Dokhtare Bahar_mixdown.mp3
9.85M
📻 قسمت بیست:
| دختر بهار؛ عندلیب طقاطقه |
دلش میخواست امروز به جای آن همه تانک و سرباز اسرائیلی خشمگین، دویدن و فریاد خوشحالی بچههای قدونیمقد را بشنود. دلش میخواست که دوباره «ایمان حَجو»ی چهار ماهه را ببیند که به جای آن تن پارهٔ بیحرکت از زخم موشکهای انتفاضه دوم، پاهای سرخ و سفیدش را از لای قنداق بیرون بیاورد و بخندد. میخواست در آن هوای بهاری، بهار آزادی وطنش را دو روز مانده به تولدش جشن بگیرد.
✍🏻 نویسنده: مريم فولادزاده
📝 ویراستار: نعیمه موحدی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: فاطمه رمضانی
🎚 تنظیم صدا: استودیو آوایم
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
.
بشنوید از بانو خدیجه میرشکار که یکی از پاسدارن خمینی کبیر است.
@razan_radio 🎧
Pasdare Khomeini_mixdown.mp3
11.51M
📻قسمت بیست و یک:
| پاسدار خمینی |
چشمش افتاد به نفربری که نزدیک میشد. به حبیب گفت: «نیروی کمکی رسید...» جملهاش تمام نشده بود که گلولهای پهلویش را شکافت. با گلولۀ بعدی استخوان قلم پای حبیب بیرون زد. خون مثل ناودان از بدنشان میریخت. بعثیها دورهشان کردند. از ماشین پرتشان کردند بیرون. چشمشان که به مهمات ماشین و اسلحه توی دستش افتاد، داد زدند: «زن نظامی!»
✍🏻 نویسنده: مریم فولادزاده
📝 ویراستار: نعیمه موحدی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: سیده لیلا موسوی
🎚 تنظیم صدا: استودیو آوایم
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
.
راز اطمینان این بانو به برآورده شدن حاجتش را میدانید؟
راز چشمها را...؟
@razan_radio 🎧
1_8521346066.mp3
5.74M
📻 قسمت بیست و دوم:
| راز چشمانش |
خانم «ملوک محمدعلی» را علم و سواد به این درجه از معرفت نرسانده بود بلکه یک عمر خودش را با عملش خرج دستگاه امام حسین (ع) کرده بود.
برای همین هنگام خاکسپاری پسرش مستجابالدعوه شد و چشمان پسرش که برای زیارت مادر باز شده بود را نظاره کرد.
وقتی از او میپرسند: «مادر شما باور داشتید که امام حسین (ع) حاجت شما را اجابت میکند؟»
میگوید: «من تمام عمر به امام حسین (ع) چشم گفتهام حالا از او چیزی میخواستم، این که چیزی برای او نیست، مطمئن بودم.»
✍🏻 شاعر: فاطمه عارفنژاد
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: سما سهرابی
🎚 تنظیم صدا: روحالله دهنوی
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
1_8546034333.mp3
8.42M
📻 قسمت بیست و سه:
| قصه شیرزن اهوازی |
یکی از مادرانی که دوران سخت، غمبار و محنتانگیز جنگ را به فضای حماسه، ایثار و مقاومت تبدیل کرد، سیده بتول جزایری، مادر شهید حسین علمالهدی بود.
او آنقدر شجاع بود که علاوه بر برگزاری ختم صلوات در جلسات قرآن در حمایت از امام خمینی (ره) به شاه نیز تلگراف زد که: «اگر مسلمانی پس چرا آقای خمینی را دستگیر کردی و اگر مسلمان نیستی بگو تا من تکلیفم را بدانم.»
در میانهٔ جنگ، خانهاش را پایگاه کمکهای مردمی به رزمندهها کرد. بعد از شهادت سید حسین، از تقلا نیفتاد و برای پشتیبانی از جنگ، چراغ چایخانهٔ اهواز را روشن کرد و با کمک پانصد نفر از خانمها اقتصاد جنگ را مدیریت کرد.
دستآخر با شنیدن خبر شهادت هر رزمنده، به همراه چهل، پنجاه نفر از خانمها راهی خانهٔ شهید میشد تا تسلایی بر دل غمدیدهٔ خانوادهاش باشد.
سیده بتول جزایری میگفت: «بعد از سید حسین، انگار روح تازهای در من دمیده شد. خون حسین، خون من را به جوش آورد! پسران ما کار حسینی کردند و ما هم باید کار زینبی کنیم.»
و اینگونه کاوراندار کاروان زینب (س) شد و با قدرت کلام زینب گونهاش از خانوادهٔ شهدا رضایت گرفت و یادمان شهدای هویزه را بنا کرد تا تاریخ ایران را به خط مادرانش بنویسند. یاد و خاطرش زنده و گرامی باد.
✍🏻 شاعر: دکتر عارفه دهقانی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: سما سهرابی
🎚 تنظیم صدا: روحالله دهنوی
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
.
از خانهی نبی خبر شعف رسیده است.
تولد کسی است که مادری امت نبی را به تنهایی به دوش کشید.
@razan_radio 🎧
Madare Ommate Nabi_mixdown0.mp3
13.85M
📻 قسمت بیست و چهار:
| مادر امت نبی |
سهم ما، دختران این جزیره، چیزی جز حنجرهای پر از خاک نیست. اگر پدرم نمرده بود، من هم زندهزنده زیر خاک رفته بودم؛ اما در خانهٔ نبی، نوزاد سفیدپوش همه را به وَجد آورد.
نبی میگوید که او وارث رسالتش است و اوست که نَسلش را نگه میدارد. حرفهای نبی برایم عجیب است. ما دختران و زنان این جزیره جز تازیانه و مرگ و بردگی و پیشکش شدن به مردان حقی نداریم.
✍🏻 نویسنده: مریم فولادزاده
📝 ویراستار: نعیمه موحدی
🎙 گوینده: فاطمه رمضانی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎚 تنظیم صدا: استودیو آوایم
@razan_radio 🎧
.
او کسی بود که شهادت در راه آزادی وطنش را که سالها زخمی جنگ و بیعدالتی بود، حق خود میدانست.
@razan_radio 🎧
1_8664459108.mp3
8.48M
📻 قسمت بیست و پنج:
| دختر صبح؛ ریم صالح الریاشی |
به دستگاه بازرسی الکترونیک رسید. دستگاه هشدارِ وجودِ فلز داد. او را به اتاق ویژه بردند. کوچکترین اضطرابی نداشت و همانطور که خودش در وصیتنامهاش گفته بود «برای رضای خدا و برای کشیدن انتقام از یهود» ضامن کمربند انفجاریاش را کشید.
✍🏻 نویسنده: سمیه شهبازی
📝 ویراستار: نعیمه موحدی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: سما سهرابی
🎚تنظیم صدا: روحالله دهنوی
@razan_radio 🎧
.
«خدایا! در هنگام شهادت، در هنگام رفتن و از دنیایِ زشتیها بریدن، در هنگام دل کندنْ از این بودنها، یادم باش.»
@razan_radio 🎧