به حرف آمد: "خواهر ؟!
- جانم داداش.
- نگاه توصورت من کن بینم. چیطور شده؟
خنده ازتوی صورت خواهر جمع شد: و گفت "حسین".
- کدوم حسین؟قجه ای؟
- در خرمشهر شهید شده.
دست جوان آشکارا لرزید. به آنی، اشک روی صورت مردانه اش
غلتید و افتاد . شانه هایش شروع کرد لرزیدن.
طعم تلخ باروت در مشامش جان گرفت و جلوی چشم خانواده اش، ها های گریه کرد
🔷 وقتی #شهید_محمدعلی_باغبان از خواهر خبر شهادت #شهید_حسین_قجه ای را می شنود
برگرفته از کتاب #متولد_ماه_کامل
#راویان_فتح_لنجان
@raviyanlenjan