#خاطره_طور🌟
اولین خرید زندگی ما عکس حضرت آقا بود که در کنار تابلوهایی که حاوی نام چهارده معصوم (ع) بود، به دیوار زدیم. آقا محمد همیشه با خوشرویی و لبخند وارد منزل میشدند و به خانه میگفتند: خانه قشنگ ما. به یاد دارم روزی به شوخی گفتند: اگر شما برای من آب بیاورید، به توفیقات شما افزوده میشود. پاسخ دادم: اگر شما هم ظرفها را بشویید به اندازه موهای بدن خود ثواب میبرید. سپس گفتند: کاری خواهم کرد که تا همیشه ثواب شستن ظرفها برای من شود، و رفته بودند، ماشین ظرفشویی خریده بودند.😁
#شهید_مرتضی_عبداللهی
@refaghat_shahadat
☆ با این ستاره ها ☆
#الهی_به_رقیه♥️ اربعین بود و برای جور شدن گذرنامه ام مشکلی پیش آمد ... زنگ زدم به حسین :📞 _گفتم: دا
#خاطره_طور💔
هر وقت حسین به سوریه میرفت دست به دامن یک شهید میشدم بار اول متوسل به #شهیدمحمودرضابیضایی شدم که حسین سالم بیاید. بار دوم متوسل به #شهیدآقاجوادالله_کرم شدم و حسین سالم بیاید و نذرم در هر بار ادا میکردم. بار آخر #شهیدسجادزبرجدی را انتخاب کردم که حسین سالم برگرده شلهزرد بپزم و به نیت ایشان پخشکنم. چند شب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رؤیا به من گفت «نذرت قبولشده ادا کن.» نذر من قبول نشد چون حسین از من مستجابالدعوهتر بود؛ و شهید سجاد زبرجدی در اصل بشارت شهادت حسین رو داده بود.🌹😔
به نقل از مادر #شهیدحسین_معزغلامی
@refaghat_shahadat
#خاطره_طور🙃
اطراف جاده ای که ازش میرفتیم علفای بلندی بود🌾 باخارهایی که حالت توپ مانندداشت
موقع برگشت همینطورکه راه میرفتم باپوتین به توپای خار لگدمیزدمُ کنده میشدُ به آسمون مےرفت😁
چندبار این کارُمےکردمُ کیف می کردم.
سید ابراهیم منو کنارکشیدُ گفت: ابوعلی جان نکن عزیزدلم.
گفتم: چراسید؟ نمیدونی چه کیفی داره!☺️
گفت : بلاخره ایناهم موجود زنده ان و این کارا #شهادتتُ عقب میندازه☝️
من مات موندم که فکرسید تاکجاها میره...
#شهیدان_مدافع_حرم
(دو رفیق صمیمی)🌹🌹
#مصطفی_صدرزاده
#مرتضی_عطایی
@refaghat_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره_طور
خاطرھاۍ از زباݩ زینب سݪیمانۍ
بھ یاد سࢪداࢪ دلھا🌿🕊
#بیت_المال
#حاج_قاسم
@refaghat_shahadat
☆ با این ستاره ها ☆
#کتابانه😍📚 این کتاب در چهار فصل «آشنایی با پدر ومادر شهید»، «از کودکی تا شهادت خلیل»، «خاطرات دوستا
#خاطره_طور
من چندین سال با خلیل دوست بودم . بیشتر حسن نیت او را در اعمالش میدیدیم. اینطور نبود که اهل حرف زدن باشد یا از خودش بگوید. کارهای خیر در حرکات او مشهود بود. اگر کسی مریض می شد. دستش را میگرفت. اگر کار خیر یا اردوی جهادی پیش میآمد، حتما کار در آن مشارکت میکرد.
🔻به روایت همرزم شهیدخلیل تختی نژاد
#خلیل_آسا
@refaghat_shahadat