#امام_رضا "علیه السلام "❤️ #روز‌زیارتی ‌✨ ‌‌‎‎‎

#قرارِعاشقۍ❤️ 『هر زمان جوانۍ دعاےفرج‌مهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان‌ #امام‌زمان(عج)‌ دست‌هاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان‌ بلند میکنند و‌ براے آن ‌جوان‌ دعا میفرمایند؛چہ خوش‌ سعادتند ڪسانی‌ڪہ حداقل‌ روزے یڪبار #دعای‌فرج را زمزمہ مۍڪنند:)』 به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 [اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج]♥️

. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' #صفـ۵۳۲فحه 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•

بنده خدایے میگفت: همہ میگن شهدا رفتن،تا ما بمونیم! ولے من میگم شهدا رفتن،تا ما دنبالشون بریم :) ˹@refigh_shahidam˼ |ོ

#نماز‌اول‌وقت‌_الٺماس‌دعآ 📿

#قرائت‌دعاے‌عھد🌱 روزی یک مرتبه بخوانیم به این نیت که رئیس جمهور انقلابی و عزیزی چون شهید رئیسی نصیب مردم و انقلاب بشه روزیازدهم اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج 🕊 . • ˹@refigh_shahidam˼ |ོ

#اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج 🕊 •دعاے عھد✨ ~با نواے استاد فرهمند . • ˹@refigh_shahidam˼ |ོ

░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░ #سلام‌بر‌ابراهیم📚 منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود. آن زمان من شــانزده ســال داشتم. هر روز بــا بچه ها داخــل کوچه واليبال بازي ميکرديم. بعد هم روي پشــت بام مشغول کفتر بازي بودم! آن زمان حدود 170 كبوتر داشــتم. موقع اذان که ميشــد برادرم به مسجد ميرفت. اما من اهل مسجد نبودم. عصر بود و مشغول واليبال بوديم.ابراهيم جلوي درب منزلشان ايستاده بودو با عصاي زير بغل بازي ما را نگاه ميکرد. در حين بازي توپ به ســمت آقاابراهيم رفت.من رفتم که توپ را بياورم. ابراهيم توپ را در دستش گرفت. بعد توپ راروي انگشت شصت به زيبائي چرخاند وگفت: بفرمائيد آقا جواد! #این‌حکایت‌ادامه‌دارد...