💠امیرالمومنین علیه السلام:
خودت را به کارهای زیبا عادت بده که اگر به آنها عادت کنی برایت لذت بخش می شوند.
📚شرح نهج البلاغه،ج۲۰،ص۲۶۶
•┈••✾◆🍃◆✾••┈•
@razkhoda
🌷رازخـــــدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 82 ✅ #فصل_هفدهم 💥 آقا شمساللّه کنار مادرشوهرم نشسته و به تلویزیون خیره شده بو
🌷 #دختر_شینا – قسمت 83
✅ #فصل_هفدهم
💥 فردای آن روز نزدیکهای ظهر بود که چند تا بچه از توی حیاط فریاد زدند: « آقا صمد آمد. آقا صمد آمد. »
خانه پر از مهمان بود. دویدیم توی حیاط. صمد آمده بود. با چه وضعیتی! لاغر و ضعیف با موهایی ژولیده و صورتی سیاه و رنجور. دلم نیامد جلوی صدیقه با صمد سلام و احوالپرسی کنم، یا جلو بروم و چیزی بگویم. خودم را پشت چند نفر قایم کردم. چادرم را روی صورتم کشیدم و گریه کردم.
💥 صدیقه دوید طرف صمد. گریه میکرد و با التماس میگفت: « آقا صمد! ستار کجاست؟! آقا صمد! داداشت کو؟! »
صمد نشست کنار باغچه، دستش را روی صورتش گذاشت. انگار طاقتش تمام شده بود. هایهای گریه میکرد. دلم برایش سوخت.
💥 صدیقه ضجّه میزد و التماس میکرد: « آقا صمد! مگر تو فرماندهی ستار نبودی؟ من جواب بچههایش را چی بدهم؟ میگویند عمو چرا مواظب بابامان نبودی؟! »
جمعیتی که توی حیاط ایستاده بودند با حرفهای صدیقه به گریه افتادند. صدیقه بچههایش را صدا زد و گفت: « سمیه! لیلا! بیایید عمو صمد آمده. باباتان را آورده. »
💥 دلم برای صمد سوخت. میدانستم صمد تحمل این حرفها و این همه غم و غصه را ندارد.
طاقت نیاوردم. دویدم توی اتاق و با صدای بلند گریه کردم. برای صمد ناراحت بودم. دلم برایش میسوخت. غصهی بچههای صدیقه را میخوردم. دلم برای صدیقه میسوخت. صمد خیلی تنها شده بود. صدای گریهی مردم از توی حیاط میآمد.
از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم. صمد هنوز کنار باغچه نشسته بود. دلم میخواست بروم کنارش بنشینم و دلداریاش بدهم. میدانستم صمد از هر وقت دیگر تنهاتر است. چرا هیچکس به فکر صمد نبود. نمیتوانستم یک جا بایستم. دوباره به حیاط رفتم.
ادامه دارد...
@razkhoda
•┈••✾◆🍃◆✾••┈•
🌴امام صادق علیه السلام فرمودند:
اذا اصابتکم بلیه و عناء فعلیکم بقم، فانه مأوای الفاطمیینَ و ... و ما ارادَ احدٌ بقم و اهله سوء الا اذله الله و ابعده منرحمتِه.
🌿 هرگاه بلا و ذلتی به شما رسید،
به قم بروید. چون آنجا پناهگاه فرزندان فاطمه و استراحت گاه مؤمنان است ...
و کسی نسبت به قم و ساکنانش سوء قصد نمی کند،
مگر این که خداوند او را خوار و از رحمت خویش دور می نماید.
📚 بحار الأنوار، ج ۵۷ ص ۲۱۴ ح ۳۲
•┈••✾◆🍃◆✾••┈•
@razkhoda
🌷رازخـــــدا 🌷:
دنیا انقدر جذابیت های رنگارنگ دارد که تا آخر عمر هم بدوی چیزهای جدیدی هست که هنوز میتوانی حسرتشان را بخوری پس یه جاهایی در زندگی ترمز دستی ات را بکش و بایست و زندگی کن
روزتون بخیر مهربانان 😎
@razkhoda
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
در رحم مادر ، خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند
و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند ، از غذای جنین چیزی کم نمی شود ، چون او مواد لازمش را از دندان ها و استخوان مادر تأمین میکند
و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن ، دندان و پا و زانو درد می گیرند و در آخر می گویند : زن زودتر از مرد پیر میشود..
اگر آدم ها بدانند که مادرشان بخاطر آنها استخوانش آب می شده در این میمانند که چگونه قدردانی بکنند..
http://eitaa.com/joinchat/1708589056C593da06cb5
♥♥راز خدا♥♥
🌷رازخـــــدا 🌷
* #لذت_آغوش_خدا.... * 54 💕◈•══•🔹💖💞🌺 #مدیریت_رنج_ها 53 طعم ایمان... 💗 ایمان رفیق عالی برای آدم د
* #لذت_آغوش_خدا.... * 55
💕◈•══•💖💞🌺
#مدیریت_رنج_ها 54
"ایمان، پایان تنهایی ها"
🌺 توی زندگیتون همیشه دنبال لذّت ایمان باشید.
«ایمانِ یه عبد به مولا، یه دلگرمی خیلی عالی هست». 💓💗😌💞
✔️ مثل یه پسری که دست توی دستای پدرش با یه حس اطمینان و آرامش توی خیابون قدم میزنه...😊
🔶 ایمان باعث میشه که انسان هیچ وقت توی زندگیش تنها نمونه.
👆👆👆
✅ ایمان به خدا باعث میشه که مهربان ترین وجود در عالم به انسان نزدیک بشه.
«آدمی که لذّت ایمان رو نچشه، اسیر لذّت های کوچک و حقیر میشه!»
⭕️⛓⭕️⛓⭕️
🔶 مثلاً تمام آرزوش این میشه که یه جمع هزار نفری براش کف بزنن و تشویقش کنن! 😒
یا لذّت میبره از اینکه یه مدرک دکتری بگیره یا مدیر کل یه جایی بشه و...
😒
✅ اما وقتی که انسان لذّت ایمان رو بچشه، دست در دست خداوند بزرگ میذاره و لذّت های بزرگ رو تجربه میکنه...
💞 لذت های بی نهایت...
چون دیگه بزرگ شده...💖
╔››═:":══💖══:":═‹‹╗
@razkhoda
╚››═:":══🌷══:":═‹‹╝