دوریش برایم آسان شد...
چند وقتی که برادر بزرگترم از دنیا رفته بود ، خیلی بی تابی می کردم ، شبی سردار به خوابم آمد و گفت :
چرا اینقدر ناراحتی و گریه می کنی ؟
گفتم : همش به خاطر توست ، جواب داد بلند شو دنبال من بیا ،
به همراهش رفتم و چیزهایی به من نشان داد .
وقتی می خواست خداحافظی کند ، اصرار کردم که نرود وقتی دیدم اصرار من فایده ای ندارد ، به او گفتم :
لااقل بگو وقتی مشکلی داریم چه کار کنیم ؟؟
خیلی آرام گفت : بگویید :
*یا فاطمه الزهرا ، یا فاطمه الزهرا ، یا فاطمه الزهرا*
از آن به بعد دوریش برایم آسان شد .
#راوی_خواهر_شهید
#شهید_سردار_خورشیدی ارادت قلبی خاصی به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشته اند
و همیشه میگفته اند آرزو دارم همانند مادرم فاطمه زهرا گمنام باشم
و او همچنان پس از سالها گمنام است.
#شهید_سردار_خورشیدی