🔰 #همسفر_شهدا
✅سال ۸۳ و بعد از سفر #راهیان_نور که برگشت خیلی هوایی شده بود. خیلی دوست داشت بره #کربلا. اما شرایط برای این سفر مهیا نبود.
🔹هر چه میگفتیم: علیرضا تو مشمول هستی و به عنوان سرباز فراری دستگیر میشوی. امابیفایده بود.
مینشست و گریه میکرد. خیلی آرزوی کربلا داشت. از وقتی هم که #هیئت میرفت و #مداحی میکرد این علاقه بیشتر شده بود.
🔸بالاخره قرار شد راهی بشه ، به شرط آنکه اگه جلوی خروجش را گرفتند برگردد. خوشحالی او قابل وصف نبود. سر از پا نمیشناخت.
🔹مشکل فقط خروج از مرز بود. قبل از رسیدن به مرز، نگهبان ایرانی داخل اتوبوس میآمد و از جوانان کاروان کارت پایان خدمت میخواست. اما داخل خاک عراق نه گذرنامه میخواستند نه نظارت میکردند.
🔸علیرضا رفته بود گلزار شهداو ازشون خواسته بود برایش دعا کنند. گفته بود میرم کربلا تا نایب الزیاره شهدا باشم.
👈بالاخره روز موعود فرا رسید.
🔹افسر ایرانی وارد اتوبوس شد. به تکتک مسافرها نگاه میکرد. علی در ردیف آخر نشسته بود. از چند نفر کارت شناسایی خواست. علیرضا یکدفعه رفت زیر صندلی. شروع کرد به خواندن وجعلنا...
🔸دقایقی بعد اتوبوس حرکت کرد. علیرضا هم بیرون آمد. همه کاروان خوشحال بودند.
🔴👈غروب همان روز رسیدیم به کربلا.
🌷 #همسفر_شهدا_سيد_علیرضا_مصطفوی
🌹 #ای_سفر_کرده_به_آفاق
🌹 #شهید_سید_علیرضا_مصطفوی
🔹ای سفر کرده به آفاق ! مرا نیز ببر
🔹رفته در حلقه ی عشاق ! مرا نیز ببر
🔹اینکه سرباز ، چه راحت برود کرب و بلا
🔹محضِ عشقیست که آقا(ع) زده آن را امضا
🔹با دلی پاک شدی راهیِ بین الحرمین
🔹وجعلنای تو را خوب پذیرفت حسین_ع
🔹کاش آقا بپذیرد سفرِ ما را نیز
🔹بشویم از نفَسِ گرمِ شهیدان ، لبریز
🔹کاش قسمت بشود #همسفری_با_شهدا
🔹بشوم مثل خودت غرق تماشای خدا
🔹مهرت افتاده به دل بلکه شبیهت بشوم
🔹کاش یک روز فداییِ ولایت بشوم
🔹ای سفر کرده سبکبار ! مرا نیز ببر
🔹شده ام مثل تو بیمار ، مرا نیز ببر
🌹 #همسفر_شهدا