Bazatoalrasoul_mixdown.mp3
14.52M
📻 قسمت ۱۸:
| بضعة الرسول |
فقط داغ فاطمه (س) آن قلبهای سنگی را ذوب میکرد و تکانشان میداد، وجدان خفتهشان را بیدار میکرد و به هوششان میآورد، اما با مزار بینشان.
آنهایی که حرمتش را شکستند و حقش را گرفتند و با نفاق، جای حق و باطل را عوض کردند و برای نبی، وصی انتخاب کردند، چه به مزار فاطمه(س)؟
✍🏻 نویسنده: مريم فولادزاده
📝 ویراستار: نعیمه موحدی
🎙 گوینده: علیرضا توحیدیمهر
🎚 تنظیم صدا: استودیو آوایم
💻 گرافیست: زهرا پناهی
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
.
کل شخص هو جیش فی فلسطین، منذ سنوات کثیرة.
"رزان النجار" کانت إحدی من هذه الجیوش.
@razan_radio 🎧
1_8494664656.mp3
9.04M
📻 الحلقة تسعة عشر:
| أنا الجیش نفسی |
«رزان أشرف ألنجار» کانت أصغر سناً وبالطبع المرأة المسعفة المتطوعة الوحيدة فی مسیرات العودة الفلسطین.
وفی یوم الجمعه، 1 جوان 2018، وبینما کانت ترفع يديها وتذهب لإنقاذ أحد الجرحى، لكن إستهدفها قناص إسرائيلي وإستشهدت.
لقد نفخت إستشهاد رزان، روح النضال في حياة المرأة الفلسطينية، وأوصلت والدتها مظلومیتها إلى آذان العالم.
أنتم مدعوون لإستماع جزءا من قصة «رزان أشرف ألنجار» الشهيدة المسعفة الفلسطينية، مِن رادیو رزان.
✍المؤلف: فاطمه مرادی
📝المترجم: نفیسه ترابی
🎙الراوي: زهره شریعتی
🎚إعداد الصوت: روح الله دهنوی
💻 مصمم جرافيك: زهرا پناهی
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
.
دختری دیگر از دختران سرزمین زیتون.
در این روزهای سرد، از دختر بهار بشنوید.
از عندلیب طقاطقه.
@razan_radio 🎧
Dokhtare Bahar_mixdown.mp3
9.85M
📻 قسمت بیست:
| دختر بهار؛ عندلیب طقاطقه |
دلش میخواست امروز به جای آن همه تانک و سرباز اسرائیلی خشمگین، دویدن و فریاد خوشحالی بچههای قدونیمقد را بشنود. دلش میخواست که دوباره «ایمان حَجو»ی چهار ماهه را ببیند که به جای آن تن پارهٔ بیحرکت از زخم موشکهای انتفاضه دوم، پاهای سرخ و سفیدش را از لای قنداق بیرون بیاورد و بخندد. میخواست در آن هوای بهاری، بهار آزادی وطنش را دو روز مانده به تولدش جشن بگیرد.
✍🏻 نویسنده: مريم فولادزاده
📝 ویراستار: نعیمه موحدی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: فاطمه رمضانی
🎚 تنظیم صدا: استودیو آوایم
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
.
بشنوید از بانو خدیجه میرشکار که یکی از پاسدارن خمینی کبیر است.
@razan_radio 🎧
Pasdare Khomeini_mixdown.mp3
11.51M
📻قسمت بیست و یک:
| پاسدار خمینی |
چشمش افتاد به نفربری که نزدیک میشد. به حبیب گفت: «نیروی کمکی رسید...» جملهاش تمام نشده بود که گلولهای پهلویش را شکافت. با گلولۀ بعدی استخوان قلم پای حبیب بیرون زد. خون مثل ناودان از بدنشان میریخت. بعثیها دورهشان کردند. از ماشین پرتشان کردند بیرون. چشمشان که به مهمات ماشین و اسلحه توی دستش افتاد، داد زدند: «زن نظامی!»
✍🏻 نویسنده: مریم فولادزاده
📝 ویراستار: نعیمه موحدی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: سیده لیلا موسوی
🎚 تنظیم صدا: استودیو آوایم
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
.
راز اطمینان این بانو به برآورده شدن حاجتش را میدانید؟
راز چشمها را...؟
@razan_radio 🎧
1_8521346066.mp3
5.74M
📻 قسمت بیست و دوم:
| راز چشمانش |
خانم «ملوک محمدعلی» را علم و سواد به این درجه از معرفت نرسانده بود بلکه یک عمر خودش را با عملش خرج دستگاه امام حسین (ع) کرده بود.
برای همین هنگام خاکسپاری پسرش مستجابالدعوه شد و چشمان پسرش که برای زیارت مادر باز شده بود را نظاره کرد.
وقتی از او میپرسند: «مادر شما باور داشتید که امام حسین (ع) حاجت شما را اجابت میکند؟»
میگوید: «من تمام عمر به امام حسین (ع) چشم گفتهام حالا از او چیزی میخواستم، این که چیزی برای او نیست، مطمئن بودم.»
✍🏻 شاعر: فاطمه عارفنژاد
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: سما سهرابی
🎚 تنظیم صدا: روحالله دهنوی
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧
1_8546034333.mp3
8.42M
📻 قسمت بیست و سه:
| قصه شیرزن اهوازی |
یکی از مادرانی که دوران سخت، غمبار و محنتانگیز جنگ را به فضای حماسه، ایثار و مقاومت تبدیل کرد، سیده بتول جزایری، مادر شهید حسین علمالهدی بود.
او آنقدر شجاع بود که علاوه بر برگزاری ختم صلوات در جلسات قرآن در حمایت از امام خمینی (ره) به شاه نیز تلگراف زد که: «اگر مسلمانی پس چرا آقای خمینی را دستگیر کردی و اگر مسلمان نیستی بگو تا من تکلیفم را بدانم.»
در میانهٔ جنگ، خانهاش را پایگاه کمکهای مردمی به رزمندهها کرد. بعد از شهادت سید حسین، از تقلا نیفتاد و برای پشتیبانی از جنگ، چراغ چایخانهٔ اهواز را روشن کرد و با کمک پانصد نفر از خانمها اقتصاد جنگ را مدیریت کرد.
دستآخر با شنیدن خبر شهادت هر رزمنده، به همراه چهل، پنجاه نفر از خانمها راهی خانهٔ شهید میشد تا تسلایی بر دل غمدیدهٔ خانوادهاش باشد.
سیده بتول جزایری میگفت: «بعد از سید حسین، انگار روح تازهای در من دمیده شد. خون حسین، خون من را به جوش آورد! پسران ما کار حسینی کردند و ما هم باید کار زینبی کنیم.»
و اینگونه کاوراندار کاروان زینب (س) شد و با قدرت کلام زینب گونهاش از خانوادهٔ شهدا رضایت گرفت و یادمان شهدای هویزه را بنا کرد تا تاریخ ایران را به خط مادرانش بنویسند. یاد و خاطرش زنده و گرامی باد.
✍🏻 شاعر: دکتر عارفه دهقانی
💻 گرافیست: زهرا پناهی
🎙 گوینده: سما سهرابی
🎚 تنظیم صدا: روحالله دهنوی
کست باکس | شنوتو | اینستاگرام
@razan_radio 🎧