eitaa logo
"رازِپَـــــرۈاز"
1.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ از خدا خواسته بود که بدنش یک وجب از خاک زمین را اِشغال نکند.. آب دجله او را برای همیشه با خودش برد..🌱🌊 🕊| @Razeparvaz
می گـفـت: {پاسدار یعنی کسـی که کار کنـه، بجنگه،خسـته نشـه کسی که نخوابه،تا وقتی خود به خود خوابش ببره...} ♥️ 🕊| @Razeparvaz
حـاج مهدۍ باڪࢪۍ: اے عـزیزان بدانیـد ماندنمـان دࢪ گࢪۅ ࢪفٺنمان اسٺ(:🌿 @Razeparvaz|🕊•
فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید که سربازانی با ایمان و عاشق‌شهادت(: و علمدارانی صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع‌) برای اسلام بار بیایند‌...❤️ @Razeparvaz|🕊•
• گاهۍ . . . قصه‌ها را باید از چشم‌ها خواند..؛ همان چشم‌هایی که جز عشــق چیزی ندیدند...!ツ💞 • 🌱 @Razeparvaz|🕊•
زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمےدادن! • مےگفتن اگه شما بری..، نفر جایگزین نداریم..🤦🏻‍♂ • رفته بود پیش شهردار!! آقای شهردار بهش مرخصے داده بود و خودش رفته بود جاش...🍂 • 🌱 ↳| @Razeparvaz|🏴
. اهمیت زیاد به نماز و دعاها و مجالس اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است..:)🍂 . 🌱 ↳| @Razeparvaz|🕊
زمانےکه‌شهید‌باکرۍ،شهردارارومیه‌بود روزی‌برایش‌خبرآوردندکه‌براثر بارندگےزیاد،دربعضےنقاط ‌سیل‌آمده‌است..🌧.° . مهدۍگروه‌هاۍامدادۍرااعزام‌کرد وخودهم‌به‌کمک‌سیݪ‌زدگان‌شتافت..✋🏼.° . درکنارخانه‌اۍ،پیرزنےبه‌شیون‌نشسته‌بود، آب‌واردخانه‌اش‌شده‌بودو کف‌اتاق‌هاراگرفته‌بود..🌊.° . درمیان‌جمعیت‌، چشمِ‌پیرزن‌به‌مهدۍ‌خیره‌شده‌بود که‌سخت‌کارمےکرد،پیرزن‌به‌مهدۍگفت: . «خداعوضت‌بدهد،مادر،خیرببینے،🍃.° نمےدانم‌این‌شهردار‌فلان‌فلان‌شده‌کجاست، اۍکاش‌یك‌جوازغیرت‌شماراداشت..»😒.° . ومهدۍفقط‌لبخندمےزد..꧇)♥️.° . 🌱 ↳| @Razeparvaz|🕊
چند حبه قند روی زمین پیدا کرد، با ناراحتے رفت روی یک کاغذ نوشت: «مواظب باشید خون، دوست شهیدتان را با اسراف لگد نکنید!»💔 🌱 ↳| @Razeparvaz|🕊
یك‌روزگرم‌تابستان،🌞 مهندس‌ازمحوربه‌قرارگاه‌بازگشت..🚗 یکی‌ازبچه‌هاکه‌تشنگی‌ شدیداورادید،یك‌کمپوت‌گیلاس‌ خنک‌برای‌ایشان‌باز‌کرد،🍒 . مهدی‌قدری‌آن‌رادردست‌گرفت‌و‌ به‌نزدیك‌دهان‌برد،که‌ناگهان‌❕ چهره‌اش‌تغییر‌کردوپرسید: «امروزبه‌بچه‌های‌بسیجی‌ هم‌کمپوت‌داده‌اید؟»🙄 . جواب دادند: «نه،جزءجیره‌امروز‌نبوده.»🤷🏻‍♂ مهدی‌باناراحتی‌پرسید: «پس‌چرابرای‌من‌بازکردید؟»🤕 . گفتند: «دیدیم‌شما‌خیلی‌خسته‌وتشنه‌اید وگفتیم‌کی‌بخوردبهترازشما..»💙 مهدی‌این‌حرف‌هاراشنید♨️، باخشم‌پاسخ‌داد: «ازمن‌بهتر،بچه‌های‌بسیجی‌اندکه بی‌هیچ‌چشمداشتی‌می‌جنگند وجان‌می‌دهند!!»😡 . به‌اوگفتند: «حالابازکرده‌ایم،بخوریدو به‌خودتان‌اینقدرسخت‌نگیرید..»😑 مهدی‌باصدای‌گرفته‌ای‌به‌آن‌برادرپاسخ‌داد: «خودت‌بخورتادرآن‌دنیاجوابگوباشی!»🚶🏻‍♂ . 🌱 ↳| @Razeparvaz|🕊
💛 . اولین‌روزعملیات‌خیبربود.✌️🏽 ازقسمت‌جنوبی‌جزیره، بایك‌ماشین‌داشتم‌برمی‌گشتم‌عقب..🚙 . توی‌راه‌دیدم‌یک‌ماشین‌با چراغ‌روشن‌داشت‌می‌آمد..🚖 اینطورراه‌رفتن‌توی‌آن‌جاده❗️ آن‌هم‌روزاول‌عملیات،‌یعنی‌خودکشی.‌.😱 جلوی‌ماشین‌راگرفتم. راننده‌آقا‌مهدی‌بود. . بهش‌گفتم: «چرااین‌جوری‌میری؟🤦🏻‍♂ می‌زننت‌ها...»☄ . گفت: «می‌خوام‌به‌بچه‌هاروحیه‌بدم.😌 عراقی‌ها‌روهم‌بترسونم.👊🏼 می‌خوام‌یه‌کاری‌کنم‌او‌نافکرکنن ‌نیروهامون‌خیلـی‌زیاده..»🕶 . 🌱 ↳| @Razeparvaz|🕊
•• پاسداریعنےکسےکہ‌کارکنه، بجنگہ،‌خستہ‌نشہ..!!✌️🏼° کسےکہ‌نخوابہ‌تا‌وقتے‌کہ ‌خودبہ‌خودخوابش‌ببره‌..🕶° •• 🌱 ↳| @Razeparvaz|🕊
.• مبادا این دنیا را انقدر جدی بگیری که آخرتت را فراموش کنی...!💔 •‌. 🌱 ↳| @Razeparvaz|🕊