eitaa logo
رفیقم سید
409 دنبال‌کننده
767 عکس
209 ویدیو
1 فایل
بسم الله الرحمن الرحيم «رفیقم سید » بهانه‌اى‌ست تا در بزمِ ميهمانىِ خاطرات شهيد مجاهد «سید علی زنجانی»، سرخى يادش را به شبنم ديده بشوييم و با برگ برگ زندگى‌اش، شاخه‌ى معرفتى از خاک به افلاک پيوند زنيم ... خوش آمدید به این مهمانی🌹💌 ●تحت نظرخانواده شهید
مشاهده در ایتا
دانلود
از یک کشور بدون قانون اساسی (انگستان) با پول گرفتن از یک کشور دیگر بدون قانون اساسی (سعودی) که هر دو هم پادشاهی اند توییت می‌زند درباره جمهوری! همین جمهوری ماست که باعث شده این همه پول خرج کنید... ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
یه هل بدین کانال ۵۰۰ نفری شه😭😂
🔴بدون تعارف🖐🤨 وسط جمعیت تاجایی ک میتونه میپره و با لگد میزنه تو کمر زن محجبه ای که داره رد میشه ، ی نَر، آره همون جماعتی ک شعارشون زن ،آزادیه ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
دستیابی محققان نظامی ایران به باتوم‌های فراقاره‌ای برای مبارزه با اغتشاش‌گران خارج مرزها🤣 ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
کیفیت مغز مجری هاشون 😂😂 ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
........صلوات بفرس مومن🖐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمـــــان دختــرشینا♥🍃 ⃣1⃣ همان شب فکر کردم هیچ مردی در این روستا مثل صمد نیست. هیچ کس را سراغ نداشتم به زنش گفته باشد تکیه گاهم باش. من گوش می دادم و گاهی هم چیزی می گفتم. ساعت ها برایم حرف زد؛ از خیلی چیزها، از خاطرات گذشته، از فرارهای من و دلتنگی های خودش، از اینکه به چه امید و آرزویی برای دیدن من می آمده و همیشه با کم توجهی من روبه رو می شده، اما یک دفعه انگار چیزی یادش افتاده باشد، گفت: «مثل اینکه آمده بودی رختخواب ببری!» راست می گفت. خندیدم و پتویی برداشتم و رفتم توی آن یکی اتاق، دیدم خدیجه بدون لحاف و تشک خوابش برده. زن برادرهای دیگرم هم توی حیاط بودند. کشیک می دادند مبادا برادرهایم سر برسند. ساعت چهار صبح بود. صمد آمد توی حیاط و از زن برادرهایم تشکر کرد و گفت: «دست همه تان درد نکند. حالا خیالم راحت شد. با خیال آسوده می روم دنبال کارهای عقد و عروسی.»وقتی خداحافظی کرد، تا جلوی در با او رفتم.این اولین باری بود بدرقه اش می کردم.در روستا، پاییز که از راه می رسد، عروسی ها هم رونق می گیرند. مردم بعد از برداشت محصولاتشان آستین بالا می زنند و دنبال کار خیر جوان ها می روند.دوازدهم آذرماه 1356 بود. صبح زود آماده شدیم برای جاری کردن خطبه عقد به دمق برویم. آن وقت دمق مرکز بخش بود. صمد و پدرش به خانه ما آمدند. چادر سرکردم و به همراه پدرم به راه افتادم. مادرم تا جلوی در بدرقه ام کرد. مرا بوسید و بیخ گوشم برایم دعا خواند. من ترک موتور پدرم نشستم و صمد هم ترک موتور پدرش. دمق یک محضرخانه بیشتر نداشت. صاحب محضرخانه پیرمرد خوش رویی بود. شناسنامه من و صمد را گرفت. کمی سربه سر صمد گذاشت و گفت: «برو خدا را شکر کن شناسنامه عروس خانم عکس دار نیست و من نمی توانم برای تو عقدش کنم. از این موقعیت خوب بهره ببر و خودت را توی هچل نینداز.» ما به این شوخی خندیدیم؛ اما وقتی متوجه شدیم محضردار به هیچ عنوان با شناسنامه بدون عکس خطبه عقد را جاری نمی کند، اول ناراحت شدیم و بعد دست از پا درازتر سوار موتورها شدیم و برگشتیم قایش. همه تعجب کرده بودند چطور به این زودی برگشته ایم.برایشان توضیح دادیم. موتورها را گذاشتیم خانه. سوار مینی بوس شدیم و رفتیم همدان.عصر بود که رسیدیم. پدر صمد گفت:«بهتر است اول برویم عکس بگیریم.»همدان، میدانِ بزرگ و قشنگی داشت که بسیار زیبا و دیدنی بود. توی این میدان، پر از باغچه و سبزه و گل بود. وسط میدان حوض بزرگ و پرآبی قرار داشت. وسط این حوض هم روی پایه ای سنگی، مجسمه شاه، سوار بر اسب، ایستاده بود. عکاس دوره گردی توی میدان عکس می گرفت. پدر صمد گفت: «بهتر است همین جا عکس بگیریم.» بعد رفت و با عکاس صحبت کرد. عکاس به من اشاره کرد تا روی پیت هفده کیلویی روغنی، که کنار شمشادها بود، بنشینم. عکاس رفت پشت دوربین پایه دارش ایستاد. پارچه سیاهی را که به دوربین وصل بود، روی سرش انداخت و دستش را توی هوا نگه داشت و گفت: « اینجا را نگاه کن.» من نشستم و صاف و بی حرکت به دست عکاس خیره شدم. کمی بعد، عکاس از زیر پارچه سیاه بیرون آمد و گفت: «نیم ساعت دیگر عکس حاضر می شود.» کمی توی میدان گشتیم تا عکس ها آماده شد. پدر صمد عکس ها را گرفت و به من داد. خیلی زشت و بد افتاده بودم. به پدرم نگاه کردم و گفتم: «حاج آقا! یعنی من این شکلی ام؟!» پدرم اخم کرد و گفت: «آقا چرا این طوری عکس گرفتی. دختر من که این شکلی نیست.» عکاس چیزی نگفت. او داشت پولش را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است عروس من، هیچ عیبی ندارد.»عکس ها را توی کیفم گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم. صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان! وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه کردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.»محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد. از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم. ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. .... کپی بدون ذکر لینک ممنوع🚫 می باشد ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏محرم باشه یا ربیع ‌الاول، تو خونه باشیم یا تو حرم، جوون باشیم یا پیر، سالم باشیم یا مریض... دوستت داریم و زیر سایه‌تیم... تا وقتی که بمیریم و خاک بشیم و تمام بشیم و تو آغاز بشی... آقاسیدالشهدا!🌹 ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
وقتی حتی برای یه لحظه به فلان سوپرمدل یا فلان عکس و فیلم کذایی اجازه می‌دی قلبت رو مشغول کنه، سیدالشهدا اون چند لحظه از قلبت می‌ره بیرون! معنای آیه‌ی ۴ سوره‌ی احزاب همینه؛ خدا دوتا قلب بهت نداده! تو فقط یه قلب داری، نه دو تا، نه ده تا، نه هزارتا! کاروانسرا ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
🔰«سید علی، سید علی» 🔻خیلی از فقرای خیابان‌های شلوغ حلب او را می‌شناختند. وقتی که ماشینش را می‌دیدند، به سوی او می‌دویدند و صدایش می‌زدند: «سید علی؛ سید علی». از ماشین پیاده می‌شد و با آن‌ها صحبت می‌کرد. یکبار که می‌خواست سوار ماشین بشود به او گفتم: «چیزی هم تو جیب خودت موند؟ هر چی پول داشتی به اونا دادی. حواست باشه خودت هم چند وقت دیگه مثل اونا فقیر میشی. بسه دیگه، کافیه. اگر اینجوری ادامه بدی هیچی برات نمی‌مونه». کارش این بود که می‌خندید. ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
🔴بدون تعارف🖐 ‏هر جنبش براندازی که بخواهد یک نظام سیاسی را جایگزین نظام سیاسی دیگر کند، منطقا باید بتواند فردای بهتر و آنچه را که میخواهد جایگزین کند نشان دهد تا موفق به همراهی توده ها شود. در این چند روز اما چه چشم اندازی ارائه شد جز؛ خشونت کشتار هرزگی لمپنیسم رایکالیسم تجزیه ایران و...؟ ------- ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏قطر اعلام‌کرده این موارد برای اونایی که میان جام جهانی ممنوعه: ۱-بی‌احترامی به اماکن مقدسه ۲-نوشیدنی الکلی ۳-همجنس‌بازی ۴-موسیقی با صدای بلند ۵-لباس بدحجاب و مبتذل زنانه ۶-دنبال دوست‌پسر و دوست‌دختر بودن ۷-فحش دادن خلاصه‌ش: برانداز جمهوری‌اسلامی ممنوعه:))) ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
🔴اکثریت مردم فریب نخوردن، رفتن سراغ دانشجوها اکثریت دانشجوها فریب نخوردن، رفتن سراغ دانش‌آموزا با این فرمون باید منتظر قیام مهدکودک‌ها باشیم 😆😆 ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
خدایا چنان کن سرانجام کار که ما چون شهیدان شویم رستگار:) ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏حساب و کتاب ما با انقلاب اسلامی این طوریه که یه جان بهش بدهکاریم و یه شهادت ازش طلبکار ان‌شاء‌الله قبل از اینکه مرگمون برسه حسابمون رو باهاش تسویه می‌کنیم. ‎ ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏فرصت‌سازی از تهدید یعنی این. صبح روزی که جریان ویرانی‌طلب خود را به آب و آتش زده که در میدان چند ترقه‌بازی رخ بدهد تا در فجازی از آن بازنمایی انفجار کند، اینگونه به دل میدان آن‌هم دانشگاه دختران بزنی و این قاب پر از صمیمیت، همدلی و کنار هم بودن را با دختران ایران بسازی. دستمریزاد ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
خوشحالن که SMS فرستادن برا مردم که بیاید تو خیابون! شونصدتا شبکه ماهواره‌ای اینستاگرام و بلاگراتون توییتر و رباتاتون تلگرام و کانالاتون یوتیوبرها و اینفلوئنسرهاتون سلبریتی‌های ایرانی و خارجیتون سیاستمدارای ایرانی و خارجیتون و... با همه اینا نتونستین! با SMS میتونید؟! نادونا! ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
کاش بعضیا یکم منطقی فکر می کردند ... ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
میتونی چشمات رو ب من«قرض بدی»؟ تا ببینم چطور دنیا را دیدی که«شهید شدی»:)✓ ❤️ ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
ابیگیل اوانس دختر انگلیسی: "من از لندن به همه دنیا می گویم که رهبر و سرورم و حبیب من و حسین این عصر حضرت آیت الله العظمی امام سید علی حسینی خامنه ای است." کل دنیا فهمید ولی برعنداز نفهمید😅 ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
حاج حسین یکتا چه قشنگ میگه: "دعوا سر خیمه‌ی اربابه. ... همه دارن میزنن که سید علی عالم رو برای اومدن سید مهدی آماده نکنه." ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
مي گند با دهه هشتادي ها براندازي مي كنيم عزيز با دهه نودي ها انقلاب فرهنگي راه انداختيم اونم جهاني سلام فرمانده ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
همینننجور صلوات بفرس مومن.......🥺🤕🖐