eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
8.6هزار ویدیو
303 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | زنی که را به گریه انداخت!! ♨️ پاسخ محکم مادر شهید به بنیان‌گذار انقلاب 🦋 به‌مناسبت سالروز وفات و روز تکریم مادران و همسران شهدا _________________ 🔶 برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی
مجموعه نام‌ها شهید چمران بازپخش قسمت اول الان، شبکه ✌️
۱۶ دی‌ماه ۹۶، سالگرد حادثه تلخ ایرانی که همراه با خدمه آن در دل آب میان آتش سوخت.. کشتی بعد از ۹روز سوختن در آتش در نهایت غرق شد.«جسد ۲۹نفر هرگز پیدا نشد» بیاد عزیزانی که از عرشه تا عرش؛ ذره ذره دود شدند و بستر نرم دریا؛ آرامشگاه ابدیشون شد یادشان همواره گرامی باد🥀 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
💢 اکسیری که حاج قاسم را حاج قاسم کرد، عمل به این جمله بود که در وصیت نامه‌اش برای ما به یادگار گذاشت
مالک میدونی علی هنوز چشم انتظارته ؟؟؟ جهتِ تعجیل در فرج آقاامامزمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
سلام اهالی امشب با معرفی شهیـد_علـاء_حسـن_نجمه به درخواست یکی از اعضاء در خدمت شما عزیزان بودیم ا
معرفی شهید ✋✋نیت کنید که مهمان امشب ما حاجت میــده ان شاءالله😊 یا_زهرا_سلام_الله_علیها 🌷 میزبان امشــب ما 👇 هستند🌹 وما همه مهمان این عزیز هستیم✋ 🔵 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن😔 🌺هر کسی با هر شهیدی خو گرفت سال 1337 ه‍ . ش : ولادت در اهواز سال 1343 ورود به مکتب جهت تعلیم قرآن سال 1348 : تدریس قرآن در مسجد به عنوان یک مربی سال 1350حضور و فعالیت در انجمن اسلامی دبیرستان سال 1351 اولین مبارزه علنی سید حسین با رژیم پهلوی با آتش زدن سیرک مصری سال 1353 : برگزاری راهپیمایی در روز عاشورا بر ضد رژیم پهلوی سال 1356 : قبولی در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد - آشنایی با جلسات آیت‌ا... خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد در مشهد - اولین دستگیری، ورود به زندان، شکنجه توسط ساواک - راه اندازی راهپیمایی در طبس به هنگام ورود شاه به این شهر(زلزله طبس) - تشکیل گروه موحدین در اهواز سال 1357 : انفجار کنسولگری عراق در اهواز - بمب گذاری در شهربانی کرمان و ایجاد رعب در بین مزدوران حکومت پهلوی - دستگیری مجدد، شکنجه، محکوم به اعدام به جرم اقدام به ترور فرمانده نظامی - (بهمن) حضور در تهران و استقبال از امام (ره)، پیروزی انقلاب اسلامی سال 1358: معاون آموزش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان - عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان - روز محشر آبرو از او گرفت... جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
معرفی شهید ✋✋نیت کنید که مهمان امشب ما حاجت میــده ان شاءالله😊 یا_زهرا_سلام_الله_علیها 🌷 میزبان ام
: سلام رفقا✋ بنده  سید محمد حسین علم الهدی هستم ،سال ۱۳۳۷ تو اهواز به دنیا اومدم.. چهارده ساله م  بود که شنیدم  یک سیرک مصری اومده اهواز، مسئول سیرک آدم فاسدی بود. فقط برای خندوندن اهوازی ها نیامده بوداا منم چون میدونستم چه نقشه ای  تو سرشون دارن همراه چند تا از دوستام چادر سیرک رو آتیش زدیمو الفرار : دو سال بعد از اون ماجرا؛👇🏻👇🏻 مسیر دسته های سینه زنی عاشورمیدوونی بود که مجسمه شاه تو اون نصب شده بود. دلم  نمی خواست دور مجسمه شاه بگردم واسه همین هم یه فکری به سرم زد🤔؛مسیر دسته سینه زنی رو عوض کردمو بعد از اون، همه هیئت ها پشت سر هم مسیر حرکتشونو  تغییر دادند پلیس هم  عصبانی شده بود و دنبال عامل می گشت. اخرشم  با همکاری ساواکو سرنخ ها رسیدن به من خدانشناسا ریختن تو خونمون؛منم عصبانی شدمو سرشون داد کشیدموگفتم: «ما روی این فرش ها نماز می خونیم، کفش هاتونو دربیارید.» مأمور ساواک خشکش زده بود. منو انداختن توی بند نوجوونای بزهکار شنیدین میگن گر صبرکنی ز غوره حلوا سازی؟خیلی صبر کردم تا اینکه..👇🏻 چند روز بعد صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند، بلندشد. مأمورا هم میدونستن همه ی این ماجراها زیر سرمنه ،منو گرفتن زیر مشت و لگد . بهم گفتن تو به اینها چه کار داشتی؟! از اون  به بعد شکنجه من شده بود کار هرروزشون راستیتش یکبار هم نشده بود که زیر شکنجه، اطلاعاتو لو بدم✊🏼. منه نوجوون 16 ساله رو می نشوندن روی صندلی الکتریکی و یا این‌که از سقف آویزونم می کردن اما تا اخرین لحظه مقاومت میکردم✊🏼 https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
: سلام رفقا✋ بنده  سید محمد حسین علم الهدی هستم ،سال ۱۳۳۷ تو اهواز به دنیا اومدم.. چهارده ساله م 
: سال ۱۳۵۹ با آغاز تهاجم عراق به ایران راهی جهبه ها حق علیه باطل شدم🌸 🌷نوشته ای از شهید علم الهدی🌷 💠من در سنگر هستم. دراین خانه محقّر. در این خانه فریاد و سكوت، فریاد عشق و سكوت، در این سرد و گرم، سردى زمستان و گرماى خون، در این خانه ساكن و پرجوش و خروش. سكون در كنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناك و شیرین ، كوچكى قبر و عظمت آسمان. ... من در سنگر هستم. در اوج تنهايي، سلاح بر دوش دارم. «كرخه» از كنارم مي‌گذرد. در دو كيلومتري، دشمن مستقر است . تا كنون دوبار بلاد مسلمين را مورد تجاوز قرار داده و اكنون چندين كيلومتر در خاك اسلام وارد شده است و ناجوان مردانه شهر‌ها را مي‌كوبد و نابود مي‌كند. صداي رگ‌بار و خمپاره هميشه در گوش است. مردم روستاها و شهرها آواره و سرگردان شده‌اند. كودكان گرسنه و لرزان،‌ در آغوش مادران ترسان، بسيار به چشم مي‌خورند. زمان مي‌گذرد و عبور زمان در كنار برادران خاطره مي‌سازد. اعمال متهورانه و بي‌باكانه بچه‌ها حماسه مي‌آفريند. منصور در كنار اصغر شهيد شد و اصغر شاهد شهادت او بود. اصغر در كناررضا شهيد شد و رضا شاهد شهادت او بود. ... و اما رضا در تنهايي شهيد شد. راستي شهدا همه با هم بودند و چه جمع باصفايي. در شهادت «منصور». در مسجد، «اصغر شهيد» براي مردم از «منصور» حرف زد. وقتي كه خواستيم خانه «اسكندري شهيد» برويم. «اصغر شهيد» شعار «ما تشنه هستيم بهر شهادت»‌ را سرود. .. وقتي «منصور» گريه كرد و «صادق» براي آنها نوحه مي‌خواند و صداي دل‌نشين و پرجذبه‌اش مرا به گريه مي‌اندازد. ... شايد طبيعت جاي دجله و فرات را با كرخه و كارون تعويض كرده است.
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
: 🌷خاطره سيد علی🌷  💠روزهای ابتدای جنگ ، شبی تعدادی از بسيجيان طرح شبيخون به ارتش عراق را داشتند . ارتش عراق در اطراف اهواز بود . حسين وصيت نامه ای نوشت و به من داد . اين برگه تاچندروز درجيب من بود . روزی مشغول مطالعه کاغذهای جيب خود بودم که ناخودآگاه نامه ی حسين را خواندم . حسين در وصيت نامه نوشته بود، به شاگردانم سفارش وتأکيد مي کنم که مطالعه نهج البلاغه را ادامه دهند.  غیر از حسین دو نفر دیگر كه آر. پی. جی داشتند، دو تانك دیگر را نشانه رفتند☺️ و هر دو را به آتش كشیدند. بقیه تانك ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاكریز را به گلوله بستند. خاكریز یكپارچه دود شد و بعید بود كسی سالم مانده باشد😩 روز علی بلند شد و نزدیك ترین تانك را نشانه رفت و با اینكه فاصله كم بود، تانك را از كار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت خاكریز پیدا شد☺️ و یك تانك دیگر با گلوله حسین به آتش كشیده شد. جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
: 🌷خاطره سيد علی🌷  💠روزهای ابتدای جنگ ، شبی تعدادی از بسيجيان طرح شبيخون به ارتش عراق را داشتند . ا
: 🌷شهید حسین علم الهدی 🌷 💠بنی‏ صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب‏ نشینی كنند و به سوسنگرد بیایند. حسین می‏گفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا می‏توانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی ‏صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏برد، نامه ‏ای به آیت ‏الله خامنه‏ ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی می‏مانیم! علی كه حسابی نگران شده بود😟، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانك ها نشانه رفت. دست علی را نگه داشتم و گفتم: كمی دیگر صبر كن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت... جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
: 🌷شهید حسین علم الهدی 🌷 💠بنی‏ صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب‏ نشینی كنند و
: نحوه شهادتم از زبان دوستان👇👇 صدای تانك های آن طرف جاده به گوش می رسید. تیراندازی لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینكه می دانستیم امید برگشت نیست پیدا بود كه از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند🌸. حسین از جا كنده شد و خود را به خاكریز دیگر رساند. تانك ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانك ها دوباره شروع شد . روز علی كه آر. پی. جی را آماده كرده بود، از خاكریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانك به آتش كشیده شد😌 و چهار تانك دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. تانك ها به حدود پنجاه متری خاكریز رسیده بودند😟 كه یكباره حسین از جا بلند شده و نزدیك ترین تانك را نشانه گرفت☺️ گلوله درست به وسط تانك خورد و آن را به آتش كشید😍 ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» 🌸ما را مصمم به پیش می برد. به جاده كه رسیدیم، توانستیم تانك هایی را ببینیم. به جز چند تایی كه در حال سوختن بودند، بقیه غرش كنان به پیش می تاختند  حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاكرد. سه تانك باقیمانده در یك زمان به طرف حسین شلیك كردند.😨 گلوله ها خاكریزش را به هوا بردند. عراقی‏ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند😔، طوری كه هیچ اثری ازشهدا نماند.🌸 بعدهاجنازه‏ها به سختی شناسایی شدند.حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند😞 حتی یك جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود كه بچه ها با گلوله مستقیم تانك ها از پای در آمده بودند  گردو خاك كمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄