشد، باید گوش به فرمان ولی فقیه خود، امام خامنه‌ای(مدظله) باشیم و با تمام وجود از او حمایت کنیم و با تمام توان در مقابل استکبار جهانی مخصوصا آمریکا و اسرائیل بایستیم، زیر بار ظلم و ستم آنها نرویم. ◽️ما شیعه هستیم، غیرت داریم، نباید اجازه دهیم، هرگز کشورمان بازیچه دست آنها قرار بگیرد مکتب ما مکتب حسین(ع) است. ما فرزندان عاشوراییم و فریاد آزادی خواهی را سر می دهیم، هر جا مظلومی به کمک ما احتیاج داشت، به کمک او می‌شتابیم. ◽️از مردن باک نداریم، اجازه نمی‌دهیم، تکفیری‌های پلید، به نیت شیطانی خود دست پیدا کنند، همان طوری که مولای ما علی(ع) آنها را در خوارج ریشه کن کرد، با امید به خدا و صاحب و آقایمان امام زمان(عج) نسلشان را از روی زمین ریشه کن خواهیم کرد.  @raviannoorshohada
✍خاطرات شهدا ✨دو آرزوی زیبایِ یک شهید ، که مستجاب شد... 📝متن خاطره: همه‌ی زندگی‌اش با حضـرت زهرا(س) پیوند خورده بود. وقتی ازدواج کرد، مهریه‌ی همسرش شد مهریه ی حضرت زهرا(س)... حمزه‌ علی دو تا آرزو توی زندگی داشت: اول این که خدا بهش یک دختر بده ، تا اسمش رو بذاره فاطمه ؛ دوم این که وقتی شهید شد، گمنام بمونه مثلِ حضرت زهرا(س)... هر دو تا آرزوهاش مستجاب شد و بابایِ فاطمه گمنام موند... 📌خاطره‌ای از زندگی شهید حمزه‌علی احسانی @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 #کلیپ_شهدایی 🍃🌸 کلیپی بسیار زیبا از سه برادر شهید گمنام علی ، مهدی، حمید باکری #یـادشان_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات 🔸 #بسیار_زیبا_و_شنیدنی @raviannoorshohada
روی انگشترش نام حضرت فاطمةالزهرا (س) نقش بسته بـود ... محمــد علاقه‌ی زیادی به حضرت زهرا (س) داشت ؛ مـادرش می گفت : سحرگاه سیزده شهریور ، همان موقعِ شهـادت محمدم خـواب دیدم ســرش را بر رویِ زانوهام گذاشته بعد گفت : یا زهرا (س) و سرش از زانوهام افتاد. #پاسدار_مدافـع_وطن #شهید_محمد_غفاری🌷 #یا_فاطمة_الزهرا @raviannoorshohada
#شهید_تورجی_زاده
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
#شهید_تورجی_زاده
⭕️ اینم داستانی جالب و شنیدنی از ( تقدیم به عاشقان ) راوی: خانم سلمانی   💟کارم شده بود گریه.صبح تا شب،شب تا صبح گریه می کردم.با دست خودم پسرم را بدبخت کرده بودم!دیگر نمی دانستم چه کنم.آبروی ما در خطر بود.حاضر بودیم هر چه که می شد بدهیم اما تنها پسر ما نجات یابد! 💟واقعا نمی دانستم چه کنم.به تنها پسر من هم تهمت زدند!پسری که اهل نماز شب است.بسیار مومن است و ... 💟همه به من گفتند این دختر به درد شما نمی خورد اما گوش نکردم!حالا همه خانواده در عذاب بودند.حتی راضی نمی شد مهریه اش را بگیرد و برود.همه درها به روی ما بسته شده بود.دیگر هیچ چاره ای نداشتیم. 💟شب جمعه بود.به گلستان شهدا رفتم.خدا را به حق شهدا قسم دادم.صبح فردا تصمیم گرفتم بروم امام رضا علیه السلام.گفتم: آنقدر می مانم تا مشکل ما حل شود. 💟دیدن چهره غم زده ی پسرم مرا آزار می داد.عصر جمعه بود.در حالی که اشک می ریختم خوابم بُرد. 💟در مسجد جمکران بودم.به سمت محراب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت کردم. 💟جوانی خوش سیما به سمت من آمد. شبیه رزمندگان دوران جنگ بود. 💟پیراهن سفیدش روی شلوار بود. موهای بلند و زیبایی داشت. 💟وقتی به من رسید گفت: بروید سر مزار تورجی!! 💟با تعجب گفتم : تورجی؟! 💟مزار یک شهید را نشانم داد! حالت قبور شهدای اصفهان را داشت. زنی بسیار مجلل و با وقار هم در کنار قبر بود. 💟خوب به عکس بالای قبر نگاه کردم.جوان بسیار زیبایی بود.یکدفعه از خواب پریدم!به اطراف نگاه کردم . پسرم آن طرف اتاق نشسته بود. 💟صدایش کردم و گفتم : جواد،شهیدی به نام تورجی می شناسی؟! 💟با تعجب گفت:چطور؟! گفتم: به احتمال زیاد در همین اصفهان دفن است. 💟پسرم بلند شد و به طرف من آمد.با چشمانی گرد شده از تعجب گفت: مادر خواب دیدی؟! با علامت سر حرفش را تایید کردم. 💟گفت:چند روز قبل توی مسجد حاج آقا از محبت حضرت زهرا سلام الله علیها می گفت. بعد در مورد شهیدی به نام تورجی که عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها بوده صحبت کرد. 💟 با هم را افتادیم. وارد گلستان شهدا شدیم.پسرم گفت: خب حالا کجا بریم. 💟گفتم: من که سواد ندارم. برو از این مغازه بپرس شهید تورجی می شناسی؟! 💟جوان فروشنده بیرون آمد. آدرس را می شناخت. ما را تا مزار شهید همراهی کرد. تا چشمم به چهره اش افتاد اشک در چشمانم حلقه زد.این همان شهیدی بود که ساعتی قبل در خواب دیده بودم. نشستم و زار زار گریه کردم. 💟گفتم: خدایا من خودم نیامدم.تو راه را به ما نشان دادی.خودت مشکل ما را حل کن. 💟خیلی اشک ریختم تا موقع نماز آنجا بودیم. 💟همان شب دوباره در عالم خواب او را دیدم.خودش بود. خود شهید تورجی. آمده بود خانه ما. در گوشه اتاق نشسته بود. لبخند زیبایی بر لب داشت. 💟گفتم: جوان من تو را نمی شناسم. اما به راه شما اعتقاد دارم. ما را به شما حواله دادند. خودت کمک کن. 💟نگاهی به پسرم کرد. گفت: انشاالله مشکل حل است. 💟روز بعد پدر بزرگ آن دختر آمد خانه ما. از روستا آمده بود. با شوهرم صحبت کرد و گفت: اینها به درد هم نمی خورند! 💟من با پدر و مادر دختر صحبت کردم. ما مهریه هم نمی خواهیم! بیایید مشکل را سریع تر حل کنیم! ما هم با تعجب به حرف های او گوش می کردیم. 💟سال بعد برای پسرم به خواستگاری رفتیم. از خود شهید تورجی خواسته بودم. گفتم من سواد ندارم. 💟پسرم هم انسان مومن و سر به زیر است.دنبال این مسائل نیست. اگر واقعا دختر خوبی است خودت کمک کن! 💟سه سال از آن ماجرا گذشته.پسرم اکنون متاهل است. زندگی بسیار خوبی هم دارد. بار ها با همسرش به سر مزار شهید تورجی رفته اند. خدا را هم به خاطر این نعمت شکر گذارند. 📕 بر گرفته از کتاب ( خاطرات ) @raviannoorshohada
🌷برگزاری ویژه برنامه "روایت ناتمام" همراه با اجرای رزمایش عملیات کربلای ۵ ✅با روایت گری اساتید و راویان کشوری،برادران: ⚘حاج حسین کاجی، حاج علی مالکی نژاد، حاج محمد احمدیان و حاج جواد تاجیک ⚘حجج اسلام حاج محمدمهدی ماندگاری، حاج حسین جوشقانیان، حاج روح الله ترابی نسب( انگیسه)، حاج محمدباقر نادم و حاج عبدالناصر جلالیان ✔در نمایشگاه بزرگ یادیاران مقاومت تا ظهور ✔یکشنبه ۳۱ شهریور تا ۶ مهرماه ۹۸ ساعت ۲۰:۴۵ ✔قم، بلوار مرجعیت به سمت شهرک قدس، اردوگاه غدیر(پشت کوه خضر نبی(ع)) ✔لطفا در همه جا اطلاع رسانی گسترده صورت گیرد... @raviannoorshohada
🍃کاش می شد بچه ها را جمع کرد 🍃سنگر آن روزها را گرم کرد 🍃کاش می شد بار دیگر جبهه رفت 🍃جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت… 🌷31 شهریور #هفته_دفاع_مقدس گرامي باد @raviannoorshohada
°•|🌿🌹 #مدافع_حرم #نابغه_غریب #فرمانده #شهید_مرتضی_حسین‌پور_شلمانی #معروف_به_حسین_قمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #معرفی_شهید ◽️او از فرماندهان محورهای عملیاتی «غوطه شرقی» دمشق در سال ۹۲ بود که در آن عملیات دو همرزم و دوستش شهیدان «محمودرضا بیضایی» و «اکبر شهریاری» به فیض شهادت نائل آمدند. ◽️همچنین از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد، اسحاقی، سامرا، الدور، علم، تکریت، بیجی، ارتفاعات مکحول در عراق بود. ◽️در مدتی که در سامرا حضور داشت، مدام با تبلتش نقشه‌های هوایی منطقه را جست و جو می‌کرد؛ تا جایی که بیش از بومی‌های عراق به منطقه اشراف داشت. نیروهای محلی از این شناخت او نسبت به منطقه تعجب می‌کردند. حتی مناطق تحت کنترل داعش را به خوبی می‌شناخت. ◽️سامرا را مانند فرزندش می‌دانست، به مناطق مختلف آن سر می‌زد و به نیروها درباره اندازه خاکریزها و محل استقرار نیروها مشورت می‌داد. ◽️کمربند دفاعی سامرا را در مدت کوتاهی طراحی کرد و آن را به عنوان یک فرمانده تحت کنترل داشت. در مدت حضور مرتضی در سامرا امنیت منطقه به خوبی تامین شده بود. @raviannoorshohada
#خـــاطرات_شهدا روز خواستگاری با لباس سپاه آمده بود ، به من گفت ، این لباس کفن تن منه ! ، به این امید که سالها در کنار هم زندگی کنیم ، با من ازدواج نکن !! ، چون هر لحظه ممکنه من شهید شوم ، راه من همینه !! ازم پرسید ، حالا برایتان مقدور است با من ازدواج کنید ؟! من چون آن وقت عقیده ام همانگونه بود گفتم ، من با این قضیه مشکلی ندارم ، بعد رضایت مادرم را گرفت و هر طور بود ما با هم ازدواج کردیم.... #شهیدبهرام_شهپریان اللهم عجل لولیک الفرج... @raviannoorshohada