eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
8.6هزار ویدیو
303 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
به علیهاالسلام، و علیهماالسلام است و این عزیزان مورد توجه قرار می‌گیرد. و دو فرزند و =عبدالله_بن_جعفرطیار(ع) بودند. وقتی حضرت (ع) از به قصد شهر خارج شد، عبدالله بن جعفر (ع) به این مضمون به حضرت نوشت: شما را به می دهم که از این سفر شوید زیرا من می ترسم که به واسطه این شما را به رسانیده و شما شوند. اگر شوید، خواهد شد. شما امروز و و یافتگان هستید. پـس در این سفـر شتاب مکنید و من هم به دنبال ام به شما خواهم پیوست. این نامه را به وسیله دو خود محمد و عون به خدمت آن حضرت فرستاد و خود به نزد عمروبن سعید فرماندار رفت و از او خواست که امــــان نامه ای برای ابی عبدالله(ع) بنویسد و از او بخواهد که از این سفر باز گردد. امان نامه ای برای آن حضرت نوشت و وعده پاداش و احسان داد. عبدالله بن جعفر را به همراه خود برداشته و به سوی به راه افتاده و در میان راه به امام رسیدند  وامان نامه را تقدیم داشت. حضرت نپذیرفت و فرمود: من را در دیدم و به من دستور داد تا به سفر خود ادامه دهم. سپس حضرت جواب نامه عمروبن سعید را نوشت و آن را (احتمالا”) به عبدالله بن جعفر داد. عبدالله چون از امام شد، به فرزندان خود عون و محمد سفارش کرد که در طول سفر و در آن حضرت باشند و خود با بازگشت http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#خاطره در اینجا می‌خواهم برایتان خاطره‌ای از مهران بگویم. سال چهارم دبیرستان بود. #نیمه_شعبان هر روز صبح غسل می‌کرد، #وضو می‌گرفت و با دوچرخه‌اش مسیر طولانی از خانه تا #مزار_شهدا را #رکاب می‌زد. تا #عید_فطر کارش همین بود. می‌رفت تا در کنار گلزار شهدای گمنام #دعای_عهد را بخواند. مریض هم شد. اما خیلی مصر بود که برود من هم گفتم برو مهران جان، امام زمان(عج) ما غریبند. من نیت کرده بودم که شماها #سرباز_امام_زمان(عج) باشید. من همیشه می‌گویم و گفته‌ام پسرهایم قبل از هر چیزی بسیجی هستند و این از همه چیز برایم مهم‌تر است. من قبل از اینکه به همه بگویم مهران #افسر است، می‌گویم مهران یک #بسیجی_افسر است. یا وقتی می‌خواهم بگویم مسعود مهندس است ابتدا می‌گویم مسعود یک #بسیجی_مهندس است. من افتخار می‌کنم که بچه‌ها بسیجی هستند. همه آنها را #نذر خانم #حضرت_زهرا(س) کرده‌ام. افتخار می‌کنم بچه‌هایم از #بسیجیان_مخلص هستند. #بسیجی #بسیج #هفته_بسیج http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#زندگی_نامه#زندگینامه من و همسرم سال 1367 در روزهای پایانی #جنگ با هم #ازدواج کردیم و ماحصل زندگ
در اینجا می‌خواهم برایتان خاطره‌ای از مهران بگویم. سال چهارم دبیرستان بود. هر روز صبح غسل می‌کرد، می‌گرفت و با دوچرخه‌اش مسیر طولانی از خانه تا را می‌زد. تا کارش همین بود. می‌رفت تا در کنار گلزار شهدای گمنام را بخواند. مریض هم شد. اما خیلی مصر بود که برود من هم گفتم برو مهران جان، امام زمان(عج) ما غریبند. من نیت کرده بودم که شماها (عج) باشید. من همیشه می‌گویم و گفته‌ام پسرهایم قبل از هر چیزی بسیجی هستند و این از همه چیز برایم مهم‌تر است. من قبل از اینکه به همه بگویم مهران است، می‌گویم مهران یک است. یا وقتی می‌خواهم بگویم مسعود مهندس است ابتدا می‌گویم مسعود یک است. من افتخار می‌کنم که بچه‌ها بسیجی هستند. همه آنها را خانم (س) کرده‌ام. افتخار می‌کنم بچه‌هایم از هستند. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#خاطره در اینجا می‌خواهم برایتان خاطره‌ای از مهران بگویم. سال چهارم دبیرستان بود. #نیمه_شعبان هر رو
در اینجا می‌خواهم برایتان خاطره‌ای از مهران بگویم. سال چهارم دبیرستان بود. هر روز صبح غسل می‌کرد، می‌گرفت و با دوچرخه‌اش مسیر طولانی از خانه تا را می‌زد. تا کارش همین بود. می‌رفت تا در کنار گلزار شهدای گمنام را بخواند. مریض هم شد. اما خیلی مصر بود که برود من هم گفتم برو مهران جان، امام زمان(عج) ما غریبند. من نیت کرده بودم که شماها (عج) باشید. من همیشه می‌گویم و گفته‌ام پسرهایم قبل از هر چیزی بسیجی هستند و این از همه چیز برایم مهم‌تر است. من قبل از اینکه به همه بگویم مهران است، می‌گویم مهران یک است. یا وقتی می‌خواهم بگویم مسعود مهندس است ابتدا می‌گویم مسعود یک است. من افتخار می‌کنم که بچه‌ها بسیجی هستند. همه آنها را خانم (س) کرده‌ام. افتخار می‌کنم بچه‌هایم از هستند. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4