eitaa logo
رازدانه
3.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
296 ویدیو
281 فایل
💝 مجری جنگ های دانش آموزی،مهدکودک، جشن تکلیف،جشن قرآنی،جشن الفبا وجنگ های خانوادگی درسراسرکشور ✔مدیرکانون:باقری 09157390051📱 ✔مدیر کانال:مهدوی فر 09157950277 📲 💠 @Hmahdavifar ادمین وارتباط ✔ @ad_razehdaneh رزرو تبلیغات رازدانه💻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه جمکران   اسمون پر ستاره و زیبا بود. غروب سه شنبه بود.حسن افطارش و که خورد شروع کرد به خوندن قرآن . مقداری که از شب گذشت تصمیم گرفت بخوابه و برای سحر و عبادت سرحال باشه. وضو گرفت و به جاش رفت تا استراحت کنه. چشماش گرم شد و خوابش برد. بعد مدت کوتاهی صدای در و شنید و بیدار شد. و با خودش گفت یعنی کی؟؟؟ بلند شد و به سمت حیاط رفت. و در چوبی حیاط و باز کرد.چند تا مرد جوون بودند چهره های زیبا و معصومی داشتن.حسن با دیدن اونها حرفی نزد. یکی از اون ها گفت: حسن بن مثله لباست را بپوش و با ما بیا مولا امام زمان با تو کار دارند. چهره مهربان ان جوانان باعث شد حسن بن مثله نترسد.رفت درون خانه و لباس بهتری  پوشید و همراه انها راهی شد. رفتن و رفتن تا به یک دشت باز و بزرگی رسیدن. حسن ,امام و دید که نشسته اند و به تختی تکیه دادن. حسن توی دلش گفت:حضرت چقدر زیبان.حضرت لبخندی زدن و فرمودن: سلام در این محل مسجدی بنا کنید تا کسانی که من و دوست دارند. دور هم جمع شوند وبرای ما دعاکنند به انها بگو در این محل دو رکعت نماز بخوانن هر کس این نماز را بخواند گویی در کنار کعبه, خانه خدا نماز خوانده است.حسن کمی با حضرت صحبت کرد و با خوشحالی از دیدن امامش به سمت خانه اش حرکت کرد… بچه های گلم شما اسم این مسجد و میدونید؟ یک راهنمایی کنم تو ایران؟ بازم کسی نمیدونه؟ وقتی میریم زیارت حضرت معصومه باز کجا میریم افرین میریم به جمکران. و مسجد جمکران وای بچه ها شما میدونستید این مسجد زیبا به دستور خود خود خود امام زمان مهربون ما درست شده. چقدر ما مردم ایران و دوست دارن که خودشون شخصا دستوردادن به نظر شما این امام مهربون صلوات نداره. اللهم صل محمد و ال محمد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم   ابراهیم کنار حوض نشسته بود. چند دقیقه ای بود که وضو گرفته بود. نگاهی به اسمان کرد و آه سردی کشید. سمیه همسرش کنار پنجره ایستاده بود او هم به حیاط رفت و کنارش نشست. سمیه گفت: یعنی نمیشه کاری کرد  در این شهر کسی به داد ما نمیرسد. عبدالله گفت: من دیگه خودم و آماده کردم . اون حاکم ظالم همین روزا میاد سراغم و من و میکشه باید بریم. سمیه با مهربانی نگاهش کرد و گفت: سال هاست که شیعیان علی اسوده نبوده اند امام حسن عسکری هم مانند یک زندانی زیر نظر است. با اوردن اسم امام ابراهیم اشک تو چشماش حلقه زد گفت: فردا به دیدن امامم میروم و با او خداحافظی میکنم بعد میرویم. صبح روز بعد ابراهیم به سمت خانه امام حسن عسکری حرکت کرد. وقتی به خانه امام رسید وارد شد. در حیاط کودکی را دید که صورتش چون ماه درخشان بود.ابراهیم با دیدن کودک آرامش گرفت. در این لحظه بدون اینکه حرفی بزند کودک بهش فرمود: ابراهیم فرار نکن خدا به زودی اون حاکم ظالم و نابود میکنه. ابراهیم با دیدن امام حسن عسکری گفت: فدای شما بشم این کودک کی که از دل من خبر دارن؟ امام فرمودن: او مهدی پسره من و امام بعد من ابراهیم با امام خداحافظی کرد و به سمت خانه اش برگشت. سمیه بیرون در منتظرش بود ابراهیم با خوشحالی به سمتش رفت. سمیه از چهره شادش تعجب کرد. ابراهیم براش تمام ماجرا رو تعریف کرد. چند روز گذشت. و عموی ابراهیم خبر کشته شدن اون حاکم ظالم و به ابراهیم داد.. بچه ها همه تون می دونید اون پسر کوچک کی بود آفرین ایشون امام مهدی ما بودن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درسنامه یازدهم   اثبات امام توسط پدرشان   سلام به بچه های خوبی که همیشه امام شون رو با کارهاشون امام مهدی رو خوشحال میکنن… بیایید اول دعای سلامتی امام مهدی رو بخونیم…     بچه ها یادتون گفتم اون موقع که امام مهدی مهربون ما به دنیا اومدن قبلش دشمنان می خواستند امام ما رو شهید کنن. چون می دونستن قراره امام مهدی دنیا رو پر خوبی و مهربونی کنه اون وقت اونا نمی تونن به مردم ظلم کنن و بهشون زور بگن. برای همین خیلی تلاش کردن تا امام ما به دنیا نیان. روزی که امام زمان به دنیا اومدن امام حسن عسکری چند تا کاره مهم کردن. تا شیعیان و مسلمانان بدونن امام شون کی. دوست دارین بگم پس یک صلوات بلند بلند بفرستید. پدر امام مهدی چهل نفر از دوستان مورد اعتمادشون رو جمع می کنن بعد امام مهدی رو به اونها نشون میدن. ………………………………………… کاره بعدی که انجام میدن یک گوسفندی رو قربانی میکنن بعد برای اشنایان میفرستن. وقتی یک بچه به دنیا میاد خانواده اش براش قربانی میکنن. یک جور صدقه است تا هم شکر خدا بکنن و هم اون بچه سالم باشه همیشه ان شالله. ………………………………………… وقتی یک نفر می آمد خونه امام حسن عسکری  و سوال داشت امام از پسرشون می خواستن که جوابشون و بدن بچه های عزیزم قبلا هم گفتم. که امام جواد ما هم تو بچگی جواب سوال دانشمندان میدادن. ………………………………………… شاید اگه امام حسن عسکری اون کارها رو نمیکردن الان خیلی ها نمیدونستن که امام مهدی ما به دنیا اومدن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازی… اگر فضای کافی دارید بچه ها رو دو ر تا دوره ان فضا گرد کنید. در گوش اولین نفر یک حدیث کوتاه بگویید. بعد او باید به طرف نفره دوم برود و در گوش او بگوید و جای او بایستد همین طور نفر دوم تا.. نفر اخر حدیث را به معلم برساند. اگر فضا کافی نیست بچه ها رابه صف کنید. یک بازی دیگر هم هست که یک جور مسابقه هم هست. هر یک از بچه ها باید به ترتیب سریع و پشت سر هم بگوید *من همیشه به یاد امام زمانم* هرکسی که مکث کند یا تپق بزند دیگر نباید ادامه بدهد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیغمبر خوب ما نور خدا محمد (ص) چراغ راه مردم رهبر ما محمد (ص) ما کودکان همیشه گوییم محمد (ص) ما پیرو تو هستیم صل علی محمد ای پیرو محمد ای کودک مسلمان قلب تو پاک و روشن از نور دین و ایمان یار و نگهدار تو باشد خدا و قرآن بگو تو، یا محمد صل علی محمد   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
🔰 اشعار کودکانه میلاد پیامبر هزار هزار ستاره از آسمون می باره شادی فراوون شده هیچ کسی غم نداره تولد پیامبره دوباره گل گل گل ، گل اومد به به به بهاره کبوتر نامه بر پیام شادی داره تولد پیامبره دوباره بلبل شاد و خندون رو تاب گل سواره چه چه چه میخونه چه شور و حالی داره تولد پیامبره دوباره ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
امروز چه روزِ خوبیه ، تولّدِ پیامبره همون که از تاریکی ها، ما رو به نور می بَره او حضرتِ محمّده، پیامبرِ مسلموناست او اُسوه ی محبّت و صداقت و مهر و وفاست اسمِ پدر، عبدالله و مادرش آمنه بود به خاندانِ پاکِ او،خدا فرستاده درود زمانِ او مردمِ شهر، بت ها رو می پرستیدن تمدّنی نداشتن و با هم دیگه می جنگیدن اما خدای مهربون، خواست که پیامبرش بیاد مردم و ارشاد کنه ، یادشون بده دین و سواد سلاحِ او محبّت و کتابِ او قرآنه سرچشمه ی هدایت و سعادتِ انسانه. 🔘 سروده: خدیجه اقدامی مقدم   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان میلاد پیامبر اکرم(ص) از دوردست های مکه صداهایی می آمد . شب کم کم می رفت و سپیده سر میزد . جمعه بود . باد خنکی توی خانه ها بازی می کرد . در یکی از خانه ها مادری بی تاب بود . مادری از درد عرق می ریخت . پیش از آفتاب بچه به دنیا آمد . مادر که بچه اش را دید خندید . نوزاد مثل فصل بهار خواستنی بود . زیبا بود . پوستش سرخ و سفید بود . مژه هایش بلند بود . آنقدر پر بود که یکپارچه به نظر می رسید . چثه اش متوسط بود . دست و بازوهایش گوشتالو . کف دستش پهن و پنجه هایش بلند . مادر دستی به صورت نوزاد کشید . چشم پدر بزرگ که به نوزاد افتاد او را روی دو دستش گرفت . با سپاس از خدا برایش دعا کرد . بعد به کعبه رفت . نوزاد را به سینه اش چسبانده بود . دوباره خدا را سپاس گفت . آن وقت برای سلامتی فرزند یادگار از دست رفته اش عبدالله دعا کرد . لب و دست پدربزرگ می لرزید . خیلی خوشحال بد . انگار مرگ پسرش عبدالله پیرش کرده بود . اما حالا امید تازه ای داشت . پدربزرگ همیشه نگران بچه ای بود که آمنه در راه داشت . اما حالا آرام شده بود . شادی با نوزاد به خانه ی آن ها آمده بود . روز هفتم تولد نوزاد پدربزرگ اسم نوزاد را محمد گذاشت . استفاده از این اسم میان اعراب رسم نبود . کمی عجیب به نظر می آمد . بابابزرگ در برابر تعجب آن ها می گفت : آرزو دارم این فرزند پیش خدا و در نظر مردم پسندیده باشد و ستایش شود . از طرف دیگر مادر پسرش را احمد صدا می زد . احمد یعنی کسی که خدا را بیشتر ستایش می کند . آن روز پدر بزرگ چند شتر قربانی کرد و به همه بی چیزها و بینوایان غذا داد . آن شب همه ی مردم مکه مهمان پدربزرگ بودند . آن ها با شادی و سرور به خواب خوش رفتند . همیچ کس نمی دانست که این نوزاد همان کسی است که حضرت ابراهیم برای آمدنش دعا کرده است .  حضرت موسی از او خبر داده است .داوود پیامبر در آوازهایش نام او را زمزمه کرده است و حضرت مسیح مژده ی آمدنش را داده بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_342117879115683964.docx
39.2K
#طرح_درس #نوجوان 💠 داناترین ها ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
اسوه و الگو بودن پیامبر-کودک-90(1).docx
26.7K
#طرح_درس #نوجوان 🌺 اسوه والگو بودن پیامبر(ص) ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛