🌸فرق بین فرمانده لشگر و سرباز🌸
سرمای شدیدی خورده بود. احساس میکردم به زور روی پاهایش ایستاده است.
من مسئول تدارکات لشکر بودم.
با خودم گفتم: خوبه یک سوپ برای حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همین کار را هم کردم. با چیزهایی که توی آشپزخانه داشتیم، یک سوپ ساده و مختصر درست کردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است. گفت: چرا برای من سوپ درست کردی؟
گفتم: حاجی آخه شما مریضی، ناسلامتی فرماندهی لشکرم هستی؛
شما که سرحال باشی، یعنی لشکر سرحاله!
گفت: این حرفا چیه میزنی فاضل؟ من سؤالم اینه که چرا بین من و بقیهی نیروهام فرق گذاشتی؟
توی این لشکر، هر کسی که مریض بشه، تو براش سوپ درست میکنی؟
گفتم: خوب نه حاجی!
گفت: پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو میخورم که بقیهی نیروها خوردن.
#سردار_شهید #حاج_احمد_کاظمی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🌴🌹🍀🥀🍀🌹🌴
#خاطرات_شهدا
#شهیدانه
#سردار_شهید
#حاج_حسین_خرازی
براے سرڪشے به قسمت انبار رفتہ بود ...
رئیس انبار ڪہ او را نمےشناخت ، بہ او گفتہ بود با ایستادن و نگاه ڪردن ڪارے از پیش نمےرود، او هم دست به ڪار شده بود و حسابـے ڪمڪـ ڪرده بود .
بعد از ظهر رئیس انبار از اطرافیان او پرسیده بود: ڪہ سرباز ڪدام دستہ است ؟ تا با فرمانده اش صحبت ڪند و او را به انبار منتقل ڪند.
و او #حاج_حسین_خرازی فرمانده لشڪر امام حسین (ع ) بود ...
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#یاد_یاران
#سردار_شهید
#غلامرضا_قربانی_مطلق
فرمانده سپاه پاوه
«احمدمتوسلیان» و «غلامرضا» از بدو آشنایی ، دوشا دوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان« پاوه» در دی ماه 1358 حاج« احمد» که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا قربانی مطلق» نهاد و حکم فرماندهی سپاه« پاوه »به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ، که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ، صادر شد و حاج« احمد» فرماندهی عملیات سپاه «پاوه» را پذیرفت. به هر حال ، عروج زود هنگام« غلامرضا» این فرصت را به حاج «احمد» نداد تا نتیجه نهایی سرمایه گذاری خود را ببیند . اگر شهادت زود هنگام در تقدیر این فرمانده همیشه خندان رقم نمی خورد ، به یقین یکی از سرداران کلیدی دفاع مقدس می توانست باشد. پرچمداری که چه بسا نامش همردیف «همت» و «موحد دانش» و «زین الدین» برده می شد . زمانی که او فرماندهی سپاه یک شهر مهم را بر عهده داشت ، قالب عزیزانی که بعدا پرچمداران نام آور سپاه اسلام شدند نیروهای ساده و گمنام بودند .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#شهیدانه
#سردار_شهید
#محمدرضا_تورجی_زاده
مشق امروز من #شهید است.
هزار و چهارصد بار از روی نام تو می نویسم تا یادم باشد از کربلای حسین ع
تا هورالعظیم، از مکه تا فکه و از ساحل فرات تا قله های بازی دراز ، راه کوتاهی است .
به اندازه یک قطره از خون تو تا خدا
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
گذری بر زندگی
#سردار_شهید
#محمد_منتظر_قائم
حکایت سرخ و ماندگار #محمد از کویر طبس آغاز می شود .
او متولد فردوس و از خانواده ای متدین و مذهبی و روحانی قدم به عرصه وجود می گذارد .
#محمد آفتابی ترین نوزاد کویر طوفان خیز ، در اسفند ماه ۱۳۲۷ ه ش متولد شد .
#محمد از همان خردسالی مقاوم، پر تحرک و با تقوی بود و تحصیلات خود را با جدیت تمام آغاز و به پایان رساند .
هنوز ۱۵ سال بیشتر نداشت که حماسه ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ آغاز شد و با وجود کمی سن در بیشتر فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مبارزه علیه رژیم طاغوت سرآمد بود .
تحصیلاتش به خاطر عشق و علاقه به رشته فنی در هنرستان گذراند و سپس به خدمت سربازی رفت و بعد از در شرکت برق منطقه ای مشغول به کار شد ولی به دلیل انقلابی بودن و فعالیت علیه رژیم شاه و حرکت های انقلابی و مبارزاتی از کار اخراج شد و به مدت ۱۵ ماه به زندان افتاد .
مبارزات خستگی ناپذیر او ، چه در زندان و چه در بیرون از آن قطع شدنی نبود و هر کجا به سر می برد علیه رژیم منحط پهلوی در نبرد بود .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به عنوان اولین فرمانده سپاه یزد منصوب شد و دو ماه پس از تشکیل آن به همراهی گروهی از همرزمانش به منطقه کردستان عزیمت نمود و پس از مدتی به یزد بازگشت و به فعالیت خود ادامه داد و در روز پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی تجاوز آمریکا به خاک جمهوری اسلامی در صحرای طبس آغاز شد ، سراسیمه به آن جا شتافت و پس از تفحص در منطقه مشغول کشف ماجرای چگونگی تجاوز خود فروختگان داخلی بود که طی یک نقشه از پیش تعیین شده ، آن منطقه مورد حمله هوایپما قرار گرفت تا اسناد خیانت خودفروختگان داخلی و خارجی نابود شود و چهره پلید منافقین تا ابد در پس پرده بماند ولی #شهادت این سردار رشید اسلام پرده از چهره تمامی منافقین برداشته و تا ابد چهره کریه استکبار و هم پیمانانشان برای ملت مظلوم ایران و جهان هویدا شد و خون این پاسدار رشید اسلام باعث روشن شدن بسیاری از تجاوزات استکبار به مملکت اسلامی ما شد .
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#بیت_المال
#سردار_شهید
#رضا_چراغی
هرگاه با ماشين به منزل ميآمد، ماشين بيتالمال را خانه ميگذاشت و با ماشين من به كارهاي شخصياش رسيدگي ميكرد. یکبار يكي به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را بهجایی برسند. حاضر نشد از ماشين بيتالمال استفاده كند و با ماشين من او را به مقصد رساند.
راوی :
#پدر_شهید
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#خاطرات_شهدا
#ساده_زیستی
#سردار_شهید
#حاج_حسین_بصیر
یکی از همرزمانش از در خاطراتش با وی می گوید:
به ندرت لباس فرم سپاه را میپوشید و اکثر وقتها لباس خاکی بسیجیان بر تن داشت. روزی در قرارگاه با فرماندهان عالی رتبه جنگ مانند محسن رضایی و علی شمخانی جلسه داشت. مشاهده کردم که با همان لباس خاکی بسیج می رود تا در جلسه شرکت کند. گفتم بهتر نیست تا لباس فرم سپاه را بپوشید ؟
در جوابم گفت : فرزندم ! من این لباس را دوست دارم و به آن افتخار می کنم و از خدا می خواهم که همین لباس را کفنم قرار دهد. دوست دارم لباس رزم کفنم شود و در آن روز بزرگ که همه در پیشگاه محبوب سرافکنده می ایستیم در قافله پر شور شهیدان سربلند بر حریر خویش مباهات کنم.
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#در_محضر_شهدا
#سردار_شهید
#مصطفی_تقی_جراح
فرمانده گروه توپخانۀ 61 محرّم خراسان
وظيفه ی ما در قبال خون #شهدا چيست؟
آيا بايد بازاريان ما گرانفروشي كنند و جنس مردم را احتكار كنند و در اختيار مردم نگذارند؟
كاركنان ما در كارخانه كم كاري كنند؟
خواهران ما با وضعیتي مضحك در سطح شهر خود را نمايان كنند؟
و ....
آيا اين شيوه و مقصد و هدف #شهدای عزیزمان بود ؟؟؟؟؟
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سردار_شهيد
#حاج_قربانعلی_عرب
روزی که قابله پُشتش زد و برای اولین بار صدای گریه های کودکانه اش در خانه های تیر و خشتی مارکده اوج گرفت روز عید قربان بود. نام زیبای قربانعلی برازنده او شد. بازی های کودکانه اش در پیچ و خم این روستا شکل گرفت. شش ساله بود که گرد یتیمی و بی پدری روی شانه های کوچکش نشست.
به صلاح دید مادر بار و بندیل بستند و به اصفهان کوچ کردند. انگار زمانه می دانست او در وجودش گوهری دارد که باید در فضایی وسیع تر پرورش یابد و به ثمر برسد!
به نوجوانی و جوانی که رسید دستش را توی کارگاه درب و پنجره سازی بند کردند. اواخر دهه پنجاه بود که هر روز در گارگاه، خیال ساختن حریمی امن برای مملکت را در سر می پروراند. خوش خُلقی و خوش نیتی و رفتار خوبش همه اطرافیان را جذب خودش کرده بود. اواخر همان دهه با ریش و سبیلی که روی صورتش جانگرفته بود و جوانی اش کم کم داشت به بار می نشست برای خدمت مقدس سربازی راهی پیرانشهر شد. همان سالها بود که عسل سفره عقدش با شیرینی به ثمر رسیدن انقلاب یکی شده بود.
دشمن بعثی بعد از دشمن منافق وطنی پاشنه ور کشیده بود؛ تا در و پنجره خانه ی میهن را بشکند و خودش را به زور وارد شهرهای مرزی کند!
قربانعلی مرد ایستادن و نظاره کردن نبود. خط قرمزش از جبهه های جنگ تا خود مارکده کشیده می شد.
باید راهی می شد و خودش را به میدان نبرد می رساند. ایده هایش در حفر کانال (خط شیر) باعث شد عملیات با موفقیت به پایان برسد.
همان سالها بود که صدف درونش شکفته شد و گوهر ناب زکاوت و استعدادش را در حیطه نظامی و تاکتیکی به نمایش گذاشت. تا جایی که فرمانده اش او را به جانشینی لشگر امام حسین علیه السلام منسوب کرد.
کارش به جایی رسید که مسئول محور جاده خندق شد. اردیبهشت بود و بوی بهشت می آمد. دوازدهمین روز از همان ماه در جاده خندق، منطقه عملیاتی بدر بود که، دوازده امام به استقبالش آمدند و پریدن و راهی بهشت شدن را به او آموختند.
وصیت نامه اش را که خواندند؛ شکرگزاری و قدر شناسی بیشترین نکته قابل تاملی بود که برای بقیه چراغ راه شد.
✍ شاهسون
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#عاشقانه_های_شهدا
#سردار_شهید
#محمدجواد_مصطفایی
فرمانده گردان زرهی لشکر8 نجفاشرف
شب میلاد با سعادت امیرالمؤمنین، حضرت علی (ع) زیارتنامۀ امام حسین (ع) را با سوز خواند، چنانچه در سوسوی چراغ سنگر اشکهایش به وضوح دیده میشدو با التماس به معبود خویش گفت : امشب شب تولد علیِ مرتضی است و من میخواهم امشب تولدی دوباره داشته باشم.
با شروع مرحلۀ دوم عملیات الیبیتالمقدس در حالی که فرماندهی گردان زرهی را برعهده داشت، در منطقۀ عملیاتی خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به پهلویش، به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد .
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#رایحه_بهشتی
#سردار_شهید
#سیدعبدالرضا_موسوی
فرمانده سپاه خرمشهر
وقتی بعد از سه روز به سردخانه رفتم و می خواستم برای آخرین وداع قیافه ایشان را ببینم تصور می کردم که با یک جسد متلاشی شده و غیرقابل شناسایی روبه رو می شوم به خصوص که سه روز از #شهادت ایشان گذشته بود و جسد متلاشی شده را درون پلاستیک گذاشته بودند، ولی وقتی پلاستیک را باز کردند آنچنان تبسمی روی لبان ایشان دیدم که هرگز از یادم نمی رود همان لذتی که همیشه در مورد آن با من صحبت می کردند و می گفتند که #شهدا از #شهادت لذت خاصی می برند واقعاً در سیمای ایشان مشاهده می شد.
از سوی دیگر وقتی پلاستیک را باز کردند آنچنان #عطر و #رایحه خوشی فضای سردخانه را پرکرد که من تابه اکنون چنین رایحه ای را استشمام نکرده بودم، سید #بهشتی شده بود و بوی #بهشت می داد .
راوی :
#همسر_شهید
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#سردار_شهید
#مرتضی_معین
فرمانده گردان زرهی لشکر 8 نجفاشرف
برای رضایت گرفتن از پدرش به منظور اعزام به جبهه، پیش او رفت و گفت : پدر جان، شما #پنج فرزند دارید و باید #خمس فرزندانت را بدهی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#سردار_شهید
#مهدی_طالب
فرماندۀ گردان پیاده لشکر8 نجفاشرف
وسط عملیات بودیم و زیر رگبار دشمن، دیدم دارد کفشهایش را درمیآورد .
گفتم : چی کار میکنی؟
جواب داد : ظهر شده، باید نماز خواند .
گفتم : تو این وضعیت در آوردن کفش ضرورت نداره .
لبخندی زد و گفت : هرگز با کفش نماز نخواندم، این بار هم نمیخوانم .
وضویش را گرفت و با هم به نماز ایستادیم، ناگهان خمپارهای کنارمان خورد . از هوش رفتم.
به هوش که آمدم، دیدم آن طرفتر از من، با همان لبخند همیشگی روی لبش، پابرهنه به دیدار معشوق شتافته .
راوی :
#سردار_شهید
#غلامرضا_صالحی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#شهیدانه
#سردار_شهید
#سیدعبدالرضا_موسوی
فرمانده سپاه خرمشهر
امروز #شهیدان، مشعلهای فروزان و گرمابخش هستند که گرمای امید و نور هدایت می افشانند تا با هدایت آنان، تَنهای مرده و فکرهای خام از گرما به حرکت در آیند .
خدایا، خداوندا، روح ما را بیتاب #شهادت گردان، تا پیام پرطنین #شهیدان را دریابیم و از زنجیر اسارتی که بر خود پیچیده ایم آزاد گردیم .
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🌷🕊
#شهیدانه
#دخترانه
#سردار_شهيد
#علي_تجلايي
دختر عزيزم! مي دانم كه حالا كوچكي و مرا به ياد نميآوري.
و ليكن دخترم، وقتي كه بزرگ شوي حتماً جوياي حال پدرت و علت شهادت پدرت خواهي بود.
بدان كه پدر تو يك پاسدار بود و تو نيز بايد پاسدار خون پدرت باشي.
دخترم! ميدانم يتيمانه زندگي كردن و بزرگ شدن در جامعه مشكل است و ليكن بدان كه حسين و حسن و زينب يتيم بودند. حتي پيامبر گرامي اسلام نيز يتيم بزرگ شد.
دخترم! هر وقت دلت گرفت، زيارت عاشورا بخوان و مصيبت هاي سرور شهيدان تاريخ حسين(ع) را بنگر و انديشه كن...
اميدوارم كه در آينده وارث شايستهاي براي پدرت باشي.
پروردگارا! مرا و فرزندانم را برپادارنده نماز قرار ده و دعايم را بپذير.
#روحش_شاد
#یادش_با_صلوات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🌷🕊
#سردار_شهید
#احمد_کاظمی
بعــد از پیروزی انقـلـاب با #شــهیدمحمدمنتظــری راهی #لبنان شــد تا جنگ هــای چریکــی را بیامــوزد. فکــر کنم بار دومــش بــود می رفت. ایــن دفعــه هم مــدت زیادی از خانــواده دور بــود. بعــد هم کــه برگشــت #قائله کردســتان شروع شد که ســریع خودش را به آنجا رساند و ماند تا زمانی کــه زخمــی شــد و از ناحیــه ران پا آســیب جــدی دیــد. بعد از مجروحیت چون توان ماندن نداشت، برگشت و مدتی را در خانه اســتراحت کرد تا حالش کمی بهتر شــود و برگردد. ولی خب طولی نکشید که #عراق به ایران حمله کرد و با شنیدن این خبــر از داخل رختخــواب و با عصــا خــودش را به #جنوب رساند. آن موقع هیچ کس نتوانست مانع رفتنش بشود.
راوی :
#برادر_شهید
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
گذری کوتاه بر زندگی
مالکِ اشترِ لشگرِ
#حاج_احمد_متوسلیان
#سردار_شهید
#احمد_بابایی
#احمد_بابایی به تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۳۴ شمسی، در رامند (از توابع بوئین زهرا) متولد شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا به «کمیته انقلاب اسلامی» و سپس به «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» ملحق شد.
به عنوان پاسداران در جبهه های غرب کشور، «بازی دراز» و «سوسنگرد» حضور داشت و پس از تاسیس تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص)، #شهید_احمد_بابایی توسط زنده یاد #حاج_احمد_متوسلیان به فرماندهی یکی از گردان های تیپ مزبور، به نام گردان مالک اشتر نخعی منصوب گردید .
#احمد_بابایی در عملیات فتح المبین خوش درخشید و در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ شمسی، تقدیر چنین بود که در عملیات الی بیت المقدس با خون خویش وضو بگیرد .
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم