eitaa logo
ࢪایحہ‌شهَدا C᭄‌
581 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
940 ویدیو
101 فایل
_بـہ‌نـٰام‌جـٰان‌‌پاڪ‌‌تـو☁️. .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 شهید ابراهیم همت هر وقت‌ می خواست‌ برای بچه‌ها یادگاری بنویسه مینوشت: "من کان لله،کان الله له" هرکی با خدا باشہ خدا با اوست...😍 @rayehe_f
°•🌱💌•° 💠 : +برادارن وخواهران من ! ماهواره و فرهنگ ڪثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد!😔 ... _از ما گفتن، ما ڪه رفتیم ...✋ @rayehe_f
مادرش‌میگفت: عاشق‌حضرت‌رقیه‌(ع)بود حتی‌پروفایلش‌این‌بود👇🏻 همه‌میگن‌دنیا‌میلیارد‌ها‌سالشه‌اما‌دنیای‌من‌سه‌سالشه💔 🕊 📩 ◗شـہـیدھ‌زینب‌کمـایـے❥◖ - @shahideh_69[🕊]
قهر بودیم گفت : عاشقمے گفتم : نہ گفت : لبت نہ گوید و پیداست مےگوید دلت آرے کہ اینسان دشمنے یعنے کہ خیلے دوستم دارے.. زدم زیرخندہ دیگہ نتونستم چیزی بگم♥️ ‍•• •┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••مگه می‌میره؟ +در دل خاک دشمنانت الحق که شایسته است این چنین نامت بلند شود :)♥️🌱
‹♥️💭› تمـٰآم‌شھرراگشتم‌کـه‌پیدایت‌کنم‌اما.. نـه‌خودبودی‌نـه‌چشمـی‌کـه شودهمتآی‌چشمانت... 💭⃟♥️¦⇢ •• •.🧡
‹♥️💭› تمـٰآم‌شھرراگشتم‌کـه‌پیدایت‌کنم‌اما.. نـه‌خودبودی‌نـه‌چشمـی‌کـه شودهمتآی‌چشمانت... 💭⃟♥️¦⇢ •• •.🧡
❬سوریہ‌ڪہ‌میرفت‌،همیشہ‌سـٰاك‌سفررو‌ همسرش‌مۍبست.تو‌آخرین‌سفربہ‌همسرش‌ گفتہ‌بود‌ڪہ‌سـٰاك‌روایندفعہ‌خودش‌ میخوٰاد‌ببندھ.سـٰاك‌رو‌سبك‌بستہ‌بود‌و حتے‌قرصھـٰـایۍ‌‌روڪہ‌بخـٰاطردندون‌دردش‌ همیشہ‌همرٰاھ‌دٰاشت‌تو‌سٰاڪ‌نذٰاشتہ‌بود. میگفت:پرسیدم:قرص‌ھـٰا‌رونمیبر؎؟ گفت:ایندفعہ‌لـٰازم‌ندارم!🙂🌱❭ شھیدمحمودرضـٰابیضایۍ-!
😍🍎 انار‌برایت‌شڪستہ‌ام‌ڪہ‌غم‌مرا بہ‌این‌بهانہ‌دانہ‌دانہ‌براۍ‌تو‌بگویم♥️(: /🌙
«🖤💣» - شهیدصدرزاده🖤 ُ دلت‌گࢪفت‌،پناه‌ببࢪ‌بہ‌گلزاࢪشان بے‌ڪلڪ‌تࢪین‌ࢪفیق‌میشوند‌بࢪایت توࢪا‌هࢪ‌جوࢪ‌ڪہ‌هستے‌میپذیࢪند ا؎ماه‌سفࢪ‌ڪࢪده‌من.. خداپشت‌وپناهت‌🖐🏼 « »
درعشق‌اگرچـه‌‌منزل‌آخرشھادت‌است اماتکلیف‌اول‌است‌شھیدانہ‌زیستن…!ジ♥️ ــ ــ ــ ـ ــــــ𑁍ــــــ ـ ــ ــ ــ ¦•🌿🔏•¦ ــ ــ ــ ـ ــــــ𑁍ــــــ ـ ــ ــ ــ
🪶الهی!🤲 در شگفتم... از آنکه کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد، ولی خویش را نمی کاود تا به مخزن حقائق برسد سپاس خدایی را که بسیار مهربان و بسیار بخشاینده و نزدیکترین کس به من حتی از خودم است خدایا، حکمت قدم هایی را که برایم برمیداری بر من آشکار کن، تا درهایی را که بسویم می گشایی، ندانسته نبندم، و درهایی که به رویم میبندی، به اصرار نگشایم ما دو نفر اولین مخاطب نوشته هایمان هستیم و آمده ایم تا در میان همه دویدن ها و روزمرگی های زندگی، این وبلاگ پناهمان باشد و در سایه آن کمی درنگ، کمی تامل و کمی سکوت کنیم چرا که معتقدیم گاهی یک تلنگر کافیست و امیدواریم که خویش را در خویش زندانی نکنیم و پرواز را یاد بگیرم قبلا از آن که به اجبار پروازمان دهند... ✨✨✨ ٜ