#لبخند_بزن_بسیجی
فقط پیشانی روبوسی شب عملیات و خداحافظی آن طبیعتاً باید با سایر جدایی ها تفاوت می داشت. کسی چه می دانست. شاید آن لحظه همه دنیا و عمر باقی مانده خودش یا دوست عزیزش بود. چیزی بیش از بوسیدن، بوییدن و حس کردن بود. بعضی برای این که جو را به هم بزنند و ستون را حرکت بدهند، می گفتند: پیشانی، برادران فقط پیشانی را ببوسید. بقیه حق النساء است. حوری ها را بیش از این منتظر نگذارید.
➕به #راویان_فتح_لنجان بپیوندید:
http://sapp.ir/raviyanlenjan
http://eitaa.com/joinchat/2828206082C32dc95a1d4
#لبخند_بزن_بسیجی
سنگر ساکتِ ساکت بود. هر کسی یک گوشه ای کز کرده بود و لام تا کام حرف نمی زد. انگاری حرف ها ته کشیده بود و کسی حرفی برای زدن نداشت. حوصله ام سر رفته بود. یک دفعه ایرج تیموری بلند شد و با یک لنگه پوتین در دست، دورِ سنگر شروع کرد به دویدن. فریاد می زد: «موش...موش!» همه به هول و ولا افتادند. چند دقیقه بعد بچه ها فهمیدند که سرِ کارند. یک نفر پتویی روی سرش انداخت و جشن پتو شروع شد. در دلم گفتم: «بیچاره ایرج! واسه اینکه بچه ها سرِ حال بشن، چه کتکی داره می خوره!»
#راویان_فتح_لنجان
@raviyanlenjan
#لبخند_بزن_بسیجی
گوشی صداگیر نیروهای آر.پی.جی زن گردان شهادت -گردانی که کل نیروهای آن آر.پی.جی زن بودند- برای خود وسایلی ابداع کرده و ساخته بودند که از جمله آنها دو گوشی (هدفون) صداگیر بود که نوع خارجی آن بسیار گران بود. بچه ها برای حفظ شنوایی خود هنگام شلیک، خصوصاً زمانی که شلیک مداومت داشت، با استفاده از گونی و اسفنج فشرده و نصب آنها به تل مو بند دخترانه، گوشی درست کرده بودند. برادران شوخ طبع می گفتند: «ما باور نمی کردیم آر.پی.جی."زن" هستیم، می گفتیم ما آر.پی.جی."مرد" هستیم! ولی مثل این که واقعاً با آن گوشی ها آر.پی.جی."زن" بودیم.»
#راویان_فتح_لنجان
@raviyanlenjan
#لبخند_بزن_بسیجی
چه جملهی قشنگی بود
نگاه به لبخندشان
همهٔ غمهای وجودت را
به فنا می برد ....
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
📎 #عید_غدیر
#پاسدارِوَصیتِحاجقاسم 』
════════════
🆔 @Pasdar_Eshgh