🌷🕊
#عاشقانههای_همسران_شهدا
همسر شهید میثمی: پرسید: «ناراحت می شی برم جبهه؟ (چون قبل از تولد بچه بود: روزهای آخر حملم بود) گفتم: آره، امّا نمی خوام مزاحمت بشوم! رفت و دو روز بعد هادی به دنیا آمد. بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت "هادی". پرسیدم: دوستش داری؟ گفت: «مادرش را بیشتر دوست دارم.»
#شهید #عبدالله_میثمی
#شهدا #شهادت #سیره_شهدا #دفاع_مقدس #همسر_شهید
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🌷🕊
#عاشقانههای_همسران_شهدا
من در تلفنم، نام همسرم را
با عنوان “شهیــــد زنــــده” ذخیره کرده بودم؛
یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم
و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد
و گفت:
شمارهاش را بگیرم
وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان “شریک جهادم و مسافر بهشت”
ذخیره کرده بود
گفت: از اول زندگی شریک هم بودهایم
و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود
که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم
شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود
که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم، ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند
من هم وقتی شمع روشن میکردم،
دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود،
من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیتالشهدا قرار دهم✨
راوے: همسر #شهید_جواد_جهانی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی