⚜ #سیمای_صالحان | خانهای که مایه افتخار جمهوری اسلامی است
🔻 بنده رئیسجمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودى که در اختیار رئیسجمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچکترین توقعى نداشتند که چون پسرشان رئیس جمهور شده، این خانه را تبدیل به احسن کنند یا دستى به سر و صورتش بکشند.
🔹 پدرم تا سال ۶۵ و مادرم تا انتهاى دوران ریاست جمهورى در همین خانه زندگى مىکردند؛ اما این خانه کمترین تغییرى در جهت کامل شدن پیدا نکرد؛ این براى جمهورى اسلامى مایهى افتخار و مباهات است...
🔹 البته فضل این کار به من برنمىگردد؛ به آن دو بزرگوار برمىگردد که به معناى واقعى کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بىرغبت بودند. براى آنها اهمیتى نداشت که چگونه و کجا زندگى کنند. وقتى پدر من فوت کرد، پس از تقویم وسایل این خانه - غیر از کتابهاى ایشان که خودش باب جداگانهیى بود - همهى موجودى آن از صدر تا ذیل، حدود ۴۵ هزار تومان شد؛ در حالى که آن روز اگر مىخواستند ۴۵ هزار تومان را مصرف کنند، نمىشد مثلاً یک یخچال و یک گاز بخرند؛ این در حالى بود که ایشان پنجاه سال در این شهر امام جماعت و روحانىِ موجه و داراى مریدها و علاقهمندان زیاد بودند! گذشتگان ما اینطور زندگى کردند.
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۷۵/۴/۱۴
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | اميدوار بودم آن كس من باشم
🔻در بين علماى گذشتهى خودمان، شايد يكى، يا دو، سه نفرى را انسان بتواند پيدا كند كه در ذهنشان بوده است؛ شايد بشود حاكميت مكتب اهل بيت در عالم خارج تحقق پيدا كند. يكى از آنها مثلًا مرحوl سيد بن طاووس رضواناللّه تعالى عليه است كه #حكومت_اسلامى بر مبناى تشيع را فرض مىكند و اينطور به ذهن شريفش مىرسد كه وجود شريف ايشان به اين حاكميت، در زمان خودش، اولى و احق از ديگران است.
«ابن طاووس»، كه من در يكى از كتابهاى او ديدم (الان بعيد العهدم . احتمال مىدهم «كشف المحجة، لثمرة المهجة» باشد كه از كتابهاى نفيس ابنطاووس است و براى پسرش نوشته است. به گمانم در آن كتاب ديدم. الان درست يادم نيست.) مىگويد:
«من از اخبار #أهلبيت فهميدهام كه كسى از اين بيت و از اين خاندان، خاندان بنىهاشم، در اين دورانِ غيبتْ به قدرت مىرسد و تشكيل حكومت مىدهد. من اميدوار بودم آنكس من باشم». گويا آن بزرگوار، شرايطش را در خود جمع مىديده كه طبعاً در كسى مثل ابن طاووس هم لابد جمع بوده است.
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۷۲/۰۵/۰۵
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | عمود فکری اسلام
🔹 من سال ۱۳۳۶ به عراق رفتم و آقای سیّد محمدباقر صدر را آنجا دیدم. ایشان خیلی جوان بود؛ حدود بیستوپنج سالش بود. ایشان همان وقت هم معروف به فضل بود. آن موقع من جوانتر از ایشان بودم؛ حدود هجده سال داشتم.
🔸 ...اول انقلاب وقتی خبر شهادت آیت اللّه صدر به ما رسید، ضربهی بسیار سنگینی بود. ایشان برای نظام اسلامی و جامعهی اسلامی واقعاً عمود فکری بودند.
🔹از قبل از انقلاب، ما از کتابها و فعالیتهای بسیار باارزشی که ایشان داشتند، مطّلع بودیم. بعد هم که انقلاب پیروز شد، ایشان پیامهای بسیار خوبی دادند.
به آقای صدر خیلی امید بود. خدا لعنت کند صدام را. الحمدللَّه ریشهی اینها کنده شد.
🔸مرحوم آقای صدر به معنای واقعی کلمه یک نابغه بود. ما در زمینهی مسائل فکری و اسلامی و در زمینهی فقه و اصول و بقیهی چیزها آدمهای پیشرفته زیاد داریم؛ منتها نابغه خیلی نادر است.
🔹ایشان جزو نادرهایی بود که حقیقتاً نابغه بود. ذهن و فکر ایشان فراتر از کارهایی که دیگران میکنند، حرکت میکرد. ایشان بحمداللّه شاگردهای خوبی هم تربیت کرده بود.
🎙بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۸۳/۰۳/۱۹ در دیدار خانوادهی شهید آیتاللّه سید محمدباقر صدر
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | جرقه ای که شعله ور شد
🔻 مرحوم #شهید نوّاب صفوی، نخستین جرقّه ای بود که راه اسلام را به معنای فراگیر انقلابی و پویای آن در برابرم روشن ساخت. ...
نوّاب در سال ۱۳۳۲ به مشهد سفر کرد ... در یکی از روزها، نوّاب تصمیم گرفت برای بازدید آن عده از طلاب مدرسه سلیمانخان که به دیدنش رفته بودند، از آن مدرسه دیدن کند. من از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم....
در مدرسه حجرهی بزرگی بود که به آن مَدرَس میگفتند؛ آن را رُفت و روب و مرتّب کردیم و برای آمدن این میهمان و همراهانش آماده ساختیم و در انتظار ساعت موعود ماندیم.
درِ ورودی مدرسه باز شد و عدّه ای میهمان وارد شدند. چشم من در میان آنان در جستجوی نوّاب بود، که در ذهن خود از او تصویر مردی تنومند و بلند قامت داشتم؛ امّا به جای چنان مردی که در تخیّلم بود، مردی لاغر و کوتاه قد را دیدم که عمامهای سیاه بر سر داشت و چهرهاش بشّاش بود و هر که را میدید، با گشاده رویی برخورد میکرد و به او سلام میداد.
اگر هم به یک نفر سیّد برمیخورد، میگفت پسرعمو! سلام علیکم. با خود گفتم: عجب! نوّاب صفوی که رژیم شاه را گیج و حیران کرده این است؟!
در واقع از وقتی چشمم به این مرد افتاد، دیدم با تمام احساسم مجذوب اویم و از ژرفای قلبم او را دوست میدارم.
مَدرَس پر از جمعیت شد؛ نوّاب آنجا ایستاد و سخنرانی کرد. دربارهی اهدافش صحبت کرد و مردم را به #شهادت طلبی در راه یاری اسلام و اعتلاء آن ترغیب نمود.
سخنانش در روحم موج میزد و احساساتم را شعله ور میساخت و مرا به سوی چشماندازهای قدرت و عزّت اسلام میکشاند.
📓 کتاب خون دلی که لعل شد
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | شفای فرزند با نذر سرودن منظومه
💢 مرحوم آقای الهی برای من شخصاً تعریف کرد این قضیّه را که این بچّه مریض بود و ایشان قطع امید کرده بودند از اینکه این بچّه که شیرخواره بوده، زنده بماند؛ نذر میکند که اگر این بچّه زنده بماند، ایشان یک منظومهای بگوید دربارهی #امام_حسین. گفت مشغول فکر شدم، دیدم بچّهام داشت میمرد، بچّه در آن ساعتهای آخر بود و داشت از بین میرفت، میمرد؛ برای اینکه مادرش نبیند جان کندن بچّه را، به او گفتم برود بالای پشت بام؛ گفتم برو بالای پشت بام، سرت را برهنه کن، دعا کن، فلان کن؛ به این بهانه خواستم از بالای سر بچّه دورش کنم که جان کندن بچّه را نبیند امّا خودم این نذر به ذهنم رسید که اگر این بچّه خوب شد، من یک منظومهای بگویم دربارهی امام حسین؛ بعد شروع کردم فکر کردن که بله مثلاً از کجا شروع میکنم، چهجوری میگویم و ازاینقبیل، همینطور ذرّه ذرّه در ذهنم [میگفتم] که ناگهان رسیدم به علیاصغر و تشنگی علیاصغر؛ ناگهان به ذهنم آمد که این بچّه سه چهار روز است به دستور دکتر، نه آب خورده، نه شیر؛ دکتر گفته بوده آب و شیر برای این [بچّه] ضرر دارد، اگر بخورد میمیرد؛ گفتم با خودم این بچّه تشنه است، اینکه دارد میمیرد، بگذار من آب به او بدهم [بعد] بمیرد؛ دیگر حالا که دارد میمیرد، اقلّاً تشنه نمیرد؛ میگفت بلند شدم آب آوردم و با قاشق چایخوری ذرّه ذرّه آب ریختم لای لبهای این بچّه؛ دو سه بار که این کار را کردم، دیدم چشمهایش وا شد؛ بیشتر آب به او دادم، شروع کرد گریه کردن؛ رفتم دمِ راهپلّه، مادرش را صدا کردم گفتم که بیا بچّهات شیر میخواهد؛ گفت مادره فکر کرد بچّه مُرده، من با این زبان دارم میگویم که «بیا بچّهات را شیر بده»؛ آمد پایین دید نه، بچّه دارد گریه میکند و شیر میخواست، بنا کرد شیر دادن؛ گفت بچّه خوب شد! البتّه این داستان را ایشان در همان مقدّمهی نغمهی حسینی ذکر کرده؛ آنچه ایشان به من گفت و حالا نقل کردم با آنچه در مقدّمهی نغمهی حسینی است اندکی تفاوت دارد:
در [ورق] دفتر نام و نشان
نامْ حسین آمدش از آسمان
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۹۶/۰۳/۲۰
💠 @Razmande_com
💠 #سیمای_صالحان | شاگردِ شیخ و استادِ میرزا
مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی کسی بوده است که جریان سلوکیِ عرفان متشرعیِ خالصِ ناب از آن بزرگوار جوشیده. مرحوم آقا سیّدعلی شوشتریِ معروف که استادِ میرزا (میرزای شیرازی) و استاد خیلی از بزرگان بود و خودش فقیه بزرگواری بود، توانست یک نفر را تربیت کند و او آخوند ملاحسینقلی همدانی است که این سلسله را به راه انداخته است.
ایشان از لحاظ ملائی و علمی - كه ایشان جزو شاگردان شیخ (انصاری) بودند - جزو شاگردان درجهی یك شیخ در علم فقه و اصول بودند؛ ولی معنای سلوكی و عرفانی و توحیدی بر زندگی ایشان غلبه كرد، چون در این طریق مشی میكرد. شاگردان ایشان - كه اساتید مرحوم آقای قاضی باشند - مثل مرحوم حاج سیّد احمد كربلایی، مرحوم حاج شیخ محمد بهاری و افرادی از این قبیل، اینها همه افرادی بودند كه از لحاظ فقهی در رتبهی بالا بودند.
مرحوم جدّ ما - مرحوم آقای آسید هاشم نجفآبادی - دیده بود، درك كرده بود مرحوم آسید احمد را؛ میگفت ما وقتی سحر یا شب میرفتیم طرف سهله یا از سهله برمیگشتیم، صدای گریه این مرد - آسید احمد - از داخل خانهاش كه سر راه بود شنیده میشد. اینها یك حالات اینجوری داشتند.
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۸۳/۰۴/۱۵ و ۱۳۹۱/۰۴/۲۶
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | امام در سن هشتاد سالگی افسوس میخورد که ...
💢 من از ایشان ( #امام_خمینی ) پرسیدم كه شما درس مرحوم حاج میرزا جوادآقا را درك كردید یا نه؟
ایشان گفتند كه نه، افسوس، افسوس، نشد. البته در برخی كتابها مینویسند كه امام جزو شاگردهای آمیرزا جواد آقا بودند؛ در حالی كه نخیر، قطعاً ایشان نبودند.
ایشان گفتند كه آقای آشیخ محمدعلی اراكی آمد من را دو جلسه برد درس ایشان. ظاهراً شبهای جمعه جلسه داشتند. ایشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسندیدم. میگفتند آن وقتها ذهن ما پر بود از آن حرفها.
یعنی همان حرفهای عرفان نظری. امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس میخورد كه درس آمیرزا جواد آقا نرفته...
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۹۱/۱۱/۲۳ در ديدار اعضاى مجمع عالى حكمت اسلامى
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | حضرت تشریف آوردند در روضهی او
مورد دیگر (از مفاخر کرمانشاه)، مرحوم آسید حسین حائری است، که ایشان آخر عمر مشهد آمده بود. آن موقع، دوران نوجوانی ما بود. تا حدودی من از ایشان یادم هست. ایشان پسر برادر مرحوم آسید محمد اصفهانیِ معروف و شاگرد آسید محمد اصفهانی و شاگرد آخوند و ملای بزرگی بود که از عراق آمد و سالهای متمادی در کرمانشاه ساکن شد. ایشان در اصفهان حد جاری میکرد. شخصیت برجستهای بود؛ هم عالم بود، هم معنوی و اخلاقی بود.
مرحوم آقای آقا مرتضی حائری از قول خود مرحوم آسید حسین برای من نقل کردند که کسی آمده بود منزل آسید حسین و مدتی آنجا بود. او اهل معنا و اهل سلوک و اهل ریاضت بود. ایشان به او میگوید اگر میتوانی یک کاری بکن که من خدمت حضرت برسم. او هم یک راهی به ایشان یاد میدهد. بعد اطلاع میدهند که در ده روز روضه - دههی محرم بوده یا کِی بوده - حضرت میآیند در روضهی تو. و حضرت تشریف آوردند در روضهی او. که حالا داستانش مفصل است....از لحاظ علمی هم از تربیت شدگان اخلاقی مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطانآبادی است که آن وقت در سامره بوده.
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۹۰/۰۷/۲۰ در جمع روحانیون شیعه و اهل سنّت کرمانشاه
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | قدم اول در راه خدا
🔻 قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً - نه به صورت تعارف - خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیهی کمال انسانی است که البته باید با تمرین به اینجاها رسید.
✅ شنیدم مرحوم حاج میرزاجواد آقای تبریزی معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است - اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با اینکه طلبه بود، ولی به شیوهی اعیان و اشراف حرکت میکرد.
نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش میانداخت و لباسهای فاخری میپوشید؛ چون از خانوادهی اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملکالتجار بوده یا از خانوادهی ملکالتجار بودند. ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود ...
روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبهی اعیان و اشراف متعین، به درس #آخوند_ملاحسینقلی_همدانی میرود، وقتی که میخواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آنجا صدا میزند که همانجا - یعنی همان دمِ در، روی کفشها - بنشین.
حاج میرزاجواد آقا هم همانجا مینشیند. البته به او برمیخورد و احساس اهانت میکند؛ اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی، او را پیش میبرد. جلسات درس را ادامه میدهد. استاد را - آنچنانکه حق آن استاد بوده - گرامی میدارد و به مجلس درس او میرود.
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای در ۱۳۶۹/۰۱/۳۰ در ديدار با اقشار مختلف مردم
💠 @Razmande_com
⚜️ #سیمای_صالحان | فارغ از همه عالم
🔻به نظرم از قول آقاى طباطبایی نقل شده كه ايشان گفته بودند آقاى قاضى وقتى وارد نماز مي شد، كأنّه از همه چيز دنيا غافل مي شد؛ فراموش مي كرد.
مي دانيد ايشان چهار تا هم زن داشتند و اولاد متعددى در خانه داشتند و در نهايت فقر هم زندگى مي كردند؛ يعنى گرسنه ى به معناى واقعى كلمه. با همه ى اين غصه ها و مشكلاتى كه ايشان داشت، وقتى مشغول نماز مي شد، تمام مي شد.
ايشان مي گويند، يك روز همراه ديگر طلبه ها خدمت آقاى قاضى نشسته بوديم. پسر يكى از زنهاى ايشان آمد و گفت مادرم در حال زايمان است؛ مي گويند پول بدهيد مثلًا وسايل و اينها بخريم، ايشان گفت ندارم، پسر رفت.
بعد از مدتى برگشت و می گويند، پس پول بدهيد اقلًا براى اين قابله چيزى تهيه كنيم. ايشان گفت ندارم.
باز پسر رفت و دوباره آمد و گفت ميگويند پس يك فُلُس بدهيد دو تا جيگاره براى اين قابله بخريم- قابله ى بنده ى خدا جيگاره كش بوده و اين ها. سيگار نداشتند به او بدهند- دست توى جيبش كرد و گفت ندارم. اين، وضع زندگى آقاى قاضى است. ...
ایشان با همهی [گرفتاری] - خیلی گرفتار بوده در زندگی، عائلهی سنگین و فقر و مشكلات - وقتی وارد نماز می شد، از همهی دنیا غافل می شد؛ یعنی آن چنان غرق در ذكر و خشوع و توسّلْ در حال نماز بود كه از همهی عالم فارغ می شد.
📁 نرم افزار حوزه و روحانیت
🌐 www.zil.ink/razmande
💠 @Razmande_com
❇️ #سیمای_صالحان | احترام ویژۀ رهبری به پدر
◻️ از پایین ساختمان ریاستجمهوری تا طبقه دوم که تشریفات است ۲۵ پله است که این پلهها را پا به پای ایشان (یعنی پدرشان) میآمدند.
اگر سه ربع هم طول میکشید، آقای خامنهای عجله نمیکرد، پا به پای ایشان آرام آرام میآمدند بالا... حتماً پشتی پشت پدرشان میگذاشتند، حتماً خودشان چایی برای پدرشان میآوردند. آنقدر احترام میکردند این پدر را که حد نداشت.
همیشه میگفتند: هر آنچه از خدا میخواهید از پدرتان بخواهید؛ هر چه از خدا میخواهید از مادرتان بخواهید؛ اگر پدر و مادرتان در قید حیاتند، حتماً بگویید دعا کنند، مستجاب میشود و اگر نیستند، بروید سر قبرشان و بخواهید. قبر پدر و مادر هم کمک به آدم میکند.
📖 کتاب ماه در آینه، ص۱۳۲ به نقل از آقای غلام شاهپسندی، محافظ #امام_خامنه_ای
📅 ولادت: ۱۵ آذر ۱۲۷۴ نجف عراق
📅 وفات: ۱۵ تیر ۱۳۶۵ مشهد مقدس
💠 Razmande |ایتا|سروش|روبیکا|بله|آپارات|سایت