#استاد_علی_صفایی_حائری
✅ رشد ما در گرو عبودیت است....
نباید گرو موقعیتها بود که اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود. اگر با فلانى ازدواج کنم، به من رشد مىدهد و از این حرفها... چون هیچ کسى نمىتواند به تو رشد بدهد. این تو هستى که در هر موقعیتى مىتوانى رشد کنى و یا خسارت ببینى.
گیرم تو در کنار رسول الله باشى و یا همراه فاطمه، این درست که اینجا زمینه بهتر است، ولى این هم هست که تکلیف بیشترى از تو مىخواهند.
در هر حال این زمینهها مهم نیستند، وضعیتى که تو مىگیرى و اطاعتى که تو خواهى داشت، تو را بالا میبرد و یا پایین مىآورد.
البته این حرفها بر ما که با چیزهاى دیگر مأنوس بودیم، سنگینى مى کند. ما دوست داریم با فلانى باشیم و در فلان جا زندگى کنیم و اسمش را هم مىگذاریم خدا و رشد، غافل از آنکه رشد ما در گرو همین اطاعت و تقوى، همین عبودیت است؛ یعنى اینکه در هر موقعیتى تکلیفمان را بیاوریم و اسیر موقعیتهاى خوب و یا بد نباشیم.
📚 صراط، ص ۱۵۰
#سبک_زندگی_اسلامی
💠@raviyanlenjan💠
#مقام_معظم_رهبری
📌اوج وقاحت غربی ها...
نهایت وقاحت غربیها این است که علیرغم وجود مسائلی چون بردهداری و تجارت جنسیِ زنان و قانونی کردن همجنسبازی، ادعای پرچمداری حقوق زن را دارند!
رهبر معظم انقلاب در دیدار امروز صبح با بانوان:
وقاحت غرب اینجا ظاهر می شود که اینها با این همه ضربهای که به زن، به حیثیت زن و به کرامت زن وارد آوردند، خودشان را پرچمدار حقوق زن وانمود میکنند!
آدم خجالت میکشد اسم بیاورد این چیزی که راه افتاد بین زنهای غربی در سالهای گذشته و تعرضهای جنسی و... با همهی اینها باز میگویند ما طرفدار زن و حقوق زن هستیم. آن چیزی که در زبان بیتقوای غربیها بعنوان آزادی زن نامیده میشود اینهاست. اینکه میگویند آزادی زن، مرادشان همین آزادی به این معناست. این آزادی نیست، عین اسارت است، عین اهانت است.
قبل از انقلاب حتی بعضی از بزرگان تصورشان این بود که این آزادی ارتباط زن و مرد در غرب موجب میشود که چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلفات جنسی انجام نگیرد. حالا شما نگاه کنید ببینید که این چشم و دل اینها سیر شده یا حرصشان صد برابر شده؟ نه فقط چشم و دل سیر نشده، حرص و هوس صد برابر شده.
لذاست که امروز شما نگاه میکنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، بردهداری جنسی هست، شکستن همهی حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی که در همهی ادیان حرام است هست؛ این همجنسبازی و این حرفها اینها مربوط به اسلام فقط نیست در همهی ادیان اینها جزو محرّمات کبیره است. اینها را قانونی میکنند، اصلاً خجالت هم نمیکشند واقعاً.
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
#انقلاب_جنسی
#سبک_زندگی_اسلامی
#تزلزل_خانواده
💠@raviyanlenjan💠
از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟!
گفتند: «نگذاشتم امام زمان(عج) در زندگیمان گم شود»
🔹۹ بهمن سالروز شهادت شهید حسن باقری
#مادری
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
💠 @raviyanlenjan 💠
زینب:
📌آبروی خدا....!
بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. ️فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم.
وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد.
بعد از نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا.
اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم، نیست...
آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم.
پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا.
هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد.
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در، آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا.
همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم بله آب در لولهها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم.
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند.
در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست،فراوان...
مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد.
گفتم اینا چیه؟
گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد.
آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. و من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
کارشان که تمام شد، رفتند.
آقا به من فرمود، دو نکته:
اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟
بعد فرمود: مشکل خیلیها همینه. نه سکوت شون از سر انصافه، نه سر و صداشون. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت.
📚 جام عقیق
👈 حالا شده حکایت ما.
یک عمر بر سر سفره خدا نشسته ایم، کافیست یک مرتبه کمی تاخیر شود، سر و صدایمان بلند می شود.
کاش همان شأنی که برای مردم قائل هستیم تا آبرویشان را نریزیم، برای خدا هم قائل بودیم و آبروریزی نمی کردیم.
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
#شهید_نواب_صفوی