#خواندنی
🔴خاطره شیرین یکی از نهضتیهای عزیز پیرامون فعالیتهای روز ۲۲ بهمن:
•اولین جلسهای که گذاشتیم برای امسال، فقط من و دوتا از نیروها اومده بودن.
یکی از نیروهای پای کار و قوی ما، امسال جوابمون کرد و نبود.
•ناامید از کمبود بودجه و نیرو!
تمام پولی که داشتیم رو دادیم برای بادکنک و روزنامهی نهضت...یک کارت شارژ هم نمیتونستیم بخریم برای خودمون
•قیمت کرایه غرفه هم بالا و التماس این و اون که پول نداریم.
چون روزنامه کمی دیرتر قرار گرفت توی گروه هماهنگی، دو سه روز قبل از ۲۲ بهمن تونستیم برای مجوز اقدام کنیم.
•برخلاف هرسال، امسال سپاه هم پشتمون نبود و گفت مجوز نمیدیم!😐
•یکباره بذهنم اومد چرا باید بر #تصمیم_خطی خودمون و بقیه غرفه بزنیم؟ غرفه نزدیم و متمرکز شدیم روی پخش محتوا(از تاثیرات تدریس #استراتژی_برای_کودکان بود😅 رجوع کنید به جلسهای که مربوط به آیت مگس هست)
•لذا تصمیم گرفتیم چندجا در مسیر راهپیمایی پخش بادکنک و روزنامه داشته باشیم. بخاطر همین نیازهای جدید پیدا شد:
1⃣دو پمپ باد برای بادکنک
2⃣ مغازه برای باد کردن بادکنک ها در جای مشخص شده در مسیر
3⃣ مهمترین گزینه #نیرو
•روز قبل از ۲۲ بهمن، بار رو تحویل گرفتیم و بردیم هیأت. نماز که خوندیم، باز کردیم و یهو شوکه شدیم!!😳
سایز روزنامهها خیلی بزرگ از سال پیش بود بود. به تهران زنگ زدیم که چکارشون کنیم؟ گفتن چاره ای نیست و باید تاشون کنید. تصمیم خوبی بود اما من تنها بودم. هیییچکس نبود(دوستم خیلی کار داشت).
یهو دیدم مسئول گلزار شهدا اومد داخل هیأت! 😍مثل اینکه جلسه بچههای گلزار شهدا بود.
هیچی دیگه. همراه جلسه شون، تقریبا نصف روزنامه ها «تا» شد😍
ما هم گفتیم سرگرم نشیم و بریم سروقت گرفتن یک مغازه.
•رفیقم گفت اولین جایی که به چشمم خورد، صاحبش گفت باشه!😳(چند روز درگیر جا بودم)
▪️روزنامه ها بدون دخالت ما تا شدن
▪️جا مشخص شد
▪️ پمپ هوا هم یک نفر خود جوش گفت
«امسال پمپ باد نمیخواید؟».(این هم پمپ باد!)
•حالا فقط مونده بود نیرو!
با دوستانی که صحبت کرده بودیم، نیومدن! ولی یکی دوتا از نوجوونایی که قبلا کمکشون داده بودم، ساعت ۷/۳۰ صبح اومدن و شروع کردن به باد کردن(منم مثل روزنامهها، نیاز نبود کمک بدم برای بادکنک). رفتم برای برانداز کردن فضا و امنیتی بودن و نحوه پخش روزنامه ها که چطوری پخش کنیم تا نتونن جلومونو بگیرن.
☑️(همه چی داشت خودش پیش میرفت!)
ساعتای ۹ که شد، یهو کلی نوجوون اومدن داخل هیأت!😍 بقیه روزنامههارو دادیم دستشونو در عرض نیم ساعت تمام شد کار «تا» کردنشون.
•پخش هم با یک مقدار ممانعت نیروی انتظامی به اتمام رسید که اصلا فکرش رو نمیکردیم(چون قرار بود ۳۰۰ تا روزنامه رو برگردونیم تهران. بخاطر نبود نیرو برای پخش و آماده سازی)
•خلاصه امسال با کمترین وقت و زحمت، بیشترین استفاده شد.
(یاد سال اولم افتادم که #تنها بودم و هیچ مجوزی نداشتم. اما در سال #چهارم اینهمه رونق دیدم از طرف خدا)
💵راستی پول هم اینقدر جمع شد که اضافه آوردیم!!
#ارسالی_از_سیرجان
_______________
✊نهضت مردمی ممانعت از جنگ باخدا
📡 @reba_ir