🌷رازخـــــدا 🌷
* #راز_خــــــدا.... * 36 💕◈•══•💖•══•◈🌺 #مدیریت_رنج_ها 35 "جایگاه دین" 🔹 توجه به رنج باعث میشه
* #راز_خـــــدا.... * 37
💕◈•══•💞•══•◈🌷
#مدیریت_رنج_ها 36
"انتقال مفهوم رنج به کودکان"
🔶 موضوع رنج از جهات مختلفی دارای آثار تربیتی خوبی هست.
✅ پدر و مادرهای بزرگوار باید سعی کنن که مفاهیم اصلی زندگی، به خصوص رنج رو با مهربانی و لطافت زیاد به بچه شون منتقل کنن.
💓💖🌺👦👧
🔹 مثل یه پرستاری که هم مشغول درمان و رسیدگی به بیمارش هست و هم به بیمارش روحیه میده و باهاش صحبت میکنه و چند تا حرف قشنگ و امیدوار کننده هم بهش میزنه.😌🌺
🔶مادران نقش بسیار مهمی در آشنا کردن فرزندانشون با مفهوم رنج دارن.
🔻معمولا بچه ها از سن خردسالی با مفهوم رنج آشنا میشن و پدر و مادر ها باید از این سنین، برخورد صحیح با رنج رو جهت دهی کنن.
✅ مثلاً وقتی که فرزندتون از مدرسه میاد و دعوا کرده، شما نباید باهاش بد برخورد کنید و سختی هاش رو بیشتر کنید!
🔶بلکه با روی خوش بهش بگید: عزیزم اشکالی نداره.
چیزی نشده، زود خوب میشی؛ 👌💢
نمیخواد گریه کنی. امروز اولین تجربۀ رنج رو داشتی.
💪خودت رو قوی تر میکنی که کسی نتونه اذیتت کنه. 😊
از این سختیا خیلی باید توی زندگیت بکشی. قوی باش عزیز دلم...
#پذیرش_رنج
#کودکان
╔››═:":══💖══:":═‹‹╗
@razkhoda
╚››═:":══🌷══:":═‹‹╝
👀#نگرش_های_ناب_رازخدا👀
🌀♨🌀سیستم دنیا طوریه ڪه...
🚫⛔🚫اگه دنبال "لذت ارتباطِ حرام"بری
✔️حتما "لذت ارتباط حلال"
ازت گرفته میشه🚫⛔🚫
♨⛔♨⛔♨⛔♨
🍃🌸 @razkhoda 🍃🌸
✅محصول روزه
تقوا ، شادي ، قدرت روحيه ، لذت از خدا و لذت ازعبادت است . 👌
عيد فطر عید طبيعت نيست...
عيد فطر ، عید شادیِ فطرت است❤️.
#پیشاپیش_عیدتون_مبارڪ
@razkhoda
🌷رازخـــــدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده 40 خانواۀ نمونه 🔹ما در این بحث به دنبال این نیستیم که صرفا کاری کنیم که زندگی
#نکات_تربیتی_خانواده 41
"فرهنگ زندگی مومنانه"
💢 اگه فرهنگ زندگی مؤمنانه که بر اساس مبارزه با هوای نفس هست، در جامعه رواج پیدا نکنه، آمار مشکلات خانوادگی هم بالامیره.
⛔️ همینطور که الان آمار طلاق و مشکلات خانوادگی خیلی بالا هست.
🔻البته آمار نارضایتی هایی که فعلا منجر به طلاق نشده هم باید بهش اضافه کرد!
😒
💢این مشکلات و درگیریها اگرچه به طلاق ختم نشه اما اثر خودش رو روی فرزندان خانواده ها خواهد داشت...
🚸 خصوصا مشاوران و روانشناسان غربزده باعث عمیق تر شدن این مشکلات میشن.
چون بر اساس "لذت دادن به هوای نفس" مشاوره میدن!
🔶 یه دوستی داشتم که میگفت من رابطم با خانمم سرد شده بود، رفتم پیش روانشناس، بهم یه سی دی داد و گفت اینا 200 تا فیلم سکس هست!
برو ببین تا زندگیت خوب بشه!
💢 رفتم و توی یه ماه همش رو دیدم...
اما زندگیم کاملا از هم پاشید...
💯 @razkhoda
🌷 #دختر_شینا – قسمت 1⃣5⃣
✅ #فصل_چهاردهم
💥 هر چه او بیشتر حرف میزد، گریهام بیشتر میشد. بچهها را آورد جلوی صورتم و گفت: « مامانی را بوس کنید. مامانی را ناز کنید. » بچهها با دستهای کوچک و لطیفشان صورتم را ناز کردند. پرسید: « کجا رفته بودی؟! »
با گریه گفتم: « رفته بودم نان بخرم. »
پرسید: « خریدی؟! »
گفتم: « نه، نگران بچهها بودم. آمدم سری بزنم و بروم. »
گفت: « خوب، حالا تو بمان پیش بچهها، من میروم. »
💥 اشکهایم را دوباره با چادر پاک کردم و گفتم: « نه، نمیخواهد تو زحمت بکشی. دو نفر بیشتر به نوبتم نمانده. خودم میروم. » بچهها را گذاشت زمین. چادرم را از سرم درآورد و به جارختی آویزان کرد و گفت: « تا وقتی خانه هستم، خرید خانه به عهدهی من. »
گفتم: « آخر باید بروی ته صف. »
گفت: « میروم، حقم است. دندهام نرم. اگر میخواهم نان بخورم، باید بروم ته صف. »
بعد خندید. داشت پوتینهایش را میپوشید. گفتم: « پس اقّلاً بیا لباسهایت را عوض کن. بگذار کفشهایت را واکس بزنم. یک دوش بگیر. »
خندید و گفت: « تا بیست بشمری، برگشتهام. »
خندیدم و آمدم توی اتاق. صورت بچهها را شستم. لباسهایشان را عوض کردم. غذا گذاشتم. خانه را مرتب کردم. دستی به سر و صورتم کشیدم. وقتی صمد نان به دست به خانه برگشت، همه چیز از این رو به آن رو شده بود. بوی غذا خانه را پر کرده بود. آفتاب وسط اتاق پهن شده بود. در و دیوار خانه به رویمان میخندید.
💥 فردا صبح صمد رفت بیرون. وقتی برگشت، چند ساک بزرگ پلاستیکی دستش بود. باز رفته بود خرید. از نخود و لوبیا گرفته تا قند و چای و شکر و برنج.
گفتم: « یعنی میخواهی به این زودی برگردی؟! »
گفت: « به این زودی که نه، ولی بالاخره باید بروم. من که ماندنی نیستم. بهتر است زودتر کارهایم را انجام بدهم. دوست ندارم برای یک کیلو عدس بروی دم مغازه. »
💥 بعد همانطور که کیسهها را میآورد و توی آشپزخانه میگذاشت، گفت: « دیروز که آمدم و دیدم رفتهای سر صف نانوایی از خودم بدم آمد. »
کیسهها را از دستش گرفتم و گفتم: « یعنی به من اطمینان نداری! »
دستپاچه شد. ایستاد و نگاهم کرد و گفت: « نه... نه...، منظورم این نبود. منظورم این بود که من باعث عذاب و ناراحتیات شدم. اگر تو با من ازدواج نمیکردی، الان برای خودت خانهی مامانت راحت و آسوده بودی، میخوردی و میخوابیدی. »
خندیدم و گفتم: « چقدر بخورو بخواب.
💥 برنجها را توی سینی بزرگی خالی کرد و گفت: « خودم همهاش را پاک میکنم. تو به کارهایت برس. »
گفتم: « بهترین کار این است که اینجا بنشینم. »
خندید و گفت: « نه... مثل اینکه راه افتادی. آفرین، آفرین. پس بیا بنشین اینجا کنار خودم. بیا با هم پاک کنیم.. »
💥 توی آشپزخانه کنار هم پای سینی نشستیم و تا ظهر نخود و لوبیا و برنج پاک کردیم. تعریف کردیم و گفتیم و خندیدیم.
بعد از ناهار صمد لباس پوشید و گفت: « میخواهم بروم سپاه. زود برمیگردم. »
گفتم: « عصر برویم بیرون؟! »
با تعجب پرسید: « کجا؟! »
گفتم: « نزدیک عید است. میخواهم برای بچهها لباس نو بخرم. » یک دفعه دیدم رنگ از صورتش پرید. لبهایش سفید شد. گفت: « چی! لباس عید؟! »
من بیشتر از او تعجب کرده بودم. گفتم: « حرف بدی زدم! »
گفت: « یعنی من دست بچههایم را بگیرم و ببرم لباس نو بخرم! آنوقت جواب بچههای شهدا را چی بدهم. یعنی از روی بچههای شهدا خجالت نمیکشم؟! »
گفتم: « حالا مگر بچههای شهدا ایستادهاند سر خیابان ما را ببینند! تازه ببینند. آنها که نمیفهمند ما کجا میرویم. »
💥 نشست وسط اتاق و گفت: « ای داد بیداد. ای داد بیداد. تو که نیستی ببینی هر روز چه دسته گلهایی جلوی چشم ما پرپر میشوند. خیلیهایشان زن و بچه دارند. چه کسی این شب عیدی برای آنها لباس نو میخرد؟ »
نشستم روبهرویش و با لج گفتم: « اصلاً من غلط کردم. بچههای من لباس عید نمیخواهند. »
گفت: « ناراحت شدی؟! »
گفتم: « خیلی! تو که نیستی زندگی مرا ببینی، کِی بالای سر من و بچههایت بودی؟! ما هم به خدا دست کمی از بچههای شهدا نداریم. »
💥 عصبانی شد. گفت: « این حرف را نزن. همهی ما هر کاری میکنیم، وظیفهمان است. تکلیف است. باید انجام بدهیم؛ بدون اینکه منّتی سر کسی بگذاریم. ما از امروز تا هر وقت که جنگ هست عید نداریم. ما همدرد خانوادهی شهداییم. »
بلند شدم و رفتم آن اتاق، با قهر گفتم: « من که گفتم قبول. معذرت میخواهم. اشتباه کردم.»بلند شد توی اتاق چرخی زد و در را بست و رفت.
🔰ادامه دارد...🔰
🔰🔰🔰🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/1708589056C593da06cb5
آخرین جرعه های ماه را هم
با یاد تو می نوشم ...
و نگاهت
در لحظه هایم جاری می شود !
می خواهمت 💚 مثلِ نَفَس
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شبتون_امام_زمانی
@razkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سبد گلی تقدیم تون می کنم
💖به نام محبت و ازجنس آرامش
🌸که هر گلش سلامـی
💖برای سلامتی شماست
🌸با بوی خوش زندگی
💖پنجشنبه تون قـشنگ🌸
#پیشاپیش_عید_سعید_فطر_مبارک_باد🎉
@razkhoda
هدایت شده از 🌹آرشیو آشپزخونه پریا🌹
4_5825882902323266741.mp3
4.01M
#تندخوانی_جزء_بیست_و_نهم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷رازخـــــدا 🌷
* #راز_خـــــدا.... * 37 💕◈•══•💞•══•◈🌷 #مدیریت_رنج_ها 36 "انتقال مفهوم رنج به کودکان" 🔶 موضوع ر
* #راز_خـــــدا.... * 38
💕◈•══•💞•══•◈🌷
#مدیریت_رنج_ها 37
"شاخصِ عشقِ به خدا"
🌺 قلبی که عشق به خداوند متعال داشته باشه، طبیعتاً "دوست داره که در راه خدا رنج بکشه".
💖 وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند:
«دل انسانِ خدادوست، رنج و سختى در راه خدا را بسیار دوست دارد و دلِ غافل از خدا، راحتطلب است.
پس، اى فرزند آدم! گمان نکن که بىرنج و سختى، به مقام بلند نیکوکارى خواهی رسید؛
زیرا که حق، سنگین و تلخ است و باطل سبک و شیرین است»
🌷 وقتی زندگی اولیای الهی رو نگاه میکنیم، میبینیم که چقدر به رنج کشیدن در راه حق، علاقه داشتن.
دوست داشتن برای خدا زیاد سختی بکشن.😌💗
🌺 مثلاً امام سجاد (ع) به دفعات، پای پیاده به زیارت خانه خدا میرفتند...
چقدر دوست داشتن که در راه معشوق رنج بکشن...
🔶 من و شما چقدر علاقه داریم در راه خدا سختی بکشیم؟☺️
#شاخص_عشق_به_خدا
╔››═:":══💖══:":═‹‹╗
@razkhoda
╚››═:":══🌷══:":═‹‹╝
🌷رازخـــــدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده 41 "فرهنگ زندگی مومنانه" 💢 اگه فرهنگ زندگی مؤمنانه که بر اساس مبارزه با هوای
#نکات_تربیتی_خانواده 42
💢 ریشۀ بد حجابی
🔹ریشۀ بسیاری از مشکلات اجتماعی، نبود خانواده های قوی هست.
✅ خانواده ای که اعضای اون اهل مبارزه با هوای نفس هستن، خیلی راحت میتونن به همدیگه آرامش و لذت بدن.😌💖🎁
🔶مثلاً اگه میبینید که بدحجابی توی جامعه گسترش پیدا کرده، اول از همه باید "به فکر اصلاح خانواده ها بیفتید".
🔹 یکی از دوستان میگفت که ما میخوایم یه کار موثر در زمینه حجاب انجام بدیم.
🔶 گفتم شما اگه میخوای یه کار حساب شده و موثر انجام بدید باید کلاس های "آموزش خانواده بذارید.
🚸 اونم نه به شیوه غربی! بلکه به شیوه تنهامسیری.
⭕️ برید و برای قدرتمند کردن خانواده ها تلاش کنید چون ریشۀ بد حجابی توی خانواده های ضعیف هست.
🌷 @razkhoda