#نگاه
✨امام صادق علیه السلام :
🍃اَوَّلُ النَّظَرَةِ لَكَ وَ الثّانيَةُ عَلَيكَ وَ لا لَكَ وَ الثّالِثَةُ فيهَا الهَلاكُ؛🍃
نگاه اول [ناخودآگاه به نامحرم] براى تو [حلال] است و نگاه دوم ممنوع است و حرام و نگاه سوم، هلاكتبار است.♨️
📚من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 474، ح 4658
@refigh_shahid1
❁﷽❁
#ظهورڪن نگارمن،بيا ڪہ ازسرشعف
فداےقامتٺ ڪنم دوچشم #اشڪبار را
تمام لحظہ هاے من فداے يڪ #نگاه تو
بياو پاڪ ڪن ز #دل حدیث انتظار را
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚💛
@refigh_shahid1
#شهیدعباسبابایی
ما یه #نگاه کردن داریم یه دیدن
من شاید تو #خیابون ببینم
اما #نگاه نمیکنم...
حجاب چشم
@refigh_shahid1
برادر شهیدم!
وقتی
#نگـاه تـو
به مـن دوختـه شده، نباید
دست از پا خطا کنـم
تـو
هم شهیدی
هم #شـاهـدی
و هم سنگ صبور بی قراری های من...
@refigh_shahid1
😈خانوووووووووم......شماره بدم؟
🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگله چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟
☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️
بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔
🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد...
🌸روزی به امامزاده ی نزدیک #دانشگاه رفت…
👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد
خسته… انگار فقط آمده بود #گریه کند…
دردش گفتنی نبود…!!!
🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد
وارد #حرم شد و کنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا کمکم کن…
☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار #ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان #زیارت کنن!!!‼️
😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…
💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
😯 انگار محترم شده بود… #نگاه #هوس_آلودی تعقیبش نمی کرد!‼️
🌼احساس #امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام #مستجاب
شده باشه!!!!
🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یک لحظه به خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزاده را سر جایش