eitaa logo
رازچفیه
572 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
ارتباط باما @zibanoroznia @zeynab_roos313 کپی حلاله عالم رازی هست كه جز به بهای خون فاش نمی‌شود. هنر آن است كه بمیری، پیش از آنكه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند كه چنین مرده‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
. خاطرات زیبا و خواندنی یکی از فرماندهان از رشادت ها و اخلاص شهدای دفاع مقدس سي و يك سال پيش با بدني زخمي كه با يك چفيه مشكي روي ان را بسته بودم نشسته بودم پشت دژ جلوي كانال ماهي اتش بسيارشديد بود بسيار شديد ناگهان دو جوان كم سن مشهدي به سنگر كنار من وارد شدند چهره هاي ارام و در عين حال خسته انها مرا دقيق كرد يكيشان ساكتتر بود نور خاصي در چهره اش بود قد بلندي داشت چهره اي بسيار زيبا و معنوي قبضه ارپي جي إيراني اش به گل اغشته بود با چفيه اش ان را تميز ميكرد تانكهاي دشمن هم مانور ميدادند كمكش موشك را اماده كرد ميخواست بلند شود وروي دژ برود و شليك كند به او گفتم برادر سعي كن كمتر روي دژ يماني از پايين حدود كار را حدس بزن بعد بالا كه رفتي سريعتر شليك كن در همين كش و قوس رفت بالا و دقيق نشانه گرفت و شليك كرد و بعد پايين امد نكته اينجاست دقت كنيد به او گفتم برادر رعايت كن دشمن تو را هدف خواهد گرفت سرش پايين بود با حجب و حيايي خاص بدون اينكه به صورت من نگاه كند گفت برادر هر موشك بيست هزار تومان قيمت دارد مردم با هداياي خود اين مهمات را تامين ميكنند ما بيت المال است بايد دقت كنيم تا در قيامت بتوانيم سربلند باشيم لال شدم لال قبضه را روي دوشش گذاشت بالا رفت من هم به صورت او نگاه ميكردم تشعشع نور خورشيد او را نوراني كرده بود و صورت بهشتي اش قلب را ميبرد دست روي ماشه اما اما اما تير مستقيم تانك دشمن شليك شد بدن ايستاده بود اما سر به تن نبود اما فرمان مغز به اعضاي بدنش رسيده بود موشك شليك شد و بدن بي سر روي دژ افتاد و غلت خورد به طرف ما كل رگهاي گردنش سوخته بود و قطره اي خون هم نميامد اي خدا او چه حسابي با بيت المال داشت و امروز ازحاصل خون او چه حسابي از بيت المال دارند اگر انان نبودند اينان بودند واي به حال اين بيچاره گان غافل خدايا رحم كن به ما و لعنت بر غارتگران بيت المال
. خاطرات زیبا و خواندنی یکی از فرماندهان از رشادت ها و اخلاص شهدای دفاع مقدس سي و يك سال پيش با بدني زخمي كه با يك چفيه مشكي روي ان را بسته بودم نشسته بودم پشت دژ جلوي كانال ماهي اتش بسيارشديد بود بسيار شديد ناگهان دو جوان كم سن مشهدي به سنگر كنار من وارد شدند چهره هاي ارام و در عين حال خسته انها مرا دقيق كرد يكيشان ساكتتر بود نور خاصي در چهره اش بود قد بلندي داشت چهره اي بسيار زيبا و معنوي قبضه ارپي جي إيراني اش به گل اغشته بود با چفيه اش ان را تميز ميكرد تانكهاي دشمن هم مانور ميدادند كمكش موشك را اماده كرد ميخواست بلند شود وروي دژ برود و شليك كند به او گفتم برادر سعي كن كمتر روي دژ يماني از پايين حدود كار را حدس بزن بعد بالا كه رفتي سريعتر شليك كن در همين كش و قوس رفت بالا و دقيق نشانه گرفت و شليك كرد و بعد پايين امد نكته اينجاست دقت كنيد به او گفتم برادر رعايت كن دشمن تو را هدف خواهد گرفت سرش پايين بود با حجب و حيايي خاص بدون اينكه به صورت من نگاه كند گفت برادر هر موشك بيست هزار تومان قيمت دارد مردم با هداياي خود اين مهمات را تامين ميكنند ما بيت المال است بايد دقت كنيم تا در قيامت بتوانيم سربلند باشيم لال شدم لال قبضه را روي دوشش گذاشت بالا رفت من هم به صورت او نگاه ميكردم تشعشع نور خورشيد او را نوراني كرده بود و صورت بهشتي اش قلب را ميبرد دست روي ماشه اما اما اما تير مستقيم تانك دشمن شليك شد بدن ايستاده بود اما سر به تن نبود اما فرمان مغز به اعضاي بدنش رسيده بود موشك شليك شد و بدن بي سر روي دژ افتاد و غلت خورد به طرف ما كل رگهاي گردنش سوخته بود و قطره اي خون هم نميامد اي خدا او چه حسابي با بيت المال داشت و امروز ازحاصل خون او چه حسابي از بيت المال دارند اگر انان نبودند اينان بودند واي به حال اين بيچاره گان غافل خدايا رحم كن به ما و لعنت بر غارتگران بيت المال 🔥 تل آویو بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید👇 https://eitaa.com/razechafieh https://t.me/razechafieeh