Kashani-13940801-Nafahmi-ThaqalainSite.mp3
14.36M
🎙نفهمی عمدی (بررسی مردم کوفه)
جلسه دهم
• قاتلین کربلا، محبان حضرت نبودند! 1:04
• هجمهای که در عصر ما به دین، و به ویژه به سیدالشهدا وارد شد! 5:01
• کربلا درس سازش و مذاکره است نه قیام؟! 18:55
• جامعه باید در برابر تحریفها بیدار باشد! 29:39
• شب قدر یاران اباعبدالله 30:53
#سخنرانی
#حجت_الاسلام_کاشانی
∞ شاگرد استاد ﴿؏﴾ بشید 👇
💠 @shagerde_ostad
Mohammad Hossein Pooyanfar - Hossein Jan Be Yade Labat (128).mp3
10.03M
مداحی شب دهم محرم
کربلایی #محمدحسین_پویانفر
@shagerde_ostad
•
سلام عزیز دلم!
سلام اربابم!
سلام ای شاهی که امشبی را در حرمت مهمانی!...
این هم از آخرین شب هیئتمان...
خودمان کوچکیم، کارهایمان کوچکتر.
آرزوهایمان اما خودتان میدانید که نه؛
ما به کمتر از شما راضی نیستیم!
بنجلیمها!
آنقدر که اگر رایگان که هیچ، بابت برداشتنمان جایزه هم بدهند کسی خواهانمان نیست!
ولی کرَم خودتان این همه روی ما بنجلها را زیاد کرده...
آقاجانم!
عزیز دلم!
ما رو سیاهها را برای خودتان بخرید و به هیچ کس ندهید!
ما را بخرید و آزاد نکنید!
ما را بخرید و اصلا گوشهای به زنجیر ببندید!
اما رهایمان نکنید..
هزار البته که شما هیچ وقت رها نمیکنید و اگر دور میشویم از روسیاهی خودمان است؛
ولی ارباب! شما دست ما بی سر و پاها را سفت بگیرید و اختیار فرار کردن هم ندهید بهمان!
دور از شما، همان جایی است که خود جهنم هم آرزو دارد کاش هیچ وقت گذرش به آن نیفتد..
ارباب!
دنیای بدون شما بوی گند میدهد!
خفه میکند آدم را!
بدبخت میکند آدم را هم توی دنیایش،
هم توی آخرتش...
ارباب جان!
شما را به همین آخرین شب قسم!
اگر قرار است سال بعدمان بدتر باشیم از اینی که هستیم و روسیاهتر،
ببرید ما را!
به زور ببردیمان...
جوان ببریدمان...
ناکام ببریدمان از این دنیا و متعلقاتش...
ارباب جان نگذارید هیچ چیزی باشیم جز نوکرتان؛
آخر شما خوب نوکرداری میکنید..
ما شنیدیم توی کربلا دوجا پیشانیتان را روی پیشانی شهیدی گذاشتید؛
یک جا زمان شهادت جوانتان.. علی اکبرتان،
یک جا هم زمان شهادت نوکرتان!...
کجا برویم از اینجا بهتر؟!
ارباب کجا پیدا کنیم از شما نوکر نوازتر؟!
امشبی را چراغ خیمهها را که خاموش کردید، اجازه رفتن که دادید به هر کس که ماندنی نیست، کنار دلبریهای عباس و زهیر و حبیب، ما را هم ببینید که شبیه یتیمها گوشهای از خیمهتان کز کردیم، سر به زیر و روسیاه التماس میکنیم به ماندن!
ما را آزاد نکنید عزیز زهرا
شما را به پهلوی مادر... 😭💔
#دردنوشته
#شاگرد_استاد
________
💠 شاگرد استاد ﴿؏﴾ بشید👇
https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6
•
نوشته بود:
«تنها که شدی صدایش بزن؛
او حسین است!
میداند تک و تنها شدن یعنی چه؟...» 💔
#عزیزم_حسین
💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
_ و در چنین ساعتی....💔
#عاشورا
@shagerde_ostad
•
شب عاشورا، سخن از:
_ «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود؛
روز عاشورا میگوید:
_ «بیایید به من کمک کنید؛ آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی بین طیبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیبی در بین خبیثها مانده باشد!
شب غربال میکند تا فقط صالحان بمانند
و روز غربال میکند تا فقط اشقیا در مقابل او ایستاده باشند!...
| آیت الله حائری شیرازی
#عاشورا
#محرم
________
💠 شاگرد استاد﴿؏﴾ بشید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
_ روضهٔاربابرانوکربخواندبهتراست..
❤️🩹
#سیدالشهدا
💠 @shagerde_ostad
•
«الدنیا التی کسرت قلب الحسین، لا خیر فیها!»
در آن دنیایی که قلب حسین را شکسته،
خیرے نیست!.. 💔
#عزیزم_حسین
💠 @shagerde_ostad
•
اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثه کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ و الا خون در کربلا تمام شد. حادثه نظامی به ظاهر با شکست نیروهای حق در عرصه عاشورا به پایان رسید؛ آن چیزی که موجب شد این شکست نظامی ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعی دائمی بشود، آن عبارت بود از منش زینب کبری، نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است.
این نشان داد که زن درحاشیه تاریخ نیست، زن در متن تاریخ قرار دارد، در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد!
📚 #انسان_250_ساله
👤 #مقام_معظم_رهبری
________
💠 شاگرد استاد﴿؏﴾ بشید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
شما هم برای باباش
سه بار بگید یا اباالفضل 💔
#ابوعباس
💠 @shagerde_ostad
•
راستی!
دختر جناب مسلم بن عقیل رو یادتونه؟
همون دختری که بعد از شهادت پدرش،
اباعبدالله ایشون رو روی زانو مینشوندن و
نوازشش میکردن؟
همون دختری که همیشه گریز روضههامونه
به روضهٔ خانوم سه ساله؟...
ایشون هم عصر امروز
موقع حمله سپاه عمر سعد به خیمهها
زیر دست و پای حرومیهای کوفه
به شهادت رسید... 🥀
| معالى السّبطین، ج۱، ص۲۶۶
#شام_غریبان
________
💠 شاگرد استاد﴿؏﴾ بشید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6
•
امیرالمؤمنین، به همراه جابر بن عبدالله انصاری، به قبرستان رفتن؛
حضرت رو به قبرها فرمودن:
_ ای خاک نشینان و ای اهل غربت و تنهایی! این رو بدونید که در خونههای شما افراد دیگهای ساکن شدن، اموال و میراث شما رو تقسیم کردن، و همسران شما رو به همسری خودشون درآوردند...!
این ها اخبار ما بود برای شما؛ شما برای ما چه خبری دارید؟!
حضرت رو به جابر فرمودند: جابر!
سوگند به خدایی که آسمان رو برافراشت و زمین رو گستراند؛ اگه به اونها اجازه سخن گفتن میدادن، به ما میگفتن:
_ که بهترین سرمایه برای زندگی آخرت، اینه که از خدا بترسید و مراقب رفتارتون باشید...
| تحفالعقول،۱۸۶
#روایت_من
#امیرالمؤمنینِ_قلبم 🫀
________
💠 شاگرد استاد﴿؏﴾ بشید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6
•
عجب تمثیلـی است این که علـی مولـود
کعبه است؛ یعنی باطن قبلـــه را در امام
پیـــدا کــن! اما ظاهر گرایـان از کعبـــه نیز
تنــها سنگهایش را میپرستند.
📚 #فتح_خون
👤 #شهید_آوینی
💠 @shagerde_ostad
•
🔸مجنون برای خودش راه میرفت و با لیلیِ خیالاتش بلند بلند حرف میزد؛ بدون اینکه متوجه بشه، کنار چند نفر ایستاد که داشتن نماز جماعت میخوندن.
🔹حرفهای مجنون باعث شد حواس اونها از نماز پرت، و نمازشون باطل بشه.
🔸 با عصبانیت اومدن یقه مجنـون رو گرفتن و گفتن: پسره دیوانه چرا ایستادی جلوی ما چرت و پرت میگی نمازمون رو باطل کردی!!
🔹مجنون گفت:
من داشتم با معشوقهام حرف میزدم اصلا متوجه شماها نشدم!.. ولی مگه شما هم بـا معشــوق خودتون حرف نمیزدیـن؟! چجـوری مــن رو دیدیـن و حواستون از صحبت با اون پرت شد؟!..
:)
🎥 #لیلی_و_مجنون
💠 @shagerde_ostad
•
🔰وقتی عوض کردن جای جلاد و شهید، مد نبود!...
زمانی که عثمان رو محاصره کردن،
کسی مانع رسیدن آب و غذا بهش نشد.
خبر به گوش طلحه رسید؛
طلحه گفت: این چه محاصرهایه که طرف راحت آب و غذا میخوره؟!
دستور داد آب رو هم به روی عثمان بستن!
عثمان به امیرالمؤمنین پیغام داد که علی به دادم برس طلحه میخواد من رو تشنه بکشه!
امیرالمؤمنین فورا واسطه شد تا به عثمان آب برسونن.
روز عاشورا آب رو به روی اباعبدالله بستن؛
گفتن چون پدرت آب رو روی عثمان بسته بود!!
اونوقت پسر همون طلحه موقع سور و سات یزید راست راست بین مردم راه میرفت و به کاروان داغدار کربلا، خصوصا امام سجاد تیکه میانداخت!
#فتأمل
________
💠 شاگرد استاد﴿؏﴾ بشید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6
•
آدم، گرفتار مصیبتی که میشود، اگر چند ساعت، چند روز، کناری بنشیند و زار بزند درد و غمش را، قوت میگیرد برای ایستادن و تکیه گاه شدن...
این را گفتم که روضهای متفاوت بخوانم برایتان؛
روضه ای که کمتر جایی به گوشتان خورده..
روضهٔ مردی که وقتی صحبت کربلا میآید به میان، کمتر از او یاد میشود؛
کمتر نامی از او برده میشود؛
کمتر روضهای برای او خوانده میشود...
مردی که در میان گلهای پر پر صحرای کربلا، بقیة الله بود و مأمور به ماندن!
مردی که مبتلا شد به بیماری تا بماند و سراپا نگاه دارد علَم حیدری را!
میخواهم از او بگویم
از سجاد علیه السلام 🖤
حر که رفت، از گوشه خیمه نگاه میکرد رشادتش را و بال و پر زدنش را؛
زهیر که رفت...
حبیب که رفت...
جون که رفت...
عابس که رفت...
بریر که رفت...
علی اکبر که رفت...
قاسم که رفت...
عباس که رفت...
اصغر که رفت...
عبدالله که رفت...
پدر که رفت...
نگاه میکرد و میسوخت و دم برنمیآورد!
چون آخرین مرد خیمه بود!..
بیمار بود،
مسئولیتش با عمهٔ سادات بود،
اما به هرحال آخرین مرد بود برای این کاروان!
امام بود برای این کاروان!
همه چیز را دید!
شهدا را،
نعل تازه را،
حمله به خیمهها را،
گوشوارهها را،
اسارت را،
سیلی را...
همه چیز را دید و چهل روز بغض روی بغض فرو خورد تا نلرزد دل زنها و بچهها!
کاروان به شام که رسید، باید میان آن همه هلهله و پایکوبی، داغ دلش را میفشرد، میان قلبش حبس میکرد و محکم میایستاد به خطبه خواندن!
محکم میایستاد به رو سیاه کردن دشمن!
به پنبه کردن تمام تلاشهای دشمن...
مصیبت کوفه و شام که تمام شد،
تشت رسوایی دشمن که افتاد،
کاروان که با احترامی ساختگی راهی شد به سمت مدینه،
باز هم نباید گریه میکرد!
باز هم باید میایستاد و اسباب آرامش و آسایش امانتهای کربلا را فراهم میکرد..
به مدینه رسیدند؛
همهٔ اسرا خودشان را به مزار رسول الله رساندند و سیر گریه کردند!
اما او باز هم باید میایستاد و میدوید..
باید میدوید برای پس گرفتن سرپناههایی که حاکم مدینه به دستور یزید، از مصیبت زدگان کربلا دزدیده بود و از کیسه خلیفه بخشیده بود به نورچشمی و کور چشمی هایش!
باید میدوید و به نقطه امنی میرساند داغدیدگانی را که با تهدید حکومت، در شهر و دیار خودشان هم غریب بودند و مظلوم!...
سفر که تمام شد،
سختی های مسیر که تمام شد،
گرفتاریهای مدینه که تمام شد،
همه که به سلامت رسیدند به خانههایشان،
حالا سجاد میماند و کوهی از بغضهای فروخورده!
کویری از دردهای فریاد نکرده!
دریایی از اشکهای نباریده!...
همهٔ اینها را گفتم که بگویم
تعجب نکنید اگر توی روضه ها میگویند امام سجاد تمام عمر آب میدید، گریه میکرد... شش ماهه میدید، گریه میکرد... دختر بچه میدید، گریه میکرد... قربانی میدید گریه میکرد...
داغی که سرد نشده این چنین فرو برود به سلول سلول وجود آدمیزاد، نسوزاند چه کند؟ از پا در نیاورد چه کند؟!...
البته که امام فرق میکند با همه!
حجت خدا فرق میکند با همه!
همین تفاوت ظرفیت وجودی است که حضرت با چنین بار سنگینی، با چنین درد عظیمی، میتواند پیکر نیمه جان امامت را از اباعبدالله تحویل بگیرد، جان ببخشد و به عصر شکوفایی امام باقر و امام صادق علیهمالسلام برساند.
#زین_العابدین
#روایت_من
________
💠 شاگرد استاد ﴿؏﴾ بشید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6