eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
303 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید _داورپناه در سال 1344 در کرمان چشم به جهان گشود و ‌پس از ها و ‌رشادت های فراوان در سال 1362 شمسی در سن 18 سالگی توسط به رسید؛ این شهید والا مقام در محل شهادتش قرار دارد و مزار دیگری که و‌ را در خود جای داده، در است. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
**  ها از در و دیوار وارد خانه شدند شهید «» در یکی از ها به یوسف مرخصی تشویقی داده و ‌او به آمده بود اما ما به زمین در یکی از شهرستان های استان رفته بودیم؛ یوسف هم پس از کسب اطلاع با همان لباس و بر گردن نزد ما آمد. با دیدنش نگران شدم و گفتم مگر نمی دانی اینجا پر از دموکرات و کومله است! چرا آمدی؟ ها تو را شناسایی و حضورت را گزارش می کنند! یوسف من آن روز ماند. او عادت داشت نماز شب بخواند به من گفت من می خوابم اگر خواب ماندم برای بیدارم کن؛ از نگرانی خوابم نبرد و در تاریکی شب دیدم یوسف خودش برای نماز بلند شد. آمدن عده ای از دامنه کوه به سمت پایین و طرف منزل ما را دیدم. اندکی نگذشته بود که از در و دیوار وارد منزل شدند و را به طرف من نشانه گرفتند. به یوسف که در حال نماز بود، گفتند «برای نماز می خوانی؟» یوسف پس از نماز گفت «طرف شما من هستم؛ اسلحه را از طرف مادرم کنار بکشید. اولا خمینی نه امام خمینی و ‌دیگر اینکه ما برای خدا نماز می خوانیم و ‌به کسی اقتدا می کنیم که ایشان نیز به خدا اقتدا کند». دموکرات ها سپس با قنداق اسلحه یوسف را کتک زدند و ‌به 2 روستای بالاتر بردند؛ وقتی دموکرات ها او را می بردند، گفت «مرا از وسط روستا نبرید چون‌ نمی خواهم ترس و ‌وحشت به دل زنان روستا بیافتد». فردای آن روز مقداری طلا که داشتم برداشتم و به هر زحمتی که بود خود را بین دموکرات ها رساندم و ‌با سختی زیاد توانستم یوسف را ببینم. گفتم: پسرم این طلاها را به اینها بدهم تا آزادت کنند ولی یوسف گفت «مادر تو با این کار آنان را تجهیز می کنی. آنان نه تنها مرا آزاد نمی کنند بلکه این طلاها هر کدام گلوله ای می شود که جان رزمندگان دیگر را نشانه می گیرند». سپس پرسیدم: به سپاه مستقر در شهرستان بگویم؟ ولی اجازه نداد و گفت «الان در تمامی راه ها کمین کرده اند و ‌با گفتن شما چندین نفر شهید می شوند‌ و‌ این درست نیست که به خاطر یک نفر چند نفر جان خود را از دست بدهند». ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#شهادت_هنر_مردان_خداست. . 👈خاطره ای از سردار شهید مهدی باکری ⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘ یکی از برادرهام #شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود.  وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های #غروب رسیدیم به لشکر. #باران_تندی هم می آمد. من رفتم دم #چادر_فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو .  #آقا_مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت « قدمتون روی چشم . فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم.»  صبح که داشتیم راه می افتادیم، #مادرم بهم گفت« برو #آقامهدی رو پیدا کن ،ازش تشکر کنم..  توی #لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم. یکی بهم گفت «آقا مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.»  گفتم « چرا ؟» ... گفت « دیشب توی چادر جا نبود. تا بخوابد، زیر بارون موند، سرما خورد... #شهید_جاوید_الاثر_آقا_مهدی_‌باکری‌ #سردار_عاشورایی #اخلاص_بی‌ادعا #باران #سیل #شهردار #ارومیه #آقامهدی‌چنین‌بود.... ♡شادی‌روحشون‌#صلوات❤️ #شهادت #شهیدانه #رفیق_شهیدم #مهدی_باکری #کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_شهدا_آزاد http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4