پروردگارا🙏 در انتهای شب به فرشتگانت بسپار ✨ در لحظه لحظه نیایش خود دوستان مرا از یاد نبرند🙏 آمیـــن یا رَبَّ 🙏 #شبتون_آرووم ✨🙏 ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

. سلام صبح بخیر برای امروزتان از خدا می‌خواهم هر آنچه صلاحتان هست برایتان رقم بزند من به دستان خدا ایمان دارم بهترین‌ها سهمتان خواهدشد🌻 ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

داستان عشق عشق مریم و علی❤️ سلام عزیزم دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه.😔🥺 کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟ على جان دارم میرم دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم میبینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی یادته؟ 💥گفتم یا تو یا مرگ تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟ داماد قلبم تویی چرا کنارم نمیای؟ کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ میکنه.. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

کاش بودی و میدیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند علی مریمت که داره میره داشت.😢🥺 👌بهت ثابت کنه دوستت داره حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد یادته؟ روزی که دلامون لرزید، 👌یادته؟! روزای خوب عاشقیمون یادته؟ نقشه های آیندمون یادته؟ على من يادمه یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد که اگه دوستش داری تنها برو بیرون سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه ،کردم تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم على حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمیدونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام 👌روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات✋ دارم به قولم عمل میکنم هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم نمیتونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زدهی غریبه ایی تو دستام . باشه همین جا تمومش میکنم.. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🕊به نام خداوند بخشنده و مهربان🕊 #ارسالی_اعضا_کانال🌻🌱✨ 🌺خیال روی دوست🌺 ✍️ دوستم عضو گروه جهادی‌ای بود، که به شهرهای محروم سفر می‌کردند. چندسال پیش با خانم مربی، در مسجد جامع آشنا شدم، و از رفتار و گفتارش خیلی خوشم آمد‌‌. ایشان به مدّت ده روز قرار بود، برای بانوان آموزش تجوید قرآن کریم و سخنرانی داشته باشند. یکی از خانم‌ها، که افروز نام داشت و با دقّت به سخنرانی خانم رازی گوش می‌داد. هر موقع هم که می‌دید یکی از خانم‌ها خودش را، مثل قاشق نشسته وسط سخنرانی استاد، پرت می‌کند؛ با حرص نگاهش می‌کرد و زیر لب غر می‌زد: - من نیومدم که، به حرف‌های شما گوش بدهم. اومدم به حرف‌های ایشون گوش بدهم. خانمی هم که دائم خودش را، نخود آش می‌کرد؛ انگار قصد نداشت از اسبش پیاده شود. میدان را برای خودی نشان دادن مناسب دیده بود، و حالا حرف بزن کی حرف نزن. استاد هم ماشاءَالله خیلی مهربان بود، و برخی مانند بچّه‌های چهارساله دائم خودشان را، برای او شیرین می‌کردند. وقتی دیدم افروز خانم سگرمه‌هایش در هم فرو رفته است، نگران نگاهش کردم‌. قبلاً می‌دانستم او ناراحتی روحی دارد، و دلم برای او سخت می‌سوخت. برای همین گفتم: - عمه خودت رو ناراحت نکن. شما حق داری ناراحت شوی، چندخانومی که اینجا هستند، اصلاً مجال حرف زدن به استاد نمی‌دهند. دلداریش دادم و با لبخند زدن من، اخم‌های خودش و دوستی که کنارش نشسته بود، تا حدّی از هم باز شد. خلاصه استاد رازی داستان‌های واقعی افرادی را که، از توسّلاتشان نتایج خوبی گرفته بودند، برای ما شرح می‌داد.... ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

در گروه جهادی آنها، سیّدی میانسال هم بود، که بسیار رفتار فروتنانه‌ای داشت. من از ایشان خواستم برایم دعا کنند، بعد هم یک پولی (دوهزارتومان) برای تبرّکی به من دادند.😌 من هم دوسال پول را نگاه داشتم، و برکتش را هم در زندگی دیدم. در آخر هم آن دوهزاری را، به یکنفر دادم تا شاید پول خوبی به او هم برسد. همان فرد خیلی خوشحال شد، و می‌گفت: مدّتی بعد دوهزاری را به من برمی‌گرداند. هنوز که هنوز است، پول را به خودم برنگرداند. من هم از او نخواستم تا دو هزار را برگرداند‌. دلم برایش می‌سوزد، آنقدر که او برای فرزندانش به آب و آتش زده است؛ هنوز هیچ کدام مادرشان را، برای زیارت کربلا نبردند. کربلا.....کربلا.....خودم هم هنوز قسمت نشده است بروم.😔 خیلی دلم برای رفتن به زیارت کربلا، تنگ شده است. ای کاش قسمت همه‌مان می‌شد که برویم. 😭 👌دوستم عضو گروه جهادی، که مدّتی را در تهران فعالیّت می‌کردند؛ در مسجد جامع با من دوست شدند. بعد من که رفتار خوبشان را، در مسجد مشاهده کرده بودم، به سادگی از ایشان پرسیدم: خانم رازی من رو به مسجد جمکران می‌بری؟؟ او هم در حالی که تحت‌تاثیر رویایی که تعریف کرده بودم، قرار گرفته بود، با چشمان به اشک نشسته گفت: - بله عزیزم. خودم می‌برمت‌. هر دو با هم می‌رویم. حالا من به جز خانواده خودم، از کسی تا به اکنون اینگونه درخواست نداشتم، ایشان ماشاءَالله مومنه بودند، و با بسیاری از افراد تفاوت داشتند‌. هنوز هم با ایشان تماس تلفنی دارم، و در بیشتر کارها به من راهکار می‌دهند. قسمت اوّل #آشنایی_با_معلّم_اخلاق #دوست_کمیاب #دست_تقدیر قسمت بعدی سفر به تهران، و دیدن کلان شهر برای دوّمین بار ادامه دارد...

میدونستی امام یه عاشق واقعی نسبت به همسرش بوده🥰❣ 💗عاشقی را باید از عاشقان آموخت.. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

ادامه.... واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمیخوام وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم !👰‍♀❣ میان عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم دلم برات خیلی تنگ شده میخوام ببینمت دستم میلرزه طرح چشمات پیشه رومه دستمو بگیر منم باهات میام سرشو پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه میکنه. بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا میبینه.. 👌آره پدر علی بود اونم یه نامه تو دستشه چشماش ،قرمزه صورتش با اشک یکی شده بود.😭😭 نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و به دل داغ دیده از به داماد نگون بخت مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

در طریق عشق بازان❤️‍🔥 مشکلِ آسان کجا !؟ #سنتی ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#همسرداری 🔴مشاهده پیام مشکوک در گوشی همسر🧐 ▼قبل از هر اقدامی از صحت اینکه همسر شما مخاطب این پیامک بوده مطمئن شوید. با فرض درست بودن ذهنیت شما درباره ی همسرتان، احساساتی بودن محتوای این پیامک می تواند گویای یک نکته ی مهم باشد:به این معنی که جای خالی عواطف در رابطه ی شما و همسرتان احساس می شود😒 ▼چاره این است که به دنبال بازسازی روابط عاطفی خود با همسرتان باشید. تلاش هایی که تاکنون داشته اید کافی نبوده و باید بیشتر به همسرتان توجه کنید. ▼از علنی شدن این رابطه با دعوا و مرافه بپرهیزید زیرا خیلی از مردها پس از پی بردن رابطه توسط همسرشان مصرتر خواهند شد. ❌ به جای قهر و دعوا و شکایت با تحمل فشار روانی به خود و زندگی تان فکر کنید و عرصه را برای میهمان ناخوانده باز نکنید!! ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🔰 عواملی که مرد را از همسرش دور می کند!! 💥 کمبود اعتمادبه‌نفس در خانم‌ها: چطور ممکن است مردی زنی را تحسین کند که قادر به تحسین کردن خودش نیست؟ 💥 زن‌هایی که فکر می‌کنند همه‌چیز را می‌دانند: این هم درست مثل مورد قبلی است. همیشه باید تعادل وجود داشته باشد. 💥میل شدید زن‌ها برای تغییر دادن مردها: خیلی از زن‌ها با این تصور وارد یک رابطه می‌شوند که می‌توانند نقص‌های جزیی فردمقابل خود را عوض کنند. و بااینکه ممکن است در بعضی مسائل درست باشد، اما هیچ چیز برای یک مرد بدتر از این نیست که زن زندگی‌اش خصوصیات او را نپذیرد. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

‍ 🌸🍃🌸 خوشبختی نگاه خداست💖 در این عصر زیبای آدینه 🌸 دعا میکنم🙏 خدا، هیچوقت🌸 چشم ازتون برنداره🌸 روز و روزگارتون موفق🌸 خوبیهاتون مستدام🌸 در پناه خدا💕 #عصر_آدینه‌تون_زیبـا 🌸🍃 و سرشار از آرامــــش و شادی⚘🌸⚘ ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══