eitaa logo
انجمن راویان فجر فارس
1.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
787 ویدیو
72 فایل
کانال سازماندهی ، اطلاع رسانی و آموزشی انجمن راویان فجر فارس راویان عزیز هرگونه تبلیغ مراسمات و یادواره هایی که در آن ایفای ماموریت روایتگری را دارید به مدیران کانال ارسال تا انتشار یابد. همچنین گزارشات ماموریت ها واجرای برنامه های خود را نیز ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست """هرچه داریم ما از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها """ دیدگانم دشت مفتون شماست . . . پنجره زیباست اگر بگذارند.. چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند..  ♥️
در حیاط خانه ایت الله نجابت داشتیم کتاب می‌خواندیم. یک‌دفعه یادم به حبیب افتاد که پشت در، در کوچه ایستاده بود. رو به آقای نجابت گفتم: آقا، حبیب پشت در ایستاده است و داخل نمی‌آید. آقا تأملی کردند و گفتند: ایشان به مقام آقای قاضی رسیده‌اند، اما خودش هم نمی‌فهمد. ولی اشتباهی که حبیب دارد این است که صد درصد از خودش بدش می‌آید و دیگر در این نشئه نمی‌ماند. ولی آقای قاضی چند درصد برای خودش نگه داشت که بتواند در این نشئه زندگی کند. باز تأکیدی فرمودند: حبیب آقا به مقام آقای قاضی رسیده است، خودش نمی‌داند و دیگر هم نمی‌تواند در این نشئه بماند. همین‌طور هم شد و حبیب چند ماه بعدازاین صحبت آقا از این تن رخت بستند. آقا بعد از شهادت حبیب هم به ما می‌گفتند: جنازه حبیب آقا نمی‌پوسد، چون چهل غسل جمعه پشت سر هم را انجام داده است. 🌿🌷🌿🌷🌿
شهيد بزرگوار حضرت آيت‏ اللَّه دستغيب ((قدّس سرّه) بسيار مقيّد بودند نماز را اوّل وقت بخوانند حتّى در مسافرتهاو ساليان دراز كه خدمت آن بزرگوار بودم بندرت به ياد دارم كه سر وقت نماز نخوانده باشند. در يكى از مسافرتهاى عمره كه خدمت ايشان بوديم، بليط هواپيما يكسره براى جدّه فراهم نشد. بليط هواپيما از تهران به بيروت و از بيروت به جدّه تهيه شد. در فردوگاه بيروت بطور ترانزيت چند ساعت ما را نگاه داشتند و نزديكهاى مغرب بود كه هواپيما براى پرواز به جدّه آماده شد. حضرت آيت‏ اللَّه شهيد دستغيب (قدّس سرّه) خيلى سعى میكردند اگر ميسّر باشد هواپيما تأخير كند تا بشود نماز را سر وقت خواند، ولى ميسّر نشد. وارد هواپيما شديم. در داخل هواپيما زياد معطّل شديم. ايشان خيلى ناراحت بودند كه نماز نخوانده‏اند. چند مرتبه خواستند پياده شوند، گفتند مسافرين همه سوارند، الآن حركت میكنيم. بالاخره تأخير هواپيما به قدرى شد كه حساب كرديم وقتى به جدّه میرسيم ممكن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. حضرت آيت‏ اللَّه دستغيب (قدّس سرّه) با حالت پريشان و ناراحت گفتند: پياده شويم هرچند هواپيما برود و ما جا بمانيم، امّا درب هواپيما بسته بود. ايشان با حالت توجه مخصوص و سكوت چند دقيقه‏ اى سرِ پا ايستاده بودند كه هواپيما براى حركت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپيما شعله‏ هاى آتش از موتور آن نمايان گرديد. با عجله هواپيما را خاموش كردند و درب آن را باز كردند و از مسافرين خواستند كه هرچه زودتر پياده شوند. آيت‏ اللَّه دستغيب (قدّس سرّه) با خوشحالى زائد الوصفى با دوستان پياده شدند و مرتب میفرمودند: «نماز، نماز ». كاركنان هواپيما میگفتند: حداقل ۴ ساعت تأخير داريم تا هواپيما آماده حركت شود. به مجرّد رسيدن به سالن فرودگاه ايشان به نماز ايستادند. نماز مغرب و عشاء را با توجه و شكرگزارى خاص انجام دادند. سلام نماز را كه دادند، مأمورين گفتند: آقا سوار شويد كه نقص هواپيما برطرف شده و میخواهيم حركت كنيم! » https://eitaa.com/joinchat/134152374Cafcc20e580
، به یاد غربت و مظلومیت قبور اهلبیت(ع) در بقیع وصیت نمـود تا زمانی که قبور ائمه(ع) بقیع، گلی و خاکی است، قبر او را نیز تنهـا بـا خـاک بپوشانند. از این رو قبر شهید فخار، در گلزار شهدای کازرون ساده و گلی است. 🔸نکته جالب توجه اینکه هنگامی که طی چند نوبت از سوی بنیادشهید تلاش شد کـه سنگ قبری مناسب بر روی قبر نصب شود، سنگ به دو نیم شده و قبر شـهید، سنگ را نپذیرفت. 🔸 شهید عبدالصمد فخار علاقه و عشق عجیبی به حـضرت ثـامن الحجـج علی بن موسی الرضا(ع) داشت. یکی از آرزوهای او این بود که پس از شـهادت، بدنش حول حرم مطهر امام رضا(ع) طواف داده شود. پس از شهادت شهید عبدالصمد فخار، بعلت اشـتباهی کـه در تقسیم شهدا پیش آمده بود، بدن مطهر او را بعنوان یکـی از شـهدای دیار خراسان به مشهد مقدس فرستادند. تنها زمانی این اشتباه کشف شد که طـی سنت دیرینه، او را به دور قبله دل و مزار امامش طواف داده بودند. بدن شهید، به مشهد رفت و پس از زیارت امام رضا(ع) به کازرون بازگشت و دفن شد. و وصیت شهید به حکمت خدا انجام شد.
خاطره ای زیبا از به نقل از همرزم شهید (حاج اصغرشجاعی) «مرتضی شافع دانشجوی پزشکی بود. یکبار از خط، از سه راهی مرگ بر می­گشتیم. سه راهی مرگ، توی رقابیه بود. ده روز توی خط بودیم. وقتی داشتیم برمی­گشتیم، رفت خون داد. بهش گفتم : «هنوز بدن ما بوی ترکش و خون می­دهد، چرا رفتی خون دادی؟» گفت: «در عملیات قبل زخمی شده، دو کیسه خون بهم داده بودند. یک کیسه خون را قبلا داده بودم، یک کیسه خون بدهکار مردم بودم، حالا این یک کیسه را دادم که اگر کشته شدم، روز قیامت جلوی مردم خجالت نکشم. مرتضی شافع با توپ ۱۲۰ تیکه تیکه شد. اینقدر تیکه تیکه شده بود، که وقتی می­خواستیم دفن­ش کنیم، یک تیکه از بدنش توی تابوت جامانده بود.»
✨شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ از مدرسه آمد.پس از ناهار گفت:مامان میتونم تو بغلت بخوابم. پدر تازه از سر کار به خانه آمد.راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت:کیا حسینیه ای هستن؟ پدرش گفت:بابا راضیه تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی؟ آن شب همه به علتی نمیتوانستند به هیئت بروند به جز راضیه که آماده شد و رفت حسینه. 📞 تلفن خانه به صدا در آمد.همسرم گوشی را برداشت و گفت:نَه دخترم سالم بود،مشکلی نداشت. با استرس پرسیدم:چی شده؟نکنه تصادف کرده به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت درحال خارج شدن بودن.حسینه پر از دود بود و خون. میگفتند از خانم ها فقط ۱ نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است.ذهنم به ۱۹ روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت: *مامان میخواستم برا خودم کفنی بخرم دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم.* ساعت ۱۱ بود که مرضیه دخترم زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است. 😥۱۸ روز در کما بود. با سینه‌ای خرد و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک شهید شد .... 🍃🌷🍃🌷
تمام مدت اقامت مان در مشهد همه حواسش به ما بود که چیزی کم و کسری نداشته باشیم ،تهیه خوراک و وسیله ایاب و ذهاب و.... تمام نمازهاشو در حرم به جماعت می خوند ولی زیاد توی حرم نمی موند و بعد از نماز برمی‌گشت. به جاش شب تا صبح حرم می ماند . یک بار خیلی پاپیچش شدم که شب تا صبح میری حرم چیکار میکنی؟ همش می خندید وطفره ميرفت از جواب دادن.. بالاخره گفت:هیچی میرم یه گوشه از صحن میشینم به زائرهای امام رضا ع نگاه میکنم و به حال خوششون غبطه میخورم . وقتی جوان هایی رو میبینم با یقه های باز و زنجیر طلا به گردنشون میان با امام رضا ع حرف میزنن و اشک میریزن ،به حال زار خودم گریه میکنم وبه حال خوب اونا غبطه میخورم. مسعود عارف به تمام معنا بود و در همه احوال ،مشغول محاسبه نفس بود. راوی :خواهر شهید
بخشی از وصیت نامه ❤️ خدایا آمدم بسویت آمدم بسویت مرا قبول کن در لابه لای خوبان مرا قبول کن. خدایا آزادم کن از گرفتاری نفسم خدایا رهایم کن از اسیری نفسم خدایا زمین گیر شدم دستم را بگیر آزادم کن از این عالم خاکی خدایا تحولی دروجودم ایجاد کن از خود گذشتگی و از خود دور شدن و به محبوب خود نزدیک شدن را به ما عطا فرما خدایا تمام جهان در ید قدرت توست هر کاری بخواهی بکنی میتوانی. خدایا مگر خود نگفتی ناامید مباش ، مگر خود نگفتی امیدوار باش، مگر خود نگفتی اگر توبه شکستی باز هم بیا ، مگر خود نگفتی مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم ، ما آمدیم اما چگونه آمدیم با کوله بار گناه با کوله بار کبر با کوله بار تکبر با کوله بار مستی دنیا با کوله بار نفس سرکش ،نفسی که از دست خودم در رفته و دیگر نمی توانم آن را هدایت و کنترل کنم. خدایا کمکم کن خدایا دستم را بگیر خدایا هدایتم کن خدایا به راه راست و صراط مستقیم خود ما را راهنمایی کن خدایا پشیمانم. خدایا دستم از همه جا قطع شده خدایا فقط فقط تو را دارم، خدایا فقط فقط امیدم به توست ،خدایا اگر امیدم به تو نباشد پس به کی امید ببندم. @raviyanfarss
چند روز قبل ازاینکه به شهادت برسه تماس گرفت وبه مادرم گفت: حلالم کن میدونم که شهیدمیشم! مادرم گریه کردوگفت: ازکجا میدونی!؟ گفت : مادربه خداقسم خواب دیدم که پاهام دردمیکنه و نشسته بودم. یک آقای بلندبالائی سواربراسب، وشال سبز قشنگی برکمرداشت. گفت :خدامراد چرانشسته ای!؟ گفتم: نمیتونم بلندشم. گفت: بگو یا صاحب الزمان ادرکنی دستم را گرفت وسواربراسبم کرد وباهم رفتیم ،دربین راه اسب بال در آورد و بالا رفتیم. به خاطر همین مطمئنم که ان شاء الله به شهدامیپوندم😭😭😭😭 :خواهربزرگوارشهید @raviyanfarss
: 🔰ڪسى ڪه است و در آرزوى ديدار دوست، ڪدامين راه از اين راه يعنى بهتر و نزديك‌تر مى‌داند⁉️ آرى شهادت چه ڪلمه زيبا و دلنشينے ڪه قلب ميليونها انسان جوان و پير از شنيدن آن مى‌تپد و ميلياردها انسان مسلمان آرزوى آن را مى‌نمايد ❤️ و بايد هم آرزوى شهادت داشته باشند زيرا زندگى با همه خوبى‌هايش، با همه لذت‌هايش و ارزش مادى آن و طبيعت با آن همه وصف و جمالش با ڪوه، خشكى و دريا و جنگل و اقيانوس و تابستان و زمستان و بهار و پاييزش، با همه جاهاى ديدنى و لذت‌بخش آن براى آن انسان هيچ ارزشى ندارد . مگر اينكه بُعد معنوى داشته به انسان معنويت ببخشد. انسان را با ايمان ڪند. دل انسان را به نور و قلبها را به ولايت قائم و اصول دين هدايت ڪند. اما همه اينها در پايان دارای بعد معنوى هستند و معنويت ڪه يڪى از آنها شهادت است. 🌹 قرآن مجيد مى‌فرمايد: ڪسانى ڪه در راه خدا كشته مى‌شوند مرده نگوييد، زيرا آنها زنده هستند و در نزد خدا روزى مى‌خورند .. پس زندگى با چه لذت‌بخش است. @raviyanfarss
❤️ :خودکار : عبدالحسین مسرور شهید مسلم شیرافکن چه اسمی زیبایی تو برای من زیباترین اسم‌ را... زیباترین نگاه را..... وزیباترین احساس پاک را داری. خیلی بارها شده از خودم پرسیدم چرا تو!!!؟ چرا شهیدی دیگری نه؟؟؟ چرا تو مسیر هنری من را به سمت شهدا بردی!!! با آمدن تو درزندگی من ،سرشار شدم از یاد شهدا وعشق شهدا❤️ و من چقدر خوشبختم که نگاهت به سمت من حقير و در راه مانده افتاد❤️ همیشه مدیونتم بهترین فرمانده دنیا فرمانده بی ریا سردار بزرگ دیارم❤️