هدایت شده از کانون فرهنگی تبلیغی رازدانه
#داستان_امام علی علیه السلام و فقرا
.پدر بزرگ، داستان های زیادی برای حمید تعریف می کنه، ولی داستان امشب خیلی خلی برای حمید جالب بود. می دونید بچه ها، پدر بزرگ یک داستان واقعی برای حمید تعریف کرده؛ داستانی از زندگی امام اول، شیعیان، امام علی علیه السلام . پدر بزرگ گفت که حضرت علی نیمه شب ها بدون این که کسی متوجه بشه، مقداری غذا برمی داشت و در کنار خونه فقرا قرار می داد و همین طور هر شب به آدم ها کمک می کرد، بدون این که کسی امام علی علیه السلام رو بشناسه. بچه ها! می دونید با این کار امام علی علیه السلام چقدر دل فقرا شاد می شد؟ پس ما هم باید از اماممون پیروی کنیم. چه جوری؟ خوب بچه ها، ما می تونیم کمک های خودمون رو به کمیته امداد تحویل بدیم تا به دست نیازمندان برسه و راه امام علی علیه السلام رو ادامه بدیم. امیدوارم که همه ما پیروان خوب امام علی علیه السلام باشیم
#قصه
#نیکوکاری
🆔 @razedaneh
هدایت شده از کانون فرهنگی تبلیغی رازدانه
روزى امام حسین علیه السلام در گوشه اى از مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود. مردى عرب نزد او آمد و گفت: “یابن رسو ل الله من باید یک دیه کامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم. کسى را کریمتر از اهلبیت رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی شناسم.”
امام حسین علیه السلام فرمود: “اى برادر عرب من سه سوال می کنم اگر یکى از آنها راجواب دادى یک سوم بدهى تو را می پردازم و اگر دو مسئله را پاسخ دادى دوثلث آن را ادا مى کنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را می پردازم.”
مرد عرب گفت: “یابن رسول الله آیا مانند شما از مانند من (که عربى جاهل و بى سواد هستم) سوال مى کند؟ شما که اهل علم و شرف و بزرگى هستید؟”
امام حسین علیه السلام فرمود: “شنیدم که جدم رسول الله خدا صلى الله علیه و آله فرمود: به اندازه معرفت احسان شود.”
مرد عرب گفت : “هر چه می خواهید سوال کنید اگر دانستم جواب میدهم و اگر ندانستم از شما میآموزم.”
امام علیه السلام پرسید: “کدام اعمال بهترند؟”
جواب داد: “ایمان به خدا.”
حضرت پرسید: “راه نجات از مهلکه کدام است؟”
پاسخ داد: “اعتماد و توکل بر خداوند.”
امام علیه السلام سوال کرد: “چه چیزى به مرد زینت مى بخشد؟”
مرد عرب جواب داد: “توکل توام با بردبارى.”
حضرت فرمود: “اگر علم و حلم نداشت چه چیزى او را زینت مى دهد؟”
مرد عرب: “مال همراه بامروت.”
امام علیه السلام: “اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه؟”
مرد عرب: “صاعقه اى از آسمان پائین آید واو را آتش زند که مستحق چنین عذابى است.”
امام علیه السلام خندید و کیسههاىی را که در آن هزار دینار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را که دویست درهم ارزش داشت به او بخشید و فرمود: “طلاها را به طلبکارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما.”
مرد عرب آنها را برداشت و گفت: “خداوند بهتر مىداند که رسالتش را در کجا قرار دهد.”
#داستان
#نیکوکاری
🆔 @razedaneh
هدایت شده از کانون فرهنگی تبلیغی رازدانه
قلک های نیکوکاری
بچه ها! نمی دونید امروز چه غوغایی بود. کجا؟ خوب توی مدرسه. همه بچه های خوب، قلک های خودشونو بالای سرشون گرفته بودن. قلک هایی که خودشون پرش کرده بودن. حتما می پرسید برای چی؟ خوب بچه ها، دانش آموزای خوبِ این مدرسه، می دونستن که امروز روز تشکیل کمیته امداد امام خمینی رحمه الله ؛ برای همین، از مدت ها قبل پول هاشون رو توی این قلک ها جمع کرده بودن و حالا می خواستن این قلک ها رو به کمیته امداد هدیه کنن تا به دست افراد نیازمند برسه. من به همه این بچه های نیکوکار، به خاطر این کارشون تبریک می گم و امیدوارم که ما هم بتونیم تا اون جایی که می تونیم، به افراد نیازمند کمک کنیم
#داستان
#نیکوکاری
🆔 @razedaneh
هدایت شده از کانون فرهنگی تبلیغی رازدانه
👦هفت گام آموزش نیکوکاری به کودکان
✳فرزندتان را تشویق کنید تا به دیگران کمک کند و به رشد او به عنوان انسانی که می تواند شجاعانه با چالش ها روبه رو شود، کمک کنید.برای این کار باید این قدم ها را بردارید:
⭕گام اول: با دقت در اتفاقاتی که در اطراف تان رخ می دهد، برای فرزندتان یک الگو باشید.
همیشه نیکوکار باشید و سعی کنید به کسانی که نیازمندهستند، کمک کنید. بهترین آموزش برای بچه ها تماشا کردن و تقلید از رفتارهایی است که در اطرافشان می گذرد و می بینند.
⭕گام دوم: آموزش کمک کردن و در عین حال استقلال را از زودترین زمان ممکن شروع کنید، حتی اگر از خانه خودتان شروع شوداو می تواند صندلی را سرجایش بگذارد، به مادربزرگش کمک کند، از صندلی خودش بلند شود یا برای خواهر یا برادر کوچک ترش کتابی بخواند.
⭕گام سوم: مستقیماً درباره مسوولیتهای اجتماعی اش به اوآموزش دهید و این ایده را به او بدهید که «تو می توانی به آنهایی که کمتر از تو فرصت و شانس داشته اند کمک کنی.»
⭕گام چهارم: از هر فرصتی برای صحبت با فرزندتان در باره انچه که در جهان اتفاق می افتد استفاده کنید.
به او بگویید که چگونه می تواند به وقوع تغییراتی کمک کندکه زندگی را برای او ودیگران بهتر میکند. توضیح دهید که حتی صرف زمانی اندک یا کمی کوشش می تواند تغییرات بزرگی ایجاد کند.
⭕گام پنجم: استعداد و علاقه های کودک تان رابشناسیدو مکان یا سازمانی را پیدا کنید که در آن فعالیت کند. مثلاً اگر کودک شما آشپزی دوست دارد، می تواند داوطلبانه در یک آشپزخانه عمومی یا خیریه کمک کند یا اگر به حیوانات علاقه دارد در یک سازمان حمایت از حیوانات داوطلب کمک شود.
⭕گام ششم: گروه هایی را پیدا کنید که علاقه هایی مثل فرزندتان دارند و او می تواند درکارهای خیریه و نیکوکارانه با آنها مشارکت کند.
یا یک فعالیت داوطلبانه پیدا کنید که هم خودتان و هم فرزندتان و حتی تمام خانواده تان بتوانند در آن شرکت کنند و این کار را به یک واقعه سرگرم کننده تبدیل کنید.
⭕گام هفتم: به کودک تان اجازه دهید تا لباس هاو اسباب بازی هایی را که دیگر به دردش نمی خورند را به دیگری ببخشد.
#نکات_تربیتی
#نیکوکاری
🆔 @razedaneh
هدایت شده از کانون فرهنگی تبلیغی رازدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حضورهیئت مدیره #کانون_فرهنگی_تبلیغی_رازدانه مشهد درهشتمین دورهمی #فعالان_حوزه_کودک_ونوجوان
🌐 تهران سالن پردیس سینمایی کورش
۱۲اسفند۱۳۹۷
🆔 @razedaneh
هدایت شده از کانون فرهنگی تبلیغی رازدانه
#روز_درختکاری
#داستان_کودکانه
🎄🍀🎄🍀🎄🍀🎄🍀🎄🍀🎄
کودکانه درخت کوچولو
در کنار یک جنگل زیبا و قشنگ درخت بزرگی زندگی می کرد که شاخه های بلندش را به زیبایی پخش کرده بود. مردمی که به جنگل می آمدند برای فرار از گرمای بسیار شدید خورشید به سایه خنک این درخت پناه می بردند. حتی تعداد بسیار زیادی از پرندگان و موجودات کوچک هم در شاخه های آن زندگی می کردند.
در پای درخت گیاه کوچکی در آمده بود. این گیاه بسیار ظریف و باریک بود و با ملایم ترین نسیم بر روی زمین می افتاد.
روزی این دو همسایه کمی با هم صحبت کردند.
درخت تنومند گفت: خب کوچولو، چرا پاهات رو محکم در زمین قرار نمی دی و سرت را با افتخار بالا نمی گیری، همان طوری که من انجام می دم؟
گیاه کوچک با لبخندی گفت: نیازی نیست که این طوری رفتار کنم. فکر می کنم این طوری امنیت بیشتری دارم.
درخت گفت: امنیت بیشتر؟! تو فکر می کنی که از من هم بیشتر امنیت داری؟ می دونی که ریشه های من خیلی عمیق در زمین فرو رفته اند و تنه من خیلی ضخیم و قوی است؟ حتی اگر دو مرد دستانشان را دور تنه من قرار دهند، نمی توانند کل تنه من را در دستانشان بگیرند. کسی نمی تواند مرا از ریشه ام در بیاورد و سر مرا خم کند و درخت غرغرکنان از گیاه کوچک روی برگرداند.
اما زمان زیادی نگذشت که درخت از حرف های خود پشیمان شد.
یک روز عصر در جنگل هوا طوفانی شد و درختان را از ریشه کند و تقریبا تمام جنگل را نابود کرد.
وقتی هوا آرام شد، روستایی هایی که در آن حوالی زندگی می کردند از طوفان جان سالم به در بردند. اما درختان قوی و نیرومند از ریشه درآمده بودند و نابود شدند.
طوفان سهمگین گیاه کوچک را کاملا خم کرده بود.
اما وقتی طوفان تمام شد، گیاه کوچک آهی کشید و بلند شد. چون هیچ اثری از همسایه اش یعنی آن درخت تنومند نبود.
#قصه
#درختکاری
🆔 @razedaneh