eitaa logo
کانال مذهبی راز قرآن جواب تمام سوالات در کانال سنجاق شده است برای خوندنش حتماً کلمه تایید را بزنید👇
87.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
7.8هزار ویدیو
19 فایل
جهت رزرو تبلیغات تعرفه 👇 https://eitaa.com/joinchat/2613314037C39e1ac75c8 ❌ کپی پست برای اعضای کانال مجاز است.به شرط صلوات بر محمد و ال محمد و دعا برای ظهور اقا امام زمان عج. تبلیغاترایگان نداریم هزینه ارتفاع کانال بشدت بالاست.
مشاهده در ایتا
دانلود
(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم) 💢ازدواج عبداللّه همان گونه که گفته شد عبدالمطلب فرزند هاشم و بزرگ قبیله بنی هاشم بود، وی ده فرزند داشت که کوچک ترین آنها «عبداللّه » بود. هنگامی که عبداللّه به 25 سالگی رسید همراه پدر به خواستگاری بانویی رفتند که می بایست آخرین ودیعه گاه آن نور الهی باشد. در نزدیکی مکه قبیله ای بنام «بنی زهره» زندگی می کردند، در میان قبیله دختری بنام «آمنه» زندگی می نمود، او دختر یکی از بزرگان قبیله زهره به نام «وهب بن عبد مناف» بود. آری بانویی که آخرین ودیعه گاه نور الهی بود «آمنه» نام داشت که چون عبداللّه ، جوانی رشید و برومند شد، پدرش «آمنه» را به همسری وی برگزید. این دو جوان از نظر اصالت خانوادگی و اعتقادی و سایر ابعاد شخصیتی با یکدیگر قرابت داشته و نزدیک بودند، به همین دلیل عبداللّه از آمنه خواستگاری کرد. وهب پدر آمنه، از این که عبدالمطللب، بزرگ خاندان بنی هاشم برای خواستگاری دخترشان آمده بود، اظهار خوشحالی کرده و این را بزرگ ترین افتخار دوران زندگی خود دانست و با کمال میل پذیرای این تقدیر الهی گشت و سرانجام آمنه به عنوان عروس پا به منزل عبدالمطلب گذاشت. خلاصه تاریخ انبیاء، ص 131؛ بحارالانوار، ج 15؛ عیون الاثر، ج 1؛ ص 45؛ حلیة الابرار، ج 1، ص 25؛ الفضائل، ص 14.) 💢 وفات عبداللّه در نخستین ماهی که آمنه به پیامبر صلی الله علیه و آله باردار بود. نامه ای از مدینه به عبدالمطلب رسید؛ «دخترت فاطمه در مدینه از دنیا رفته و ثروت بسیاری بر جای گذاشته است. هرچه سریعتر به مدینه بیا که اموال وی در خطر است.» عبدالمطلب به همراه پسرش عبداللّه به مدینه رفتند و ده روز آنجا ماندند، هنگامی که قصد بازگشت به مکه داشتند عبداللّه بیمار شد و بیماری او 15 روز طول کشید، تقدیر الهی چنین بود که این پدر گرامی قبل از ولادت فرزند دنیا را وداع گوید تا روی همچون ماه او را نبیند. این بود که روز شانزدهم عبداللّه در یثرب از دنیا رفت و فرزند و مادر را تنها گذاشت. سفر وی به مدینه در ماه اول بارداری آمنه و وفات او در ماه دوم بود. عبدالمطلب در سوگ پسر جوانش چنان می گریست که برای دلداری او هاتفی از غیب ندا داد: «آن کس که خاتم پیامبران در صلب وی بود از دنیا رفت و کیست که مرگ را بخشد؟!» سپس عبدالمطلب فرزندش را غسل داد و به خاک سپرد و قُبه ای بر قبر او ساخت و به مکه بازگشت. از سویی خبر وفات عبداللّه به آمنه رسید. او با شنیدن خبر مرگ همسر جوانش که هنوز دو ماه از ازدواجشان نگذشته بود، عزاداری برپا نمود. عبدالمطلب نزد آمنه آمد و گفت؛ «ای آمنه محزون مباش که در وجود تو خاتم پیامبران است.» با این سخن عبدالمطلب، آمنه تسکین یافت و قلبش آرام گرفت. (بحارالانوار، ج 15 ،ص 281 تا 324؛ الفضائل، ص 14؛ عیون الاثر، ج 1 ،ص 45.) 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•