#ازبابڪ_بگو🦋
رفیقشهید:💓
من بچه ی آسـتانه ام،#بابڪ بچه رشت،
تو آموزش ها باهم آشنا شـدیم یادمه
یڪم آبان از رشت رفتیم تهران یڪ
شب تهران موندیم...تو تهران یڪی از
بچه ها یه برگه پیدا ڪرده بود آورد
پیشمون وقتی برگه رو برگردوند
دیدیم عڪس سه تا شـهید روش چاپ
شده #بابڪ برگه رو گرفت و ڪلی گریه
ڪرد گفت:یعنی میشه منـو هم بخرن؟؟؟
بهش گفتـم:#بابڪ ان شاءالله اول تـو شهید
بشی بعدم من الان ڪه اون دوستمو
میبینم میگم ڪاش دعا ڪرده بودم اول
من شهید بشم بعد #بابڪ...❤🍃
#شهیدبابڪنورے
❄️•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@refigh_shahid1
#ازبابڪ_بگو♥️
دوستان شهید نورے
می گویند: ✨
بابڪ از وقتی رفت سربازی و وارد سپاه شد ڪلی تغیر ڪرد و اعتقاداتش ڪلا عوض شد و بسیاری از ڪار هایی ڪہ در گذشتہ انجام می داد ترڪ ڪرد.
دوستانش می گویند: ایـن تغیرات در او بہ صـورت تدریجے شڪل گرفت.
و وقتے از او دلـیل این تغییرات رو پرسیدیم #بابڪ گفت راهمو
پیدا ڪردم.
ادامہ دارد...
#ازبابڪ_بگو♥️
#بابڪ با مدافعان حرم در سپاه آشنا شد.
در نمایشے بہ او نقش شهید را می دهند و نقطہ ی تحول
#بابڪ از آنجا شروع میـشود و بہ دوستانش میگوید ڪہ من هم دوست دارم بہ سـوریہ بروم و شهیـد شوم...
اما وقتے با خانواده اش مطرح
می ڪند آن ها قبول نمی ڪنند.
پدر و برادرش اصـرار می ڪنند ڪہ برای ادامہ تحصیل بہ آلمـان برود
بہ او گفـتن ما تمام شـرایط را براے رفتنت حاضر می ڪنیم اما
#بابڪ هیچ جـور زیر بار
نمی رود.
ادامہ دارد:))
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
#ازبابڪ_بگو♥️ #بابڪ با مدافعان حرم در سپاه آشنا شد. در نمایشے بہ او نقش شهید را می دهند و نقطہ ی ت
#ازبابڪ_بگو🦋
خانواده براے #بابڪ دخترے را از فامیل مد نظر داشتند و از او خواستند تا ازدواج ڪند. اما بابڪ باز هم نپذیرفت و گفت اجازه بدهید طبق برنامہ ی پنج سالہ ی خودم پیش برم.
#بابڪ بہ مادر وخواهرش ڪہ با رفتن او بہ سوریہ مخالفت
می ڪردند،گفت: مادر اصلے مااونجا توے سوریہ است.
خلاصہ #بابڪ هرجور ڪہ شد خانواده را براے رفتن بہ سوریہ راضے ڪرد.
اما چند ماهے طول ڪشید ڪہ سپاه با رفتن #بابڪ بہ سوریہ
موافقت کرد.
#بابڪ میره سوریہ...
ادامہ دارد:))
#پارت_چهارم
❄️•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@refigh_shahid1
#ازبابڪ_بگو♥️
پدرش می گوید: وقتی #بابڪ
می خواست بره سوریہ من گفتم که #بابڪ دیگه بر نمی گرده
بابڪ شهید میشه...
او می گوید: موقع خداحافظے نای بلند شدن نداشتم..
منو و #بابڪ با چشم هایمان از همدیگر خداحافظے ڪردیم ومن از پشت سر پسرم را یڪ دل سیر نگاه ڪردم...
خواهرش می گوید: وقتے
#بابڪ سوار ماشین شد و رفت من و مادرم خیلے گریہ می ڪردیم ڪہ دیدیم #بابڪ برگشت و گفت: خواهش می کنم گریہ نکنید این جورے اشک ها تون همیشہ جلوے چشمامہ..
#بابڪ سہ بار و رفت و برگشت و دفعہ چهارم ما رو خنداند
و رفت...
ادامہ دارد...
#پارت_پنجم🦋
#ازبابڪ_بگو♥️
میخواستیم #بابڪ و اذیت ڪنیم😆
هم تو غـذاش هم تو نوشابش و پـر فـلفل ڪردیم غذارو خورد دیـد تنده میـخواست تحمل ڪنه بـزور با نوشابه بخوره.
نمیدونست تونوشابش هـم فلفل داره نوشابه رو سر ڪشید یهو ریخت بیرون قیافش دراون لحـظه خیلی خـنده دار شده بـودهمه ما ترڪیدیم از خنده خودشم میـخندید 😁😂
و #بابڪ هیچوقت این ڪارمونو تلافی نڪرد
🌸🌸🌸
#شهیدبابڪ🦋
@refigh_shahid1
#ازبابڪ_بگو🌿
#رفیقشهید🌼
#ڪمکڪردنرادوستداشت:
وی اضافه کرد: به صورت عادی برای کمڪ ڪردن به دیگران ڪارهایی انجام میداد ڪه به شخص بابک مربوط نبود و فقط برای اینڪه بتواند ڪمڪی ڪرده باشد پیشقدم میشد چون ذاتا ڪمڪ کردن را خیلی دوست داشت و از ڪار خیر دریغ نمیڪرد.
عابدی در ادامه دوستی بین خودشان را فراتر از دوستی دانست و افزود: باهم مثل برادر بودیم و مثل دوستیهای الان نیست ڪه هر ڪس به فڪر خودش باشد.
وی گفت: ما با هم بودن را ترجیح میدادیم و در ڪنار هم لذت میبردیم.
#ڪلاساصلیبود:
عابدی به یکی دیگر از خاطرات خود با #بابڪ را به روز ڪشیڪش در درمانگاه جمعیت هلال احمر اشاره ڪرد ڪه آنروز شیفت نبود و افزود: در آنروز من به جشنی دعوت شده بودم ڪه می بایست حتما می رفتم بنابرین با چند نفر از دوستان تماس گرفتم ڪه بتوانم روزم را با ڪسی تغییر بدهم ولی متاسفانه ڪسی قبول نمی ڪرد ڪه در نهایت با #بابڪ تماس تصویری گرفتم و #بابڪ قبول ڪرد ڪه جای من شیفت بماند و من در جوابش به صورت شوخی گفتم که داداش حتما در شادی هایت جبران می ڪنم که #بابڪ لبخندی زد و گفت «من خودم کلاس (اصلی) هستم و نیازی به (جبران)ی نیست. 🌿•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@refigh_shahid1
••🕊••
#ازبابڪ_بگو🌼
همرزم شهید نورے✨:
صبح ها در بیابان هاے البوکمال
هوا به شدت سرد بود.
بخاطر سرماے شب و بیدارے،
صبح ها بے رمق بودیم.
گاهے براے نماز صبح تیمم
می ڪردیم.
وقتے موقع نماز ظهر می شد
#بابڪ اجبار می ڪرد
قضاے نماز صبح هم بخونید
چون صبح بہ جاے وضو تیمم ڪردین.
#شهیدبابڪنوری♥️
🌿•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@refigh_shahid1
••|🕊|••
#ازبابڪ_بگو♥️
#بابڪ در بوڪمال به شهادت رسید؛ در خط پایان گروهڪ تڪفیری داعش… #بابڪ با اینڪه سن و سال زیادی نداشت، دفاع از اعتقادات و باورهایش را به خیلی چیزها ترجیح داده است…
به زندگی در اروپا؛ به خوشیهای دنیا؛ به دغدغههای شخصی و هزار چیز دیگر…
هم #بسیجی بود، هم #هیئتی، هم #مسجدی، هم دانشجو، هم ورزشڪار، هم اهل تفریح و هم جوان و خوشدل و خوشحال…
به قول معروف به #ظاهرش میرسید ولی از #باطناش غافل نبود؛ دوست و رفیق هم زیاد داشت، از همه اقشار جامعه.
مشارڪت در فعالیتهای اجتماعی و عامالمنفعه مثل هلال احمر و نظایر
آن یڪی دیگر از درخششهای
زندگی #شهیدبابڪ_نوری است،
جالب اینجاست ڪه در زمان حیاتش، خانواده اطلاعی از این حرفها و گفتنیها نداشتند.
#شهیدبابڪنوری🦋