شب جمعه #دعای_کمیل که می خواند....
اشک همه را در می آورد
بلند می شد راه می افتاد توی بیابان
پای برهنه روی رملها می دوید
گریه می کرد و #امام_زمان را صدا می زد
بچه ها هم دنبالش زار می زدند
می افتاد بی هوش می شد
به هوش که می آمد
می خندید جان می گرفت
دوباره بلند میشد می دوید ضجه می زد...
صبح که می شد #ندبه می خواند...
#یابن_الحسن یابن الحسن می گفت...
ناله هایش تمامی نداشت...
اشک بچه ها هم...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
بسم الله الرحمن الرحیم
.
یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِکرُهُ شِفاءٌ
.
ای آن که نامش دوا و یادش شفا است.
.
.
#دعای_کمیل 
لاَ تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجَائِي
اميدم را
از فضلت نااميد نكنی...
#دعای_کمیل