eitaa logo
رازچفیه
484 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
651 ویدیو
7 فایل
ارتباط باما @zibanoroznia @zeynab_roos313 کپی حلاله عالم رازی هست كه جز به بهای خون فاش نمی‌شود. هنر آن است كه بمیری، پیش از آنكه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند كه چنین مرده‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم :چرا؟ گفت:چون همیشه موقع خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم. ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها). من هم خندیدیم و گفتم: "خب چه فرقی کرد" گفت: اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند. ✍راوی: همسر شهید 🔥 تل آویو بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید👇 https://eitaa.com/razechafieh
🏴هر کس ندای فلسطینی‌‌ها را بشنود و به یاری آنها نشتابد مسلمان نيست، دفاع از فلسطین مصداق واقعی دفاع از اسلام و قرآن است، هرگز در ازای زرق و برق و لاشه‌ این دنیا، از این واجب دینی دست نخواهیم کشید. شهید🕊🌹 🏴 🔥 تل آویو بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید👇 https://eitaa.com/razechafieh
باران خیلی تند می آمد. بهم گفت « من می رم بیرون» گفتم « توی این هوا کجا می خوای بری؟» جواب نداد. اصرار کردم. بالاخره گفت « می خوای بدونی ؟ پاشو تو هم بیا. » با لندرور شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکی های فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گل و شل. آب وسط کوچه صاف می رفت توی یکی از خانه ها. در خانه را که زد، پیرمردی آمد دم در. ما راکه دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار. می گفت « آخه این چه شهرداریه که ما داریم؟ نمی آد یه سری به مون بزنه، ببینه چی می کشیم. » آقا مهدی بهش گفت «خیله خب پدرجان. اشکال نداره. شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم؟» پیرمرد گفت « برید بابا شماهام! بیلم کجا بود. » از یکی از هم سایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه، راه آب می کندیم. یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 15 🔥 تل آویو بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید👇 https://eitaa.com/razechafieh
شهید مدافع حرم مصطفی عارفی شهید هریری از هیبت شهید عارفی گفته بود: مانند حضرت ابوالفضل دست در بدن نداشت و خون گرم تمام تنش را فرا گرفته بود. لبخند بسیار زیبایی هم بر چهره داشت. قبل از شهادت خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش گفته بود: از این تعداد پنج نفری که با هم هستیم، یکی‌مان خمس این راه می‌شویم ولی آن کسی که به شهادت می‌رسد، وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین (ع) قرار گرفت لبخند بزند. از تعداد شهدایی که به مشهد آورده بودند، فقط آقا مصطفی لبخند بر لب داشت.» 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
🔮 غریبه ها بیشتر باشند هر وقت صحبت از شهادت میشد حمید آقا میگفتن دلم نمیخواد به این فکر کنم که دیگران چیکار میکنن و چجوری گریه میکنن و مراسمم چطوریه!!!!چون ممکنه غرور وجودم رو بگیره !!!غرور اینکه من شهید بشم چه اتفاقی میافته!!!!دوست ندارم تو خیالم هم مغرور بشم...دلم میخواد شهید بشم آشناها کمتر بیان...غریبه بیشتروقتی آقا حمید به شهادت رسید اربعین بود همه دوستانشون محل کار و هییت رفته بودن اربعین کنار سیدالشهدا ع و بقیه دوستانشون هم ماموریت سوریه بودن کنار خانم حضرت زینب س.......همونی که خواسته بود شد غریبه ها خیلی بودن خیلی زیادبرای مراسم چهلم همه دوستانش بودن 🌸 روایت همسر شهید 🌹 شهید مدافع حرم🕊🌹
🏴یَا فَاطِمَةُ المَعصُومَةُ إشفَعی لَنا فِي الجَنَّةِ🏴 امام صادق علیه‌السلام: به شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها همه ی شیعیانم وارد بهشت میشوند ▪️ آمد ز مدینه تا که در قم باشد ▪️در مملکت امام هشتم باشد ▪️یعنی که خدا نخواست تا مرقد او ▪️مانند مزار فاطمه گم باشد 🏴شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را تسلیت عرض میکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌بارگاهی که 🖤به شهر قم به پاست 🕌هم برای نجف هم کربلاست 🖤خاک او را 🕌غرق بوسه می کنم 🖤چون که جای پای اربابم رضاست 🏴شهادت‌حضرت فاطمه معصومه (س) تسلیت باد 🏴 @razechafieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤اُخت‌الرضا... اِے زینبِ‌ امام‌رضا إشفعےلَنا 🖤سهمــ شما 5 صلوات هدیه به حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها🕊🥀✨ @razechafieh
السلامــ اے آفتاب پشتــــ ابر💚🖤 اے دلیلِ صبرِ زینب العجل🕊💚🖤 💙ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام، شهدای گمنام،مدافعان حرم، شهدای جنگ تحمیلی،شهدای حادثه ترور بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ @razechafieh
بنام نویسنده همه تقدیرها داستان من و سرنوشت 11 القصه ... اوایل جنگ ایران و عراق بود و زهرا خانم رو بردند بیمارستان برای بدنیا آوردن بچه ششمش . شادی و محمد اومدند توی کوچه بازی کنند . یه جوونی داشت عکس شهدا رو به تابلو می زد . شادی که یکم بزرگتر بود دوید جلو . آقا آقا یدونه عکس می دی به من ؟؟ مرد جوان که خیلی هم خوشرو و خوش برخورد بود و از شادی هم خوشش اومده بود گفت : آره عزیزم چرا نمیشه . و دوتا از اعلامیه شهدا رو به شادی داد . محمد محمد برا تو ام گرفتم . خوشحال به طرف خونه دویدند . فاطمه که پشت دار قالی از همه جا بی خبر . محمد گفت شادی شادی بی عکس ها رو بچسبونیم به خونه . شادی :با چی بچسبونیم ؟ محمد : گفت من بلدم . و رفت سر یخچال . یه قاشق روغن جامد آورد و به اعلامیه مالید و زد به دیوار وااااااای 😂😂 شادی هم ازمحمد پیروی کرد و همون کار رو تکرار کرد 😂😂 ولی یکم که گرمتر شد عکسها لیز خوردن و افتادن کف تاقچه . تموم تاقچه خونه روغن مالی شده و دیوار سیاه. شادی که تازه فهمیده بود چه گندی زدند گفت : محمد مامان می کشدمون چکار کنیم ؟؟ حالا دوتا بچه می خواند گندشون رو پاک کنند .... ادامه دارد ادامه داستان ....
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر کسی این یک دقیقه را هم شنید و باز نفهمید چرا باید به فلسطین کمک کنیم، دیگر هیچوقت نمی فهمد‌...