eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
466 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای نصرالله باختری 🔹صفحه ۱۲۵_۱۲۳ 🦋 ((جزیره مجنون)) موقعیت نزد نیروها طوری بود که از جان و دل و بی چون و چرا ، دستوراتش را اطاعت می کردند. شاید یکی از دلایلش این بود که خودش نیز پا به پای همه تلاش و فعالیت می کرد.👌 یک بار من و رفته بودیم ستاد لشکر. تازه به منطقه رسیده بودیم، یک دفعه آقا محمدحسین با ماشین آمد و جلوی ما توقف کرد. گفت:« بچّه ها ساک ها را بگذارید بالا ، می خواهیم برویم.» ما خیلی خوشحال شدیم😊 ، چون به محض رسیدن به منطقه می رفتیم جلو. سه تایی حرکت کردیم و رفتیم . من وسایلم را برداشتم و بردم داخل سنگر. هنوز نیم ساعتی از رسیدنمان نگذشته بود که محمّدحسین آمد و گفت:«زود ماشین را بردار، برو یک قایق🛶 با موتورش و اگر شد یک سکّان دار را بردار و بیار. فقط عجله کن، چون بچه ها شب می خواهند بروند جلو، کار دارند!» من فوراً سوار ماشین شدم و راه افتادم به طرف اهواز. چون تازه وارد آن منطقه شده بودم، سعی کردم تا برای خودم نشانه هایی در نظر بگیرم که موقع برگشت راه را گم نکنم. دیدم خاک های دو طرف جاده ای که به مقر منتهی می شود، سیاه هستند. گفتم خب!...این شاخص خوبی است. جلوتر هم به یک راکت هواپیما بر خوردم که در زمین فرو رفته و عمل نکرده بود. آن راهم نشان کردم.👍 رفتم اهواز، قایق را گیر آوردم گذاشتم روی ماشین و برگشتم طرف منطقه. نزدیکی های مقر دیگر هوا تاریک شده بود، همین طور که می آمدم نگاهم به اطراف جاده بود؛ بلاخره راکت هواپیما را پیدا کردم، باخودم گفتم خب!...پس حتما درست آمدم. درهمین اوضاع و احوال بود که یک مرتبه دیدم ماشین تکان شدیدی خورد و توی یک سراشیبی افتاد و متوقّف شد.😳 با عجله نگاهی به اطراف انداختم. دیدم آب تا نزدیک در سمت راننده بالا آمده است!!😧 بله! ماشین توی آب افتاده و نزدیک بود چپ بشود. مانده بودم چه کارکنم، ترمزدستی را کشیدم و آهسته، طوری که ماشین تکان نخورد از آن خارج شدم. خودم رابه جاده رساندم و پیاده راه افتادم. چند قدمی که آمدم متوجه اشتباهم شدم؛🤦🏻‍♂ حدود دویست متر قبل از جاده مقر، پیچیده بودم. ازاینکه این کارم را درست انجام نداده بودم، خیلی ناراحت شدم.😔 باخودم فکرمی کردم حالا به آقا محمّدحسین چه جوابی بدهم. وقتی به سنگر رسیدم پتوی جلوی در را بالا زدم، یک دفعه چشمم به ایشان افتاد! اوهم تا مرا دید، گفت:«ماشاالله خوب آمدی!» سرم را پایین انداختم وگفتم : «نه!...آقا محمّدحسین من کارم را انجام ندادم.»😔 گفت :«بگوببینم چی شده؟» تمام قصه را تعریف کردم. بدون اینکه کوچک ترین بازخواستی بکند؛ سریع ازجایش بلندشد و گفت: «باید برویم ماشین را بیرون بیاوریم.» *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 خیمه ات را در بیابان ها زدی، آقا چرا؟ خانه ای مَحرم ندیدی، تا شوی مهمان او؟ وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم 😔 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 .@Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دعای روز ماه مبارک : 🔸️َّاللَّهُمَّ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِي فِيهِ عَلَى كَائِنَاتِ الْأَقْدَارِوَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِلتُّقَى وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِكَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَسَاكِينِ‏ 🔸️گردونه‌ی بازی روزگار است و هزار رنگ و هزار گردش چرخه‌ی پرپیچ و تاب زندگی است و هزار شکل و هزار چرخش آنکه از تو نگسست و دل به تو بست و بر زورق پرامید تو نشست از این گرداب هولناک برست... 🌸التماس دعا🌸 ------ @Ravie_1370🌷
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🌱 ✨روز سیزدهم✨ روز سیزدهم طعم دهانم عسل است سيزده،سن جگرگوشه ی مولا حسن (ع) است @Ravie_1370🌷
📌حاج قاسم: پیکر شهید بادپا به خاطر من بر نمی گردد ✍خیلی دوست داشتیم حاج قاسم را ببینیم. تا اینکه خبر دادند قرار است حاجی به مصلای بابل بیاید و از ما دعوت کردند به دیدارش برویم. با پدر و مادر شوهرم و بچه ها رفتیم. وقتی نماز را خوانیدم سر میزهایی که گذاشته بودند نشستیم. همه خانواده شهدای مدافع حرم بودند. سردار سلیمانی سر هر میز چند دقیقه می نشست. به میز ما که رسید پرسید همسرتان کیست و کجا به شهادت رسیده؟ گفتم سید جلال حبیب الهی در درعا شهید شده و دوست صمیمی شهید بادپا بود. یکی از محافظانش در گوش حاج قاسم گفت او با بادپا بوده. سید جلال هنوز آن موقع پیکرش نیامده بود. از سردار پرسیدیم آیا پیکر شهید بادپا برگشته؟ گفت نه پیکر سید جلال چطور؟ گفتیم نه. حاج قاسم گفت: پیکر حسین بادپا بر نمی گردد. با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت: چون در کرمان همه شهدا را خودم دفن می کنم. اما حسین دوست صمیمی من بود و می داند من دلش را ندارم او را خاک کنم برای همین پیکرش بر نخواهد گشت. 📚راوی: همسر شهید مدافع حرم سید‌جلال حبیب‌اللهی @Ravie_1370🌷
👤پیشنهاد ویژه استاد : 🔺‏می خواهم این رمضان یک پیشنهاد ویژه بدهم این ماه نیم ساعت قبل از اذان مغرب ، روضه ‎ ع بگذارید در حالی که تشنگی و گرسنگی بر شما غلبه کرده یادی کنید از آقایی که در اوج عطش از شدت ضعف، آسمان را مانند دود می دید. متبرک کنیم روزه مان را با اشک بر اباعبد الله علیه السلام. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🌱 «إنّا غَیرُ ناسینَ لِذِکْرِکُم» ما شما را فراموش نڪرده ایم.. ∞السلام‌علیڪ‌یا‌ابا‌الصالح‌المھدی‌عج @Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو 🌹💖🦋 دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین. خدایا، مرا در این ماه بر لغزش ها مؤاخذه مکن و از خطاها و افتادن در گناهان من در گذر و هدف بلاها و آفات قرار مده، به عزّتت ای عزّت مسلمانان. 🌹💖🦋🌹💖🦋🌹💖🦋