🌐مقتدا در قم و معما در بغداد
راوی #سیاست_خارجی: تصاویری از حضور سید مقتدا صدر در مراسم اولین سالگرد درگذشت آیتالله هاشمی شاهرودی منتشر شده که امشب در حرم قم برگزار شده است.
در این مراسم برخی مراجع تقلید و رؤسای کنونی و پیشین قوه قضائیه حضور داشتند.
مقتدا صدر که از رهبران معترض عراقی است، در جریان اعتراضات سه ماه گذشته چند روز به نجف رفت، ولی بیشتر در قم اقامت داشته و چندین بار نیز تصاویری از وی در درس آیتالله سبحانی منتشر شده است. با این حال، برخی سران جریان صدر اخیرا مدعی ممنوعالخروج شدن مقتدا از ایران شده بودند. او که خواهان استعفای عادل عبدالمهدی بود، پس از استعفای وی و با وجود آنکه بیشترین کرسی پارلمان عراق را نسبت به احزاب دیگر در اختیار دارد، اما خود را از روند انتخاب نخستوزیر جدید کنار کشید و فعالیت مؤسسات خود را به حالت تعلیق درآورد تا همچنان یک معترض باقی بماند و سرنوشت سیاسی عراق در ابهام بیشتری قرار گیرد.
عکسها: شفقنا
@rawinews
🌐فیض کاشانی در جدال میان عقل و نقل
راوی #حوزه: ملا محسن فیض کاشانی (1058- 977ش) از عالمان برجسته شیعی در دوران صفوی است. او که با زبیده دختر استادش ملاصدرا شیرازی ازدواج کرده بود، از طرف استاد به لقب فیض مفتخر شد. همانگونه که ملاصدرا دیگر دامادش ملا عبدالرزاق لاهیجی را فیاض نام نهاد. برخی میگویند که مدرسه فیضیه به دلیل اقامت و تدریس فیض در آنجا بدین نام شهرت یافته است.
فیض همچنین از شاگردان شیخ بهایی، مجلسی اول و میرداماد نیز بوده و به دانشهای بسیاری تسلط داشت. با این حال به اعتقاد اندرو نیومن (استاد مطالعات اسلامی دانشگاه ادینبورو)؛ از نگاه اسلامشناسان غربی، فیض کاشانی بیشتر به عنوان یک عارف شناخته شده و از جنبههای فقهی و اخلاقی آثار او و نیز کارنامه عملیاش غفلت کردهاند (میراث ناتمام فیض کاشانی، فصلنامه تاریخ اسلام، ش 39، پاییز 88).
در میان متفکران ایرانی، فیض کاشانی همچنان مورد اقبال است؛ آیتالله جوادی آملی اگرچه فیض کاشانی را «فقیه فلاسفه و فیلسوف فقها» مینامد (ادب فنای مقربان، ج2، ص 122)، ولی در خصوص اثر مهم تفسیری فیض (تفسیر صافی) معتقد است که برخی مبانی وی با بنایی که میسازد همخوانی ندارد:
«در مقدمه صافی، محکم و متشابه را از منظر عقلی یا در قالبی بیان کرده است که بیشتر آن عقلی است، اما در تفسیر آیه 7 آل عمران محکم و متشابه را به روال عادیاش مطرح کرده است که بیشتر نقلی است» (تفسیر تسنیم، ج 13، ص 201).
در این میان برخی نواندیشان دینی هم به آرای فیض کاشانی توجه کردهاند. عبدالکریم سروش در مقاله «جامه تهذیب بر تن احیاء» به مقایسه دو کتاب «احیاء علوم الدین» غزالی و «المحجة البیضاء» فیض پرداخت. وی بعدها گفت: «فیض کاشانی شیعه خالصی است که با اندیشههای غیر شیعی سر آشتی و مدارا ندارد». سروش اختلاف رأی میان غزالی و فیض را در امور فقهی دانسته و معتقد است که در اخلاق و عرفان اختلاف کمی دارند (نامه دوم سروش به بهمن پور، مهر1384).
با این حال از رساله فارسی «انصاف» فیض کاشانی که در اواخر عمرش نوشته، پیداست که از اشتغال به علوم عقلی (فلسفه و کلام) و عرفان و تصوف سرخورده شده و گرایش بیشتری به علوم نقلی (قرآن و حدیث) یافته بود. او در 74 سالگی یافتههای فلاسفه، متکلمین و عرفا را چیزی جز گمراهی نمیدید و البته تصریح میکرد که این سخن به معنای خروج آنان از مسلمانی و تکفیر آنان نیست (ده رساله فیض کاشانی، صص 195-183).
این در حالی است که فیض همواره مخالفان قدرتمندی داشت که او را تا حد تکفیر مینواختند و از جمله شیخ احمد احسائی (پیشوای شیخیه) در کتاب شرح زیارت جامعه و در واکنش به اثرپذیری فیض از عرفان ابنعربی، به وی لقب «مُسئ قاسانی» یعنی بدکردار کاشانی داده بود که نقطه مقابل نام فیض یعنی محسن (نیکوکار) بود. همچنین فیض را به سبب فتوایی که در باب برخی احکام طهارت و نیز جواز آوازخوانی داده بود نکوهش میکردند. فیض در بحث آواز و موسیقی بر خلاف نظر مشهور فقها گفته که مجالس طرب و آواز متداول در زمان خلفای بنیامیه چون همراه با گناهان دیگری چون روابط نامشروع زن و مرد و سخنان ناروا بوده، حرام اعلام شده است و این به معنای حرمت ذاتی غنا نیست (مفاتیح الشرائع، ج2، صص 20 و 21).
این فتاوی را فیض در کتاب فقهی «مفاتیح الشرائع» مطرح کرده که مهمترین اثر فقهی اوست و بیش از 27 فقیه شیعه بر آن شرح و حاشیه نوشتهاند؛ از جمله وحید بهبهانی؛ مهمترین مجتهد مخالف اخباریگری که کتاب «مصابیح الظلام» را در شرح این اثر فیض تألیف کرده است. گفته میشود این کتاب را فیض در 35 سالگی تألیف کرده تا بتواند فقه استدلالی را به گونهای مختصر تعلیم دهد. او ابتدا «معتصم الشیعه فی احکام الشریعة» را نوشته بود که مبسوطتر از مفاتیح بود، ولی علاقه مردم به متون مختصر سبب شد که تغییر رویه دهد و معتصم را ناتمام بگذارد. هر دو کتاب معتصم و مفاتیح نشان میدهد که او تا چه میزان از سبک مرسوم اخباریها فاصله داشته و به روش مجتهدین نزدیک بوده است. از دیگر سو فیض در کتاب «سفینة النجاة» که در دفاع از اخباریگری و علیه اجتهاد شیعی نوشته، فقها را بهتندی مینوازد و حتی در خاتمه کتاب، آنها را تلویحا با کافران عهد نوح نبی قیاس کرده و از مخاطب میخواهد که سوار کشتی نجاتی شود که او و دیگر اخباریها برای نجات از مجتهدان تدارک دیدهاند.
فیض با وجود اشراف گستردهای که به دانشهای گوناگون داشته، نتوانسته بود به نظام فکری سازگار و منسجمی در میانه عقل و نقل دست یابد و زبان گزنده و زمانه پر تنش او نیز سبب افزایش بدفهمیها درباره روش فکری و محصولات اندیشهای وی میشد. شاید از همین روست که قضاوتها درباره او همواره ضد و نقیض بوده است.
@rawinews
🌐فقه؛ تغییرات زمانه و فقیه متطور
👈بازنشر به مناسبت دهمین سال وفات
راوی #حوزه: بارها از استادش مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی نقل میکرد: «إنّا کل یومٍ رجلٌ»: ما هر روز یک شخصیت جداگانه [و منطبق با اقتضائات روز] هستیم.
آیتاللهالعظمی حسینعلی منتظری (1388-1301) را میتوان از اثرگذارترین فقهای تاریخ شیعه دانست. تسلط کمنظیر او به دانشهای گوناگون حوزوی از قبیل فقه، اصول، فلسفه و تاریخ، از این مجتهد نجفآبادی، یک فقیه تراز اول ساخت که توانست نظام فکری استادش آیتالله بروجردی را بسط و امتداد بخشد. از دیگر سخنانی که او از آقای بروجردی نقل میکرد این بود که بزرگیِ بزرگان، نباید مانع فکر کردن ما شود.
❇️این ویژگیها در مرحوم منتظری تجسد ویژهای داشت و سبب شد او صریحتر از استادش به نقد و نقادی بنشیند و تغییرات را بپذیرد. چه زمانی که به عنوان مهمترین نظریهپرداز فقه سیاسی وارد عرصه شد و ماهیت بسیاری از احکام را «حکومتی» دانست، و چه زمانی که حقوق مردم و شهروندان را از فقه بیرون کشید و پررنگ کرد. امروز اگر کسی بخواهد درباره فقه حکومتی، انقلابی و نظامساز، فقه حقوق بشری و آزادیخواه و فقه معطوف به جامعه مدنی پژوهش کند، نمیتواند مرحوم منتظری را نادیده بگیرد. آثار او در این زمینه، دست اول و مرجع غیر قابل چشمپوشی است.
از دیگر اثرپذیریهای آقای منتظری از مرحوم بروجردی، اعتقاد به «تورم علم اصول فقه» بود. این استاد و شاگرد بر این باور بودند که دانش اصول نباید از ذوق و فهم عرفی بشری دور شود و نتیجه این تورم، اولویت یافتن برخی مقدمات کمتر کاربردی، و متروک شدن ذیالمقدمههایی است که در واقع، هدف اصلی دینپژوهی بودهاند. البته تفاوت این دو فقیه با برخی تحولخواهان حوزوی این بود که در کنار این انتقادها، راهکارهای مشخصی برای بهروزرسانی علوم حوزوی ارائه میکردند. به عنوان نمونه، آقای منتظری معتقد بود که بحث «تعادل و تراجیح» که از اهمیت کاربردی ویژهای برخوردار است، به دلیل آنکه در انتهای کتب و مباحث فقهی قرار گرفته، کمتر مورد اقبال طلاب و استادان واقع میشود و به حاشیه رفته است. در حالی که مبحث «مقدمه واجب» باید کمتر از زمان فعلی، وقت و انرژی حوزویان را اشغال کند.
دیگر اثرپذیری آقای منتظری از استادش، توجه ویژه به اقوال فقهای متقدم بود. به باور آقای منتظری، تا پیش از ورود آقای بروجردی به قم در زمستان سال 1323شمسی کمتر کسی به کتب روایی و فقهی قدیم شیعه اقبال داشت و اغلب به منابع جدید همچون جواهر مراجعه میکردند. همین نگاه در شاگردان آقای بروجردی نیز کموبیش دیده میشود که هنگام بررسی یک مسأله، نظرات فقهای ادوار مختلف و تطورات و تحولات فقهی را نیز در نظر میگیرند.
❇️با این حال، آیتالله منتظری اگرچه تأثیرات فراوانی از آیتالله بروجردی گرفته بود، اما شخصیت مستقل خود را در برابر استاد حفظ میکرد و در عین احترام، نقدهای صریح خود را به روشهای مرجعیتی آقای بروجردی میگفت. یکی از این نمونهها درخواست آقای بروجردی برای تعطیلی درس فلسفه آقای منتظری در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم بود که حدود چهارصد شاگرد در آن شرکت میکردند. آقای منتظری در برابر درخواست استادش به او یادآور میشود که علم فلسفه در سطح دانشگاهها برای دفاع از اسلام در برابر مارکسیستها مورد نیاز است و نباید به بهانه فشار برخی علما یا فهم نادرست برخی طلاب از برخی مباحث فلسفه اسلامی، آن را به طور کلی رها و متروک کرد. رایزنی آقای منتظری اثر میگذارد و آقای بروجردی در صورت محدود شدن شاگردان و تغییر کتاب، با ادامه جلسات فلسفه علامه طباطبایی و آقای منتظری موافقت میکند.
❇️آقای منتظری اگرچه استاد و شارح مهم فلسفه اسلامی در حوزه قم بود، اما میکوشید مباحث فلسفه اسلامی را که حول مباحث انتزاعی و ذهنی شکل گرفته بود با مباحث اجتماعی که مبتنی بر «اراده و اختیار انسانها» و «شرایط جامعه» است، خلط نکند(ص 97 خاطرات). همانگونه که فقه را نیز بیربط به فلسفه اسلامی و دانشی اجتماعی و عرفی میدانست(ص 124خاطرات). در عین حال، در درس اخلاق نیز میکوشید مبانی اخلاقی خود را بر اساس آرای حکمای یونان بنا نکند و از اشراف کمنظیر خود به میراث روایی مسلمین مدد میگرفت. در دانش کلام نیز با وجود تسلطی که به آرای قدما داشت، معتقد به تأسیس کلام جدید بود و تکرار دعواهای معتزله و اشاعره را بیثمر میدانست(ص 197خاطرات).
منتظری را باید فقیهی جسور و صریح در پذیرش تغییرات و شرایط زمانه دید. او این ویژگی را از دو استاد اصلیاش؛ آیتالله بروجردی و امام خمینی به ارث برد و با بیپروایی و خطرپذیری کمنظیر خود درهمآمیخت و آثار قابل توجهی در دوره گذار فقه شیعه از عصر سنت به دوران مدرن عرضه کرد. شاید برخی آرای او مورد مناقشه و تردید قرار گرفته است، اما پژوهشگران نمیتوانند روشمندی و دانش گسترده او را نادیده بگیرند.
@rawinews
🌐در جستوجوی آرامش
🔺تقریری از داستان «ایمان ابراهیم»
1️⃣ «خدا هنوز نمرده است! آنچه قرار بود به مرگ دین ختم شود، به جای دینزدایی به جستجو برای یافتن اشکال جدیدی از حیات دینی منجر شده است. دینزدایی هرگز به پیروزی قریبالوقوع پادشاهی خِرَد منتهی نشد، زیرا انسان تنها با خِرد زنده نیست. اگر سنت دینی واقعا از بین برود تفاوت میان خیر و شر هم اعتبار خود را از دست میدهد. اگر فرهنگ حس دریافت امر مقدس را از دست بدهد، همه حسهای خود را از دست خواهد داد».
اینها سخنانی است که لِشِک کولاکوفسکی(2009-1927)؛ فیلسوف نامدار لهستانی و نویسنده کتاب مهم «جریانهای اصلی مارکسیسم» در مصاحبههای دهه پایانی عمر خود گفته است. او که در جوانی از فعالان کمونیست بود، به تدریج از از مرام مارکس سرخورده شد و اکنون او را به عنوان یک منتقد مهم مارکسیسم میشناسیم. این گفتگوها را خسرو ناقد در کتاب «در جستوجوی معنای زندگی» گردآورده است.
2️⃣ عید قربان نه تنها یک عید بزرگ اسلامی است، بلکه ریشه در همه ادیان ابراهیمی دارد و دستکم در خلق یکی از مهمترین آثار فلسفی غرب نقش داشته است: ترس و لرز؛ نوشته سورن کییرکگور. او در این کتاب با پررنگ کردن نقش «ایمان» در داستان ایمان ابراهیم(ع) میگوید: «آن کس که ایمان دارد، جاودانه جوان میماند. پس ستایش بر این داستان باد!». به باور کییرکگور، ایمان ابراهیم فقط به زندگی اخروی نبود، بلکه به زندگی دنیوی و خوشبختی و سعادت اینجهانی نیز ایمان داشت. داستان باشکوه قربانی کردن ابراهیم، متألهان مسیحی را به واکاویدن مکرر داستان غریب و قریب «ایمان» برانگیخته است؛ ایمانی که اگرچه رابطه خصوصی فرد با خداست، اما زندگی او و جامعهاش را تحت تأثیر قرار میدهد.
3️⃣ داستان «ایمان ابراهیم» در قرآن، ابعاد افزونتری هم دارد. علاوه بر داستان ذبح در سوره صافات، در آیه ۲۶۰سوره بقره نیز با پیامبری روبهرو هستیم که از خدا میخواهد زنده شدن مردگان را به او نشان دهد و در پاسخ به این پرسش که مگر ایمان نیاوردهای، میگوید: «بله ایمان دارم، ولی میخواهم قلبم آرامش یابد». گویا که اطمینان قلبی مرحلهای فراتر از ایمان است و ابراهیم به این مرحله نیز نائل میشود؛ اطمینانی که بیشک دستاورد ایمان است.
4️⃣ بشر امروز ناآرامتر از هر زمانی در جستجوی ایمانی است که به او اطمینان و آرامش قلبی دهد. اینجاست که ایمان ابراهیموار دغدغه جدیتری برای انسان امروز شده است. عید قربان؛ جشن تقرب و نزدیکی ایمانی ابراهیم و فرزندش به خداست و شاید حامل این معنا که نه ایمان و نه اطمینان قلبی بدون تقرب جستن به خدا دریافت نمیشود؛ تقربی که آغازش برای مسلمانان با عرفه و تلاش برای خلوتگزینی و شناخت خداست.
@rawinews
🌐روز مرگ «پادشاه اسلام»
راوی #تاریخ: چنگیز مغول پس ازحمله به ایران، به دیار خود بازگشت و در سال 624 قمری(1227میلادی) در حدود 73سالگی درگذشت، ولی سال 656ق(1258م) با سومین حمله مغول به فرماندهی نوه چنگیز (هلاکو)، خلافت عباسی پس از پانصد سال سیطره بر جهان اسلام متلاشی شد.
مغولها در عین مدارا با مسلمانان، حدود چهل سال طول کشید که به صورت کامل، مسلمان شوند. البته تگودار پسر هلاکو اولین ایلخانی بود که مسلمان شد و نام «احمد» را برگزید، ولی کمتر از سه سال بر تخت سلطنت نشست و پس از ماهها اختلاف و نزاع در سال 683قمری به دستور برادرزادهاش ارغون کشته شد.
پس از مرگ هلاکو مغولها سه دهه اغلب بین دو دین بودایی و مسیحیت در نوسان بودند. ابوالقاسم عبدالله کاشانی در کتاب «تاریخ اولجایتو» آورده که اولجایتو (اولین پادشاه شیعه جهان اسلام و هشتمین سلطان مغول ایران) وقتی در اواخر سال 709قمری برای زیارت کربلا و نجف رفته بود، شنید که یک سید شیعه را به دلیل اعاده نماز جمعهاش پس از اقتدا به امام جماعت سُنّی مسجد جامع بغداد به قتل رسانده و جسدش را سوزاندهاند. در آنجا اولجایتو که نام سلطان محمد خدابنده را پس از شیعه شدن بر خود گذاشته بود، از زبان جدش چنگیز نقل میکند: «اگرچه دین و ملت اسلام، اختتام ملک و ادیان است، اما مسلمانان بدترین امت و نازلترین قوماند». اولجایتو سپس میگوید من تا الان این حرف جدم چنگیز را قبول نداشتم، ولی الان که دیدم یکی از اولاد پیامبرشان را به خاطر افزایش جمعیت نمازگزاران مسجدشان کشتهاند، به صداقت و حقانیت حرف جدم ایمان آوردم (تاریخ اولجایتو، ص 91).
اگر دوره کوتاه سلطان احمد تگودار را به حساب نیاوریم، غازان خان (برادر کوچک اولجایتو) هفتمین سلطان مغول، نخستین ایلخانی است که رسما اسلام آورد و لقب «پادشاه اسلام» بر خود گذاشت و به ترویج اسلام و محدود کردن سایر ادیان کوشید. غازان به تشویق یکی از وزرای معروف مغول به نام خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی در سال 694ق اسلام آورد و نامش محمود شد. خواجه صدرالدین (صدر جهان) وزیر مسلمان حکومت ایلخانی بود که رقیب خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی محسوب میشد و از همین رو چهره مثبتی در «جامعالتواریخ» ندارد. صدر جهان که پدرانش در زنجان قاضی بودند، به اتهام فساد مالی در سال 697ق اعدام شد.
آنگونه که تاریخ وصاف آورده، صدر جهان به شرطی حاضر به کمک به غازان برای شکست دادن رقیب و رسیدن به تخت سلطنت شده که غازان «در تقویت دین محمدی(ص) به اقصیالغایة بکوشد»(ج3، ص 322). خواجه رشیدالدین هم گزارش داده که وقتی امیر نوروز (سردار مغول) غازان را تشویق به مسلمان شدن کرده، غازان گفته: «روزگاری است که این اندیشه در خاطر است»(جامعالتواریخ، ج2، ص1254). تاریخ رشیدی سپس گفته: «پادشاه پیوسته استکشاف حال دین اسلام مینمود و دقایق و حقایق آن سؤال و بحث میکرد»(همان، ص 1255). سرانجام او میپذیرد که اسلام آورد و در اوایل شعبان 694ق در سن 24سالگی مسلمان میشود. او در مجلس تشرف به دین اسلام گفته: «اسلام دینی به غایت متین و مبین است و بر جمیع فواید دینی و دنیاوی محتوی ... و اما عبادت اصنام محض بیکفایت است و از عقل و دانش به غایت دور»(همان، ص 1255).
از آنجا که همگان میپنداشتند مسلمان شدن غازان خان، دلایل سیاسی و مادی داشته، خواجه رشیدالدین در انتهای روایت خود میآورد: «بر کافّه عقلا پوشیده نیست که اسلام و ایمان پادشاه اسلام؛ غازان خان از سر صدق و اخلاص بود و از شوائب ریا و رعونت مبرا و مصفا»(همان، ص 1256).
به هر حال، سلطان محمود غازان به مذهب حنفی درآمد، ولی به امامان شیعه و سادات نیز احترام فراوان میگذاشت. او نخستین سلطان مغول بود که از حکومت مغولستان اعلام استقلال کامل کرد. این مشخصه، او را هم از سلطان احمد تگودار متمایز میکرد و هم از سایر حکام ایران در دوره عباسی. او کوشش فراوانی کرد تا ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به جنایات اجداد مغولش را اصلاح کند و حتی به مورخان دربار خود اجازه داد در نکوهش جنایات چنگیزیان بنویسند و حقایق را سانسور نکنند. غازان در 11 یا 15شوال سال703 در 33سالگی درگذشت و برادرش اولجایتو به سلطنت رسید. اولجایتو در سال 709ق رسما خود را شیعه نامید و تشیع را مذهب رسمی ایران اعلام کرد. بنابر این، نخستین پادشاهان مسلمان و شیعه ایران مستقل، این دو برادر مغول از نسل چنگیز بودند که البته سهم مهمی در آبادانی ایران داشتهاند.
شاید نقل یکی از سخنان منسوب به اردشیر بابکان ساسانی در یکی از منابع تاریخی دوره غازان و اولجایتو به شناخت ذهنیت مغولهای مسلمان کمک کند. وَصّافالحضرة از اردشیر اول نقل کرده که:
دین و حکومت برادران دوقلو هستند؛ دین، اصل است و حکومت هم نگهبان آن. این دو بدون همدیگر نابود و تباه میشوند (تاریخ وصّاف، ج3، ص317).
عکس: نقاشی مسلمان شدن غازان در جامعالتواریخ
@rawinews
🌐اذان صبح؛ چالش مذهبی رسانه ملی
راوی #دینی: چند سالی است که انتقادها از صدا و سیما بهسبب نحوه اعلام زمان اذان صبح افزایش یافته است. رسانه ملی اوقات شرعی را بر پایه محاسبه مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران اعلام میکند و این زمان با زمانی که مورد تأیید برخی مراجع برجسته تقلید است بین ۵ تا ۲۰ دقیقه تفاوت دارد. از همین رو طبق فتوای بسیاری از فقها اگر کسی بلافاصله پس از اعلام اذان صبح نمازش را بخواند نمازش باطل محسوب میشود، هرچند احتیاطا روزه از همین زمان آغاز شود بهتر است.
دستکم در سالهای ابتدای دهه شصت، مرحوم آیتاللهالعظمی خوانساری و طی سالهای اخیر آیات عظام سیستانی، شبیری زنجانی و مکارم شیرازی از مقلدین خود خواستهاند که نماز صبح را دقایقی پس از اذان صبح رسانه ملی بخوانند.
دو سال گذشته دفتر آیتاللهالعظمی سیستانی در مشهد طی بیانیهای تأیید کرد که در جلسه فقهی این دفتر که خرداد ۹۶ برگزار شده بود علمای حاضر در جلسه و نمایندگان آقای سیستانی ضمن بیاعتبار دانستن اذان صبح اعلامی صدا و سیما از مؤمنین خواستهاند که بین ۸ تا ۲۰ دقیقه به تفاوت فصول مختلف برای اقامه نماز صبح درنگ کنند.
در استفتائی که از دفتر ایشان شده گفتهاند: اذانی که پخش میشود معتبر نیست و باید به مقداری صبر کنند که وقت داخل شود و امکان دیدن فجر صادق با چشم غیر مسلح فراهم باشد.
همچنین آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی نیز محاسبه مؤسسه لواء در قم را تأیید کرد که در ماه رمضان پارسال حدود ۱۳ دقیقه از اذان صبح رسانه ملی تأخیر داشت و در فصول مختلف بین ۸ تا ۱۴ دقیقه پس از اذان رسانه ملی است.
آیتاللهالعظمی مکارم نیز در سایت رسمی خود آورده است:
«با توجّه به اینکه حدود ۵ دقیقه نیز [پخشِ] اذان طول مىکشد، بعد از پایان اذان وقت نماز صبح داخل شده است و قبل از آن مشکل است».
با این تفاصیل به نظر میرسد که بیتوجهی رسانه ملی به تکثرها و تنوعهای موجود در جامعه و دیدگاههای کارشناسان و متخصصین ابعاد بغرنجتری دارد که روز بهروز آسیب بیشتری به جایگاه ملی و حرفهای این رسانه میزند.
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
@rawinews
🔸زعیم قم معاصر
دهم فروردین 1340 آیتاللهالعظمی سید حسین احمدی طباطبایی بروجردی؛ پرنفوذترین مرجع تقلید تاریخ حوزه معاصر قم در سن 86سالگی درگذشت.
در دوره 16 ساله مرجعیت آیتالله بروجردی بود که قم به مثابه یک تفکر و روش حوزوی مستقل در برابر نجف قد علم کرد و دوگانه مهمی در تاریخ معاصر حوزههای شیعه ایجاد شد. برخی از چهرههای شاخص حوزه قم که در عداد مراجع معاصر بودهاند، آیتالله بروجردی را پایهگذار مدرسه قم معاصر میدانند. حضرات آیات عظام منتظری و شبیری زنجانی از این دستهاند. اغلب مراجع برجسته کنونی شیعه نیز شاگرد وی بودهاند.
مشخصه عمده سیاسی و اجتماعی دوره مرجعیت آقای بروجردی، اقتدار قم در برابر تهران و گسترش دامنه فعالیت حوزه به قارههای مختلف جهان بود. آقای بروجردی کوشید در دوره 16 ساله مرجعیت خود، تنها در امور مذهبی دخالت کند و تذکرات وی به حکومت نیز محدود به دغدغههای مذهبی بود. بیشترین تلاش آقای بروجردی، مصروف گسترش مراکز دینی در کشورهای مختلف جهان شد و او را باید نخستین مرجع شیعه دانست که در آمریکا، اروپا و آفریقا مراکز مذهبی برای شیعیان بنا کرد و مبلغان برجستهای به این قارهها فرستاد. با وفات آیتالله بروجردی در فروردین 1340 محمدرضا شاه پس از بیست سال سلطنت، احساس کرد که مهمترین مانع برنامههای جنجالی وی از پیش پا برداشته شده و میتواند «انقلاب سفید شاه و ملت» را به آسانی عملی کند.
عصر دهم فروردین 1340 جعفر شریفامامی؛ نخستوزیر به همراه حاجآقا رضا قائمالمقامالملک رفیع؛ مشاور ارشد رضاشاه و رابط محمدرضا شاه با علما؛ به عنوان نمایندگان ویژه شاه در مراسم تشییع پیکر آیتالله بروجردی شرکت کردند.
عکس: عیادت شاه جوان از آیتالله بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی شهرری، دی 1323. چند روز پس از این عیادت بود که آقای بروجردی به دعوت علمای قم به این شهر رفت و 16 سال حوزه این شهر را رهبری و اداره کرد.
@rawinews
🌐فاطمیه چرا عاشورایی شد؟
راوی #دینی: سال ۱۳۷۹ بود که زمزمه سخنرانی مرحوم آیتالله سید محمدحسین فضلالله در قم غوغایی بهپا کرد. روحانی برجسته ضداسرائیلی لبنان در خطبه نماز جمعهاش در بیروت با لحن طعنهآمیزی امکان عقلی «ضرب و جرح» و «شهادت» را درباره حضرت فاطمه زهرا(س) اینگونه زیر سؤال برده بود:
«مردم از شخصیت حضرت زهرا(س) غافل شده و به مسأله شکستن پهلو مشغول شدهاند. این چیزی است که در عقل ما نمیگنجد. برخی از مردم میگویند سید به شکسته شدن پهلو ی زهرا اعتقاد ندارد و این از اصول دین است. بیاید کمی فکر کنیم. اگر به حضرت زهرا حمله کردند، نقش امام علی چه بود؟ امام علی ترسو بوده؟! شما همگی ازدواج کردید، اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایت مینشینی و میگویی «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»؟! یا از همسرت دفاع میکنی؟ اگر دفاع نکنی مردم در مورد تو چه میگویند؟ ... آنطور که میگویند میخ زنگ زده بود. آیا این معقول است؟! برای من قانعکننده نیست. برای بسیاری از مردم فقط گریاندن مهم است و هر حدیث غیرعقلی را میپذیرند».
این سخنان که در یک جمع عمومی و بدون بیان استدلالهای علمی در تضعیف مستندات باوری که به اذعان خود فضلالله باور اغلب شیعیان است بیان شده بود، واکنشهای تند مراجع قم را در پی داشت؛ گروهی به صدور بیانیه اکتفا کردند، گروهی به تألیف کتاب در نقد سخنان فضلالله پرداختند و مرحوم آیتاللهالعظمی تبریزی نیز دسته عزاداری خود را در قم به راه انداخت و آیات عظام صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و مرحوم فاضل لنکرانی از وی تبعیت کردند. میرزای تبریزی همچنین خواهان عاشورایی شدن فاطمیه در سراسر کشور شد تا مانع از فراموش شدن ظلمهای متعدد علیه دختر پیامبر شود.
مرحوم فضلالله در واکنش به انتقادات گسترده علمای شیعه کتابی به نام «الزهراءالقُدوَة» نوشت و در صفحه 109 آن گفت که منکر شکستن پهلو، سقط جنین و شهادت حضرت زهرا(ع) نشده و صرفا پرسشهایی درباره سند و متن روایتهای موجود مطرح کرده است. آقای فضلالله همچنین با اشاره به اینکه تشکیک وی کمتر از تشکیک شیخ مفید و شیخ محمد حسین کاشفالغطاء بوده، در صفحه 183 کتاب، معنای مرسوم درباره عبارت «الصدیقة الشهیدة» در حدیث امام کاظم(ع) را نپذیرفته و گفته بود که مراد از «شهید» در این روایت، نه «مقتول»، بلکه «گواه» است که مقامی برتر از شهید به معنای مقتول دارد. وی در سخنرانیهای دیگرش نیز گفت که فقط خواهان تحقیق درباره صحت این روایات شده و آنها را انکار قطعی نکرده است. وی البته در همان ایام در زیارت زینبیه دمشق به آیتالله سید فاضل میلانی؛ اسلامشناس برجسته مقیم لندن گفته بود: «هر چه در روایات شهادت نگاه کردم آنها را ضعیف یافتم و سند محکمی برای این موضوع پیدا نکردم». و پاسخ شنیده بود: «اگر ملاک شما ضعف سند است، دستگاه مرجعیتی هم که شما در لبنان به هم زدهاید، بند حدیث ضعیف عمر بن حنظله است».
یکی از منابع مورد استناد آیتالله فضلالله کتاب «جنة المأوی» نوشته آیتالله محمدحسین کاشفالغطاء بود که در صفحه 63 هرگونه ضرب و جرح حضرت فاطمه را از نظر وجدانی و عقلی غیر قابل قبول دانسته است. نحوه استدلال فضلالله نیز همانند کاشفالغطاء بود و هر دو میگفتند امکان نداشته که چند روز پس از وفات پیامبر(ص) چنین رفتاری با دختر ایشان صورت گیرد. کاشفالغطاء به روحیه عربی استناد کرده که ضرب و جرح زنان را خلاف شأن مردانگی میدانستهاند و حتی یکی از منصوبان ابنزیاد در سال 61 هجری به این روحیه ملتزم بوده است. با این حال آیتالله شهید قاضی طباطبایی که بر کتاب استادش پاورقی زده است، در پاسخ به این استدلال استادش یادآوری کرده که علاوه بر وجود روایات فراوان و صحیح در منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت که دلالت بر ضرب و جرح دارد، نمیتوان به صرف اینکه در سخنان امام علی و حضرت فاطمه(ع) اشارهای به ضرب و جرح نشده، انبوه روایات شیعه و سنی را انکار کرد، چرا که بسیاری از افراد بزرگمنش در رفتارهای اعتراضی خود گلایههای شخصی را مطرح نمیکنند. لذا امام علی و همسرشان نیز صرفا به غصب خلافت و مصادره فدک که جنبه مهم اجتماعی و عقیدتی داشت اشاره میکردند.
به نظر میرسد که ایراد سید فاضل میلانی به سید فضلالله خدشهای جدی است، چراکه اگر قرار باشد روایات تاریخی را با عقلانیت فردی و امروزی بسنجیم، نباید یک بام و دو هوا رفتار کنیم و در نتیجه مجبوریم بخش مهمی از میراث فرهنگی خود را کنار بگذاریم. تا زمانی که منتقدان ضرب و جرح و شهادت دختر پیامبر(س) استدلالهای مشخص خود در تضعیف روایات را عرضه نکنند این جدال، بیثمر و تفرقهافکن خواهد ماند، چرا که با روش استدلال آنها میشود حتی در فاجعه عاشورا و بسیاری از فجایع قطعی تاریخی نیز خدشه نمود. اینجاست که میتوان منطق عاشورایی کردن فاطمیه را درک کرد.
@rawinews
🌐فقه؛ تغییرات زمانه و فقیه متطور
👈بازنشر به مناسبت دهمین سال وفات
راوی #حوزه: بارها از استادش مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی نقل میکرد: «إنّا کل یومٍ رجلٌ»: ما هر روز یک شخصیت جداگانه [و منطبق با اقتضائات روز] هستیم.
آیتاللهالعظمی حسینعلی منتظری (1388-1301) را میتوان از اثرگذارترین فقهای تاریخ شیعه دانست. تسلط کمنظیر او به دانشهای گوناگون حوزوی از قبیل فقه، اصول، فلسفه و تاریخ، از این مجتهد نجفآبادی، یک فقیه تراز اول ساخت که توانست نظام فکری استادش آیتالله بروجردی را بسط و امتداد بخشد. از دیگر سخنانی که او از آقای بروجردی نقل میکرد این بود که بزرگیِ بزرگان، نباید مانع فکر کردن ما شود.
❇️این ویژگیها در مرحوم منتظری تجسد ویژهای داشت و سبب شد او صریحتر از استادش به نقد و نقادی بنشیند و تغییرات را بپذیرد. چه زمانی که به عنوان مهمترین نظریهپرداز فقه سیاسی وارد عرصه شد و ماهیت بسیاری از احکام را «حکومتی» دانست، و چه زمانی که حقوق مردم و شهروندان را از فقه بیرون کشید و پررنگ کرد. امروز اگر کسی بخواهد درباره فقه حکومتی، انقلابی و نظامساز، فقه حقوق بشری و آزادیخواه و فقه معطوف به جامعه مدنی پژوهش کند، نمیتواند مرحوم منتظری را نادیده بگیرد. آثار او در این زمینه، دست اول و مرجع غیر قابل چشمپوشی است.
از دیگر اثرپذیریهای آقای منتظری از مرحوم بروجردی، اعتقاد به «تورم علم اصول فقه» بود. این استاد و شاگرد بر این باور بودند که دانش اصول نباید از ذوق و فهم عرفی بشری دور شود و نتیجه این تورم، اولویت یافتن برخی مقدمات کمتر کاربردی، و متروک شدن ذیالمقدمههایی است که در واقع، هدف اصلی دینپژوهی بودهاند. البته تفاوت این دو فقیه با برخی تحولخواهان حوزوی این بود که در کنار این انتقادها، راهکارهای مشخصی برای بهروزرسانی علوم حوزوی ارائه میکردند. به عنوان نمونه، آقای منتظری معتقد بود که بحث «تعادل و تراجیح» که از اهمیت کاربردی ویژهای برخوردار است، به دلیل آنکه در انتهای کتب و مباحث فقهی قرار گرفته، کمتر مورد اقبال طلاب و استادان واقع میشود و به حاشیه رفته است. در حالی که مبحث «مقدمه واجب» باید کمتر از زمان فعلی، وقت و انرژی حوزویان را اشغال کند.
دیگر اثرپذیری آقای منتظری از استادش، توجه ویژه به اقوال فقهای متقدم بود. به باور آقای منتظری، تا پیش از ورود آقای بروجردی به قم در زمستان سال 1323شمسی کمتر کسی به کتب روایی و فقهی قدیم شیعه اقبال داشت و اغلب به منابع جدید همچون جواهر مراجعه میکردند. همین نگاه در شاگردان آقای بروجردی نیز کموبیش دیده میشود که هنگام بررسی یک مسأله، نظرات فقهای ادوار مختلف و تطورات و تحولات فقهی را نیز در نظر میگیرند.
❇️با این حال، آیتالله منتظری اگرچه تأثیرات فراوانی از آیتالله بروجردی گرفته بود، اما شخصیت مستقل خود را در برابر استاد حفظ میکرد و در عین احترام، نقدهای صریح خود را به روشهای مرجعیتی آقای بروجردی میگفت. یکی از این نمونهها درخواست آقای بروجردی برای تعطیلی درس فلسفه آقای منتظری در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم بود که حدود چهارصد شاگرد در آن شرکت میکردند. آقای منتظری در برابر درخواست استادش به او یادآور میشود که علم فلسفه در سطح دانشگاهها برای دفاع از اسلام در برابر مارکسیستها مورد نیاز است و نباید به بهانه فشار برخی علما یا فهم نادرست برخی طلاب از برخی مباحث فلسفه اسلامی، آن را به طور کلی رها و متروک کرد. رایزنی آقای منتظری اثر میگذارد و آقای بروجردی در صورت محدود شدن شاگردان و تغییر کتاب، با ادامه جلسات فلسفه علامه طباطبایی و آقای منتظری موافقت میکند.
❇️آقای منتظری اگرچه استاد و شارح مهم فلسفه اسلامی در حوزه قم بود، اما میکوشید مباحث فلسفه اسلامی را که حول مباحث انتزاعی و ذهنی شکل گرفته بود با مباحث اجتماعی که مبتنی بر «اراده و اختیار انسانها» و «شرایط جامعه» است، خلط نکند(ص 97 خاطرات). همانگونه که فقه را نیز بیربط به فلسفه اسلامی و دانشی اجتماعی و عرفی میدانست(ص 124خاطرات). در عین حال، در درس اخلاق نیز میکوشید مبانی اخلاقی خود را بر اساس آرای حکمای یونان بنا نکند و از اشراف کمنظیر خود به میراث روایی مسلمین مدد میگرفت. در دانش کلام نیز با وجود تسلطی که به آرای قدما داشت، معتقد به تأسیس کلام جدید بود و تکرار دعواهای معتزله و اشاعره را بیثمر میدانست(ص 197خاطرات).
منتظری را باید فقیهی جسور و صریح در پذیرش تغییرات و شرایط زمانه دید. او این ویژگی را از دو استاد اصلیاش؛ آیتالله بروجردی و امام خمینی به ارث برد و با بیپروایی و خطرپذیری کمنظیر خود درهمآمیخت و آثار قابل توجهی در دوره گذار فقه شیعه از عصر سنت به دوران مدرن عرضه کرد. شاید برخی آرای او مورد مناقشه و تردید قرار گرفته است، اما پژوهشگران نمیتوانند روشمندی و دانش گسترده او را نادیده بگیرند.
@rawinews
🌐مردمسالاری آیتالله سیستانی؛ راهکار یا راهبرد؟
راوی #حوزه: در دو بیانیه اخیر آیتاللهالعظمی سیستانی که در پی اعتراضات و تظاهرات سه ماه جاری عراق صادر شده است، وی دو فراز کلیدی آورده که میتواند در شناخت اندیشه سیاسی این مرجع بزرگ شیعه مهم باشد.
1️⃣در خطبههای نماز جمعه هشتم آذر (۲۹ نوامبر ۲۰۱۹) شهر مقدس کربلا که منجر به استعفای عادل عبدالمهدی از نخستوزیری شد، این جملات از قول آیتالله خوانده شد:
«مرجعیت دینی پشتیبان مردم عراق باقی خواهد ماند و تنها به ارائه توصیه و نصیحت در زمینه آنچه در راستای منافع ملت عراق میبیند، اکتفا خواهد کرد و مردم عراق حق دارند که بدون نیاز به قیّم و سرپرست خاصی، آنچه را که برای حال و آینده خود مناسب میدانند، انتخاب کنند».
2️⃣در خطبههای جمعه ۲۹ آذر (۲۰ دسامبر) نیز امام جمعه کربلا به عنوان سخنگوی رسمی آقای سیستانی از قول ایشان گفت: «هر حکومتی ناشی از خواست مردم است و فقط مردم منبع مشروعیت حکومتها هستند که در قانون اساسی عراق هم به آن اشاره شده است».
برخی معتقدند که تکرار این فراز در بیانیههای آیتالله سیستانی تنها یک راهکار سیاسی و گذرا برای فرونشاندن اعتراضات مردمی و حل بحران کنونی است، اما با رجوع به بخش استفتائات سایت رسمی دفتر آقای سیستانی میتوان دریافت که این موضع، مبنای فکری و شرعی این مجتهد برجسته شیعه است.
3️⃣از سالها پیش در بخش استفتائات سایت ایشان درباره ولایت فقیه آمده است:
«ولایت در آن چه که به اصطلاح فقها امور حِسبیه خوانده میشود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است . و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت، امور دیگری معتبر است؛ از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین».
به نظر میرسد رأی آیتالله سیستانی از این نظر در امتداد رأی آخوند خراسانی و دیگر فقهای بزرگ نجف در قرن گذشته شمرده میشود. آخوند و چند فقیه برجسته نجف در جریان جنبش مشروطه ایران چندین بار در مکتوبات و تلگرافهای خود تصریح کردهاند که: «تکلیف فعلی عامه مسلمین را بیان میکنیم که موضوعات عرفیه و امور حسبیه در زمان غیبت به عقلای مسلمین و ثقات مؤمنین مفوض است» (سیاستنامه خراسانی، ص 215).
آنها حتی برای این فتوا ادعای مهمتری مطرح کرده و گفتهاند: «ضروری مذهب [شیعه] است که حکومت مسلمین در عهد غیبت حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) با جمهور مسلمین است»(همان، ص 204).
میرزای نائینی نیز با همین مبنا به نظریهپردازی و تحریر مبانی فتوای بزرگان نجف در کتاب «تنبیهالامة و تنزیهالملة» پرداخت.
با چنین سابقهای میتوان موضعگیریهای اخیر آقای سیستانی را نیز راهبردی کلان و مبنایی دانست که مطابق آن، وی از دخالت مستقیم حوزه نجف در امور اجرایی کشور منع کرده است.
@rawinews
🌐درگذشت نماد پیوند طریقت و سیاست
راوی #اجتماع: دکتر نورعلی تابنده؛ قطب دراویش نعمتاللهی گنابادی و از چهرههای جنجالی سالهای اخیر در سن 92 سالگی درگذشت.
گفته میشود که با مرگ آقای تابنده که دراویش به وی لقب «مجذوبعلی شاه» میدادند، رهبری این فرقه پس از یک و نیم قرن از خاندان تابنده خارج خواهد شد و یکی دیگر از مشایخ این فرقه به نام سید علیرضا جذبی طباطبایی که اصفهانی است به عنوان قطب برگزیده میشود.
در دوران 23 ساله رهبری دکتر تابنده، این فرقه صوفیمسلک به شدت با سیاست درگیر شد که این پدیده، ناشی از شخصیت سیاسی مرحوم تابنده بود. نورعلی تابنده که در فرانسه حقوق خوانده بود، در زمان اعتراضات علیه حکومت پهلوی وکالت برخی زندانیان سیاسی از جمله آیتالله پسندیده (برادر بزرگ امام خمینی) و آیتالله طاهری اصفهانی را بر عهده داشت و همراه با مهندس بازرگان و دکتر سحابی در سال 1356 «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» را برای مقابله با رفتارهای غیر قانونی حکومت تشکیل داد. وی با پیروزی انقلاب به معاونت وزیر دادگستری در دولت مهندس بازرگان رسید و پس از آن مدتی نیز معاون وزیر ارشاد و رییس سازمان حج و زیارت شد. او در سال 59 وکالت عباس امیرانتظام را پذیرفت که به جرم جاسوسی برای آمریکا پس از واقعه 13 آبان بازداشت شده بود.
آقای تابنده در سال 1364 به همراه بازرگان، سحابی و یزدی «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» را تشکیل داد و اردیبهشت 1369 در پی امضای نامه انتقادی 90 نفره علیه سیاستهای اقتصادی وقت، چند ماهی را در بازداشت گذراند. اما اوج فعالیت سیاسی این فرقه به رهبری تابنده در جریان انتخابات سال 1384 به نفع مهدی کروبی بود که حساسیتها درباره این گروه از دراویش را افزایش داد و در زمستان همان سال با حمله به حسینیه وابسته به آنها در شهر قم به اوج خود رسید. پس از آن، دراویش گنابادی همچنان در عرصه سیاسی فعال بودند و درگیریهای خیابانی و خونین سال 96 در حوالی خانه نورعلی تابنده در تهران، نقطه بحرانی این ماجرا بود.
اکنون به نظر میرسد که با پایان حضور دکتر تابنده به عنوان قطب این سلسله، تنشها و حساسیتها درباره آنان کاهش خواهد یافت. هرچند هنوز گروهی از دراویش در زندان به سر میبرند و محدودیتهایی علیه آنان اعمال میشود. این فرقه از دراویش به همراهی طریقت و شریعت اعتقاد دارند و نزدیکترین فرقه درویشی به فقهای شیعه محسوب میشدهاند. هرچند انتقادها و مخالفتهای برخی فقها علیه آنان نیز کمابیش مطرح بوده است.
سخنگوی این فرقه اعلام کرده که چهار میلیون نفر از دراویش، پیرو آقای تابنده و عضو فرقه نعمتاللهی گنابادی هستند.
فعالیت پررنگ سیاسی دراویش در سالهای اخیر با انتقادهایی همراه بوده و منافی مرام درویشی خوانده میشد. حامیان آقای تابنده نیز میگفتند که در طریقت نعمتاللهی، درویش نباید گوشهنشین باشد و موظف است که نسبت به تحولات اجتماعی واکنش نشان دهد. آنها حضور دراویش در جنگ ایران و عراق را یکی از نمادهای این ویژگی برمیشمردند.
📸عکس: سخنرانی نورعلی تابنده در مراسم عزاداری محرم امسال در بیدخت گناباد
@rawinews
🌐سفر «از شیطان تا میکروب» با رسول جعفریان
راوی #فرهنگ: از شیطان تا میکروب، مسیر سختی نیست اگر با رسول جعفریان همنوا و همافق باشیم؛ پژوهشگری که پروژه فکری چندسال اخیرش مباحث پیرامون فقدان تولید علم (بهمعنای science) و به تبع آن ضعف رویکرد علمی در تمدن ایرانی ـ اسلامی بوده است.
از نظر استاد جعفریان ما هیچ نقشی در راهبری جریان علمی بشر نداشته و نداریم. تمدن ایرانی ـ اسلامی با تمام کبکبه و دبدبهاش حتی یک دوچرخه هم نتوانسته بسازد. هرچند به زعم عدهای، جعفریان در این رویکرد قدری افراط میکند، اما شاید وجه افراطی سخنان وی برای تعدیل جریانی که میگوید تمدن، تکنولوژی و علم بشر مدیون شرق و بهویژه ایران است مفید باشد؛ بهویژه در آشفتهبازاری که یکی ترویج واکسن را توطئه اسرائیل برای عقیمکردن مسلمانان میداند، دیگری با ورزشهای امروزی مخالفت میکند چون در روایات به آنها اشارهای نشده و.. .
کتاب «از شیطان تا میکروب» نیز با همین رویکرد نگاشته شده است. جعفریان در مقدمه کتاب اشاره میکند که ایرانیان در برخورد با پزشکی نوین ـ از میانه دوران قاجار ـ سه مرحله را پشت سر گذاشتند؛
مرحله اول؛ ورود اطلاعات پزشکی غربی به ایران و پذیرش تام و کمال آن بدون هیچ ایراد و اشکالی.
مرحله دوم؛ تلاش برای انطباق اطلاعات پزشکی با آموزههای اسلام در زمینه بهداشت و طهارت.
مرحله سوم؛ انتقاد از پزشکی جدید با تأکید بر برتری طب اسلامی.
تمرکز کتاب بر مرحله دوم است و مؤلف سعی کرده با استناد به کتابها و مقالات مرتبط نشان دهد که چگونه در دورهای سعی شده پزشکی جدید با قوانین طهارت تطبیق داده شود. مفهوم «حفظ الصحه اسلامی» نیز زاییده همین تلاش بوده است. از آثار شاخص در این مرحله ـ طبق ادعای مؤلف ـ میتوان به کتاب «مطهرات در اسلام»، اثر مهندس مهدی بازرگان اشاره کرد.
جعفریان همچنین در مقدمه کتاب ـ و درجهت پروژه اصلی خود ـ اشاره میکند که ما در مواجهه با کلیت غرب، مدرنیته و علم جدید نیز با همین سه مرحله دست به گریبان بودهایم؛ ابتدا ابهت آن ما را گرفت و وحشتزده شدیم، سپس به خود آمدیم و سعی کردیم داشتههای خودمان را با دستاوردهای غرب ترکیب کنیم و نهایتاً دست بالا را گرفتیم و مدعی شدیم داشتههای سنتی و بومی ما از دانشهای غربی برتر است و به قول معروف: «آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم».
مؤلف درباره انتخاب عنوان کتاب مینویسد: «درمیان تطبیقهایی که میان روایات اسلامی و موضوعات پزشکی جدید رخ داده، شاید یکی از جذابترین آنها، انطباق عنوان میکروب بر روایاتی است که در آنها شیطان، برای عفونت یا کثافت بهکار رفته است».
🔺نگاهی اجمالی به ساختار کتاب
کتاب «از شیطان تا میکروب» را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد؛
بخش اول ـ حدود یکسوم حجم کتاب ـ مقدمهای مشروح است با عنوان «عقبماندگی درمانی در سایه حفظ الصحه اسلامی»؛ مؤلف در این بخش با اشاره به برخی آثار و نوشتهها میکوشد چگونگی شکلگیری جریان بهداشت اسلامی را نشان دهد. برخی از عناوین این بخش عبارتند از: «دکتر امیراعلم و حفظ الصحه اسلامی»، «دکتر تومانیانس و حفظ الصحه در دین اسلام»، «علیاکبر حکمیزاده و ترکیب علم و دین در حوزه بهداشت» و «داستان خزینه و دوش در ادبیات بهداشتی ـ دینی معاصر».
بخش دوم کتاب شامل پنج متن در حوزه «حفظ الصحه اسلامی» است که عبارتند از: «نامه احمدی یا حفظ الصحه اسلامی» اثر امیراعلم؛ «بهداشت در اسلام»، فصلی از کتاب تمدنالاسلام شیخ قاسم مهاجر؛ «هدیه همایون» اثر علیاکبر حکمیزاده؛ بخش حفظ الصحه از کتاب «مرآتالغیب» اثر محمدعلی مبارکهای؛ «مطهرات در اسلام» اثر مهندس بازرگان.
کتاب «از شیطان تا میکروب» با صحافی گالینگور مشتمل بر ۴۳۶ صفحه است که پاییز ۹۸ همانند بقیه آثار اخیر «نشر مورخ» در شمارگان کم (۵۰ عدد) چاپ شده؛ که دلیل آن هم احتمالاً نگاه دکتر جعفریان مبنی بر پایان عصر کتاب کاغذی است.
هرچند ایده کتاب کاملاً ابداعی نیست و دیگرانی نیز جسته و گریخته به این موضوع پرداختهاند (پاورقی صفحه۲۲ کتاب درباره مقاله تجدد روزمره و آمپول تدین)، اما از نظر جامعبودن و نیز جمعآوری متون و رسالههای ناب و کمیاب، بدونشک اثری بینظیر است.
@rawinews