#بهتوازدورسلام🌱✋🏻
.
عکسشیشگوشهتوخونهامقابه
هــرچیڪهازحــرممیبینمخوابه…🙃
@Razeparvaz|🕊•
•••🕊
فعالیـت امروز ڪانال متبرڪ به نام شـهید
#امیرعلیهیودی🌿🌻
تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۹/۱۱
محل تولد: دزفول_الیگودرز
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸/۲
محل شهادت: سوریه_حلب
وضعیت تأهل: متأهل با یک فرزند
مزار شهید: گلزار شهیدآباد دزفول
#روزی۵صلوات♥️
@Razeparvaz|🕊•
.♡.
|میگفت :
راه خدا رفتنیه
گفتنی نیست . . .|
#شهید_جوادمحمدی🌱
@Razeparvaz|🕊•
シ♡
من مطمئن هستم !
امام زمان کہ ظهور بکنند . . .✨
حکومتے کہ ایجاد مےکنند . . .🕶
قلہ آن حکومت آن دورهای خواهد
بود کہ در دفاع مقدس ما در بخشها
و حالاتش اتفاق افتاد . . .✌️🏻
#شهیدقاسمسلیمانی🌱
@Razeparvaz|🕊•
#تلݩگـراݩہ🌿
شیخ رجبعلــے خیاط:✍🏻
چشمت به نامحرم میافتد، اگر خوشت نیاید كه مریضی!!☹️
اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:😞
"یـــــا خَیرَ حَبیب و مَحبوب...♥️"
یعنی: خدایا من تو را میخواهم، اینها چیه؟!😍
اینها دوست داشتنی نیستند...🌱
هر چه كه نباید دلبستگی نشاید...🌙
@Razeparvaz|🕊️•
♡°•.
رفیقشمیگفت:(
یہشبتوخوابدیدمش..🌙
بہمگفتبہبچہهابگو
حتۍسمتگناھهمنࢪݩ،❌
اینجاخیلۍگیرمیدݩ🍂
#شہیدحجتاللہاسدی🌱
@Razeparvaz|🕊•
توبرایِیہقلبگناهکارمنخیلیزیادی:)💔..!
#اربابِمن..
@Razeparvaz|🕊️•
...♥️✨
«واِنیُرِدکَبِخَیرفلارادَّلِفَضِله»
واگرخداوند اراده خیر درباره توکند
هیچ کس قادر نیست مانع فضل او گردد...(:🌿!
#سورهیونسآیه۱۰۷...؛
#شَرفالشَمس
@Razeparvaz|🕊️•
[• #کفراننعمت😭 •]
امامرضا﴿؏﴾:
کِیفر کفران نعمت سریعتر
از عقوبت سایر گناهان است!🖐🏻💔
📚مسندالرضا؏؛ج۱؛ص۲۸۰
#حدیثبیستوهشتم
#چهلحدیثزندگےساز
@Razeparvaz|🕊•
💛|●•°
"به قول شهید آوینے
شهادت بال نمیخواد، حـال میخواد !
این جملہ ی آخر منه"✋🏼
#شهیدمحمدرضادهقانامیری🌱
@Razeparvaz|🕊•
•|آࢪمانخواهے انسان مستلزم
صبـر بر ࢪنـج هاست💛
.
پس بࢪادر خوبم...؛
براۍ جانبازۍ در راه آࢪمـانها
ياد بگير كہ در اين سيّارهۍࢪنج،
صبوࢪتࢪين انسانها باشے🙂✋🏻
.
#شهیدمحمدابراهیمهمت🌱
@Razeparvaz|🕊•
•••📖
#بخش_سی_و_سه
#کتابآنبیستوسهنفر📚
حمید ایران منش🧔🏻، بچه زرند کرمان، در عملیات حصر آبادان و بستان و فتح المبین آن قدر از خودش شجاعت و بیباکی به نمایش گذاشته بود که برای خودش اسم و رسمی پیدا کرده بود.😌❤️
معروف شده بود به «حمید چریک» و همه دعا میکردند او هیچ وقت برای آموزش نظامی سر وقتشان نیاید.😂🤦🏻♂
میگفتند حمید چریک، مثل فیاض، اذیت میکند.🤕 فیاض هم یکی دیگر از فرماندهان آموزش بود که اسمش پشت رزمنده ها را میلرزاند.😨
یک روز خبری مثل باد توی پادگان دشت آزادگان پیچید: «حمید چریک اومد!»😱
طولی نکشید که در محوطه آن طرف ساختمانهای چهار طبقه در دستههای خودمان به صف ایستادیم.🤯
حمید چریک واقعاً آمده بود.😧
قدی نه چندان بلند داشت؛ اما سر و سینه اش ورزشکاری بود و در نگاهش حداقل آن لحظه هیچ نشانی از شوخی و مهربانی معمول میان بچه های جنگ دیده نمیشد.😰😑
نشست و برخاستی داد و ما به فرمانش و نه آن چنان که باب میلش باشد نشستیم و برخاستیم.😶
نگاه معناداری انداخت روی جمع.🤨مثل برق فهمیدیم با نگاهش و حالتی که به فرم لب هایش داد و تکان دادن سرش دارد می گوید: « مفت خوردید، تنبل بار آمده اید؟ آدمتان میکنم!»😱😨⛓
خودمان را آماده کردیم برای آزمایشی سخت؛ که حمید چریک خیلی زود از ما میگرفت.🤒
پُر بیراه هم نگفته بود. ما کمی تنبل شده بودیم.😕🤦🏻♂
در اهواز صبح ها به جای دوی صبحگاهی رفته بودیم توی صف حلیم و نان گرم و عصرها هم لب کارون بامیه خورده بودیم.😋😐
سینما هم که رفته بودیم!😁
انگار حمید چریک این همه را فهمیده بود که صدایش را بلند کرد و گفت: «به نظرم برای تفریح اومدین اهواز! درسته؟»🤔🙄
ما سکوت کردیم. حمید ادامه داد: «حالا معلوم میشه کی برای تفریح و کی برای جنگ اومده!»😏💣
بعد از این تهدید، تیر برقی را آن دورها نشانمان داد و گفت: «تا ده میشمارم. باید برید تا اون تیر و برگردید. وای به حال کسی که تأخیر داشته باشه!»😒😠
صدای سوت حمید چریک پیچید توی ساختمان های دشت آزادگان و جمعیت به سمت تیر برق دویدند و البته خیلی دیرتر از موعد مقرری که چریک تعیین کرده بود به نقطه شروع برگشتند.😰🤕حمید دیگر مطمئن شد مفت خوردهایم و تنبل بار آمده ایم!😂
چند روز پیش از آمدن ما به دشت آزادگان بارانی بهاری دشت های خوزستان را نواخته بود و هنوز مقدار زیادی آب در گوشه محوطه صبحگاه روی زمین باقی مانده بود که سطح آن را لایهای لجن های سبز پوشانده بود.😣😖 حمید چریک ایستاد تا آخرین نفر هم برگشت.
بعد جدّی تر از قبل گفت: «حالا، با صدای سوت، همه از توی این آب ها سینه خیز رد میشید!»😠😤
سوتش را به صدا درآورد. تا خواستیم بفهمیم دارد جدّی دستور میدهد یا شوخی میکند🤔، گلنگدن کلاش تاشویش را کشید و شروع کرد به شلیک گلوله های جنگی در چپ و راست گروه.😳😱
با همه وحشتی که های و هوی حمید چریک و گلوله هایش در ما ایجاد کرده بود، حاضر نمیشدیم لباس های تمیزمان را لجن مال کنیم.🤮
وقتی سینه خیز به چاله آب رسیدیم، راه خود را کج کردیم تا خیس نشویم. 😎این دَررَفتن از زیر کار کفر حمید چریک را درآورد و عصبانیتش را به اوج رساند.🤬
با فریادهای ممتد، دوباره همه را فراخواند به نقطه اول.😩
لب هایش از خشم روی هم میلرزید. میرفت که دستور بعدی را صادر کند و به نظر خودش ما را آدم کند که تویوتای استیشن سفیدرنگی با آرم سپاه یک راست آمد و کنار جمع ایستاد.😢🧐
#ادامهدارد ..🖇
#انتشاراتسورهمهر🖨
#کپیفقطبانامانتشارات❗️
@Razeparvaz|🕊•
•••📖
#بخش_سی_و_چهار
#کتابآنبیستوسهنفر📚
چند پاسدار، که معلوم بود از فرماندهان رده بالای سپاه بودند، پیاده شدند. همین که پاسداری که جلو نشسته بود پیاده شد ولوله ای افتاد توی جمعیت.😯😲
همه آهسته به هم رساندند که او حاج قاسم سلیمانی است؛ فرمانده تیپ ثارالله.😵
حاج قاسم، مثل همیشه، متبسم پیش آمد. سلامی به رزمنده ها کرد و خسته نباشیدی گفت.🙂✋🏻
به یاد روز اعزام در دانشکده فنی افتادم؛ وقتی که نزدیک بود مرا از صف بیرون بکشد.😬
شکایت حمید چریک را پیش حاج قاسم بردیم. یکی از میان جمع گفت: «برادر سلیمانی، ایشون بی جهت رزمندهها رو اذیت میکنن.»😣
یکی دیگر گفت: «ما اینجا جایی برای حموم کردن نداریم. اون وقت این آقا از ما میخوان با لباس بریم توی لجن!»🤢
یکی دیگر گفت: «با این لجنا چطور نماز بخونیم؟!»🤕
دیگری گفت: «فیاض وقتی آموزش میداد خودش هم تا گردن همراه نیروها میرفت توی باتلاق. ولی آقای ایران منش خودش از کنار آب رد میشه به ما میگه بپرید توی آب!»🙄😒
حمید چریک داشت خودش را میخورد انگار.😨 حاج قاسم شکایت ها را شنید؛ اما زرنگتر از آن بود که فرماندهش را جلوی ما ضایع کند.☹️
گفت: «شما باید از دستورای فرمانده اطاعت کنید. او می خواهد شما جنگجو بشید.🤠 می خواهد شب عملیات کم نیارید. پدرکشتگی که با شما نداره!»😁👌
حمید چریک، وقتی موقعیت را به نفع خودش دید😋، به حاج قاسم گفت: «حاجی، اینا اصلاً به درد جبهه نمیخورن. 😒از کثیف شدن لباساشون میترسن.😏نمیدونم شب عملیات چطو توی باتلاق میرن!»😣
حاج قاسم حرفهای او را تأیید کرد. چند دقیقهای ماند. چیزهایی به چریک و بقیة مسئولان گردان گفت و بعد سوار ماشین شد و رفت.🚗
ما ماندیم و حمید چریک و چاله آب لجن زده.🤢
حمید، که پشتیبانی حاج قاسم را هم به دست آورده بود😎، تفنگش را سر دست گرفت و خیلی محکم گفت: «خب، پس می ترسید لباستون کثیف بشه!🧐 ها؟!😠 نکنه فکر می کنید اومدین مهمونی خونه خاله!؟😡 حالا اول خودم میرم توی آب، بعد نوبت شما میرسه. وای به حال کسی که پشت سر من نیاد!🤬
حمید چریک این را گفت، تفنگش را کف دو دستش خواباند، و مثل دوندهای که برای پرش سه گام خیز برمیدارد به سمت چاله آب هجوم برد.😯🤕
به آب که رسید، چنان که در استخر عمیقی شیرجه بزند، پروازی کرد و با آرنج و زانو وسط آب کم عمق بر زمین آمد و با سرعت سینه خیز رفت و از میان آب ها عبور کرد.😟🏊♂
آن طرف آب از جا بلند شد.🌊
لجن و کرمْ سر و صورت و لباسش را پوشانده بود.😧🤮
رگباری بست روی سر ما و فریاد کشید: «حالا نوبت شماست!»😏🤬
محال بود کسی در آن لحظه حتی فکر سرپیچی از دستور به مغزش خطور کند.😬😑 همه از آب عبور کردیم؛ درست همانطور که حمید چریک خواسته بود.🤮🤕
#ادامهدارد ..🖇
#انتشاراتسورهمهر🖨
#کپیفقطبانامانتشارات❗️
@Razeparvaz|🕊•
دنیابماندبرایعاقلها!
مامجنونهادلهایمانهوایآسماندارد،
هوایشهادت؛هوایِحسین(ع)🌿
#شهادت♥️
@Razeparvaz|🕊•
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️
.
عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا
میلیوݧها دعا خوندھ بشہ🌿
.
🌙 #گوشبدیدنوازشرۅحرۅ🙂
@Razeparvaz|🕊•
••
"شعر در دسٺ ندارم ولے از روے ادب
اَسَݪـاماے همہے دار و ندار زینب♥️"
#صلےاللهعلیکیااباعبدالله✨
#مهربوناربـاب🌸
@Razeparvaz|🕊•
•••🕊
فعالیـت امروز ڪانال متبرڪ به نام شـهید
#محمدحسینجنیدی🌿🌻
تاریخ تولد:۱۳۱۳/۷/۱
محل تولد: ورامین
تاریخ شهادت:۱۳۶۴/۸/۶
محل شهادت:میاندواب
وضعیت تأهل:متاهل
مزار شهید: شهدای پیشوا
#روزی۵صلوات♥️
@Razeparvaz|🕊•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
•| وآنجاستکهشهیدچمرانمیگوید:♥️
وَقتیعَقلعاشِقشود... :)
@Razeparvaz|🕊•