eitaa logo
شهـید آࢪم‍‌ـان علۍ ﻭرﺩی🇵🇸
219 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
908 ویدیو
2 فایل
وقــتــے عَــقــل عــاشـ♡ـق شــود! عـِـشـ♡ـق عاقــل مۍ شــود. و شــهیــ❤ــد می‌شــوۍ… https://abzarek.ir/service-p/msg/1376812 بگو هرچه هست دلتنگت رفیق @Bisimchiy کانال ناشناسمونه ☝️ کپی؟یک صلوات هدیه به آقا آرمان و ظهور آقا امام زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهرای گلم...🌸 یادتون باشه عبا و مانتو بلند هیچوقت جای چادر رو نمیگیره... آرمان وقتی رفت وسط میدون و شهید شد که فهمید دارن چادر از سر میکِشن...🖤 @refighshahydam313
آرمان عزیز، حالا که ماه محرم است بگذار خوب برایت روضه بخوانم؛ تو دیگر با تمام ذکر مصیبت‌ها نسبت داری؛ با جوانی قاسم، با زخم‌های علی اکبر، با جوانمردی ابوفاضل و با عطش علی اصغر و حتی با غریبی و بی‌پناهی کاروان اسرا و بی‌بی زینب سلام الله؛ آری تو دیگر روح روضه‌های هیأت هم شده‌ای، اسمت در دهان‌ها می‌چرخد و نامت در دل‌ها شعله می‌کشد؛ جوان‌ها به ضریح معصومیت چشمانت دخیل می‌بندند و پیرترها، نذر عاقبت به‌ خیریشان را به تقدس نام و یادت تقدیم می‌کنند؛ می‌دانم که خودت در کوچه‌های سینه زنی هیأت، حضور داری و میانداری می‌کنی! دیگر می‌شناسمت؛ روضه‌ی تو دیگر تمام نمی‌شود! مظلومیت تو هرگز فراموش نخواهد شد! تو دیگر از پیش دل ما و محرم‌هایمان نمی‌روی؛ تو می‌مانی، هم‌صدا با ضربان یا حسین ( علیه السلام ) قلبهایمان! هم‌سفره با اشک روضه‌هایمان! و هم‌سفر با پای پیاده اربعین‌هایمان! سلام ما را به ناخدای کشتی نجات‌مان برسان! ‌ ‌ ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دراین‌آشوبِ‌شهر ؛ دلتنگےبرای‌شهدایك‌عنایت‌است! :) بایدخداراشاکرباشیم‌ که‌هنوزدلتنگمان‌مےکندبرای‌شما💔✨'! @refighshahydam313
ڪفن و میبندن؛ به سرش سربند جانــم حسن و میبندن🥀 @refighshahydam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌اثرات فیزیولوژیکی کاشت ناخن(خیلی مهم✅️) ❌️ احتباس انرژیکی ❌️و ایجاد اختلالات عصبی با توجه به محل قرارگیری آن ها فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـ @refighshahydam313
✅✅افتتاح مترو شهید آرمان علی وردی با حضور رئیس محترم جمهور وخانواده معظم شهید علی وردی 🛑رئیسی با حضور در ایستگاه شهید آرمان علی‌وردی در منطقه کوهسار، ضمن افتتاح رسمی این ایستگاه در خط ۶ مترو تهران، با قطار به ایستگاه شهران رفت تا این ایستگاه نیز به شکل رسمی افتتاح شود. به گزارش فارس، مراسم افتتاح ایستگاه شهید علی‌وردی با حضور خانواده وی برگزار شد و رئیس جمهور پیشنهاد کرد تابلویی از زندگی‌نامه این شهید والامقام در ورودی ایستگاه نصب شود @refighshahydam313
ز ڪدام ره رسیدی،ز ڪدام در گذشتۍ؟ ڪه ندیدہ،دیدھ ناگہ به درونِ دݪ فتادۍ!" @refighshahydam313
مابرای آرمان هایمان ؛ آرمان ها داده ایم 💔 ⚫️مراسم اولین سالگرد شهید مدافع امنیت آرمان علی وردی 💠اجتماع نوجوانان و جوانان آرمانی 💠 🔰 سخنران : استاد علی اکبر رائفی پور 🔹بانوای کربلایی علی پور کاوه و دیگر ذاکرین اهل بیت (س) 📌زمان: جمعه پنجم آبان از نماز مغرب و عشا 🔘مکان: فلکه دوم شهران مسجد جامع امام علی (ع) 🖤 ▪️@mjemamali
🔷رفیق شهید میگفت: شب شهادت آرمان که با هم بودیم ،موقع اذان آرمان به مسئول گروه گفت: اقا لطفا گردان رو بردار ببریم مسجد برای نماز... مسئول گروه گفت: آرمان نمیشه، اجازه نمیدهند، سخته و... شهید عزیز گفت: پس من با شما کاری ندارم، میخوام برم مسجد نماز اول وقت بخونم... رفت مسجد نماز اول وقتش رو خوند و برگشت. 🔶شهید آرمان علی وردی کسی بود که تو اون موقعیت رو ترک نکرد... @refighshahydam313
📱 پروفایل به مناسبت اولین سالگرد شهید آرمان علی‌وردی |
، چهارم آبان، وقتی کلاست در حوزه آیت‌الله مجتهدی(ره) تمام شد، با عجله کتاب و وسایلت را داخل کوله‌ات ریختی. شاید همین موقع‌ها، بعد از ظهر. انقدر عجله داشتی که برای همکلاسی‌ها سوال شد. -آرمــان کجا میری؟ گفتی قرار است در شهرک اکباتان آماده‌باش باشید(آه... اکباتان...). دوستانت شوخی و جدی گفتند نرو، بنشین درست را بخوان. گفته بودی: آدم نباید سیب‌زمینی باشه! سر شوخی‌شان باز شد، گفتند: آرمــان میری شهید میشی ها! خندیدی و گفتی: این وصله‌ها به ما نمی‌چسبه... (اتفاقا خوب چسبید، کلمه شهید پشت نام قشنگت) دوستانت گفتند: بیا باهم عکس بگیریم شهید شدی می‌ذاریم پروفایلمون! ولی عجله داشتی. هرطور شده از دستشان در رفتی. مثل رود که شوق دیدن دریا دارد، سرازیر شدی به سمت اکباتان. می‌خواستی یک شعبه کوچک از کربلا را به اکباتان بیاوری...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن‌قدرآرمان‌رازده‌بودندکه‌چهل‌دقیقه طول‌کشیده‌بود‌یک‌مسیرچهل‌متری‌را برود-انگشت‌های‌او،لِه‌شده‌بود😭💔 ▪️صحبت‌های‌پدربزرگوارشهید آرمان‌علی‌وردی‌درمراسم‌سالگرد شهادتش @refighshahydam313
| صبحی با طعم شهادت | یک چنین صبحی، ششم آبان، توی بیمارستان یک ملاقاتی ویژه داشتی. دو روز بود که برایش انتظار می‌کشیدی. دو روز بود که تو انتظار می‌کشیدی برای آغوشش، دو روز بود که شهدا انتظار می‌کشیدند برای در آغوش گرفتن تو. شاید دور تختت حلقه زده بودند و دائم از هم می‌پرسیدند: پس آرمان کی می‌آید پیش ما؟ ما که چشم دلمان باز نشده؛ ولی شاید اهل دل اگر می‌دیدند، می‌فهمیدند که بیمارستان پر شده از ارواح شهیدان و فرشتگان. آمده بودند شهیدِ دهه هشتادی را ببینند. تو را نشان می‌دادند و می‌گفتند: همان طلبه‌ی بسیجیِ دهه هشتادی ست، همان جوان مومن متعبد حزب‌اللهی، همان که آقا نور چشمش است، همان که جان داد ولی به رهبرش توهین نکرد، همان که یک تنه جلوی هفتاد نفر ایستاد، همان که... و باز هم بی‌قرار می‌شدند و می‌پرسیدند: پس آرمان کی می‌آید پیش ما؟ روح خودت هم بی‌قرار بود. شاید تنها دلیل ماندنت این بود که می‌خواستی به پدر و مادر مهلت دل کندن بدهی. ولی آن صبح، ششم آبان، بالاخره مهمان ویژه‌ات آمد. همان که منتظرش بودی. همان که می‌خواستی جانت را تقدیمش کنی. جانت را توی دست نگه داشته بودی که بدهی به خودش. به خودِ خودش. به هرحال، او آمد. سیدالشهدا(علیه‌السلام) را می‌گویم. پای آخرین ماموریتت مهر تایید زد. در آغوشت گرفت...؟ نمی‌دانم. من فقط شنیده‌ام شهدا توی آغوشش جان می‌دهند. تن ارباًاربایت را در آغوش گرفت و برد. رفتی که نفس تازه کنی برای صبح ظهور. تو شهید شدی؛ یک چنین صبحی؛ ششم آبان. | 💔 ---------- 📣 کانال رسمی شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میان ماه من تا ماه گردون ... تفاوت از زمین تا آسمان است ... شما انتخابتون چیه ؟ آرمان ها یا توماج ها ؟ @refighshahydam313
32.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش تصویری برنامه اولین سالگرد شهید آرمان علی‌وردی در گلزار شهدا تهران 🔺ای کاش دشمن، پیش از آن که بساطش را از صفحه روزگار برچیند، یک بار ما را درست می‌شناخت! کاش می‌فهمید این تابوت سه رنگ، آرزوی یک‌یک دهه‌هشتادی‌های این سرزمین است...
چشم‌ها روایت‌ها دارند... روایت‌هایی از جنس عاشقی عشق به خالق، و جنون مخلوق... -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 روایت غم انگیز مادر بزرگوار شهید آرمان علی وردی از وقایع دفن این شهید عزیز در شبکه ی سوم صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران @refighshahydam313
•• خاطره🪻🤍 •• نشسته بود سر سفره، اما لب به برنج نمی‌زد. - چرا شروع نمی‌کنی مادر؟ از دهن افتاد! - خمس برنج‌ها رو دادین؟ وقتی اطمینان دادم که خمسش را داده‌ایم، بسم‌الله گفت و قاشق اول را به دهان برد... @refighshahydam313