ریـــحآن
شبِ جمعه وُ دلتنگیُ خستگیُ این داستانا .... #ژلوفنصوتی
آقای امام حسین!
حواستون هست که شما اوستای ِ تعمیرکردنِ قلبهای ِشکستنیِ فکستنیِ لااُبالیِ مایید ؟!
پس بیاوُ گردن بگیر بی سروسامانیِ مارو تصدقت :)
#اندراحوالاتدلتنگی
اگه بخوام به عنوان یک عدد درمونده ی از همه جا رونده شده به آقای امام حسین حرفی زده باشم ، فقط میتونم مثل هوشنگ ابتهاج از فرط غم بگم ک ؛
خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم!
#اندراحوالاتدلتنگی
@reihan_rnariman-panahi-be-yade-labet(128).mp3
زمان:
حجم:
3.71M
آقای امام حسین !
اگه زنده موندم و اومدم پیشت، وسط بین الحرمینت میشینم نقاب قوی بودنمو در میارم و تعریف میکنم که اینروزا چقدر سخت گذشت :))
#ژلوفنصوتی
#اندراحوالاتدلتنگی
یکی از شکرگزاری های از ته دل اونجاییه
که شاعر میرسه جلوی ضریح امام حسین
و میگه :
همان کسی که ندیدم به خواب وصلش را،
گرفته است مرا به بغل ، خداراشکر...
الهی قسمتِ هممون :)))
#اندراحوالاتدلتنگی
میخوام بدونی این نوکری که هرسال برات گریه میکنه ؛امسال رو لبه ی تیغ ، تنها ، پریشون و مستاصل در حال حرکته وسهم بیشتری ازت میخواد . تا قبل از این که چپ کنه بغلش کن آقای امام حسین :)!
#اندراحوالاتدلتنگی
ریـــحآن
-
انقدر داستان و ماجرا دارم که نخوام به هیچکس، هیچ توضیح اضافهای بدم اما عزیزُم ؛ از اونجایی که «تو مرهم زخمای تنه ی ِپوسیده و چروکِ جداره ی قلبمی.» همهی داستانهای جهان رو با یه پایانبندی مناسب برات تعریف میکنم ( :
#اندراحوالاتدلتنگی
"شد شد نشد میرم کربلا " نسخه ی آدمای فاکتور شُدَته حاجی.....
ما از همین گوشه موشه ها به رسم هرسالِ جامونده ها باید به قاب عکس ضریحت روی دیوارِ نمورِ اتاق سلام بدیم و میدونم که بهت میرسه آقای امام حسین .
#اندراحوالاتدلتنگی
ریـــحآن
آقای امام حسین! حواستون هست که شما اوستای ِ تعمیرکردنِ قلبهای ِشکستنیِ فکستنیِ لااُبالیِ مایید ؟!
به قدری تجربه ی جاموندن ، دوری از بینالحرمین و صحنو صحرای اقای نجف دارم که میتونم با هشتکِ اندر احوالاتِ دلتنگی ،سر تیترِ هشتکای ایتا بشم:/
فقط امیدوارم باباعلی و پسرای از گل بهترش به ازای شکسته شدن همزمان استخونای قفسه سینهم ، ی مرهمِ مشتی اون گوشه موشه ها برام درنظر گرفته باشن تا نور بتونه از بین تَرَکا و شکستگیا عبور کنه و زنده نگهم داره :))
#اندراحوالاتدلتنگی
15.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگیر از دلم ی سراغی :)
#اندراحوالاتدلتنگی
ریـــحآن
#ژلوفنصوتی
اره بابا پس چی فک کردی ؟!
من خیلی وقته بَند و بساطمو ریختم تو ی کوله و راه افتادم ، لب مرز به سربازای خوش سیمای مرزبانی التماس دعا گفتمو مُهرِ دلدادگیو کوفتم رو پاسپورتو زدم ب دلِ نجف :))
از حال و هوای باصفای خونه ی پدری ، پنکه های مزین به شلنگ آبپاش و کاراییِ کولر گازی رو دمای ۲۰ درجه و سایهبونهای بلند و پهناورِ روبرو ایونِ طلایی که بگذریم از سلفی با گنبدِ با شکوه باباعلی و اون فِیسِ خاکیو آفتاب سوختهت ، نمیشه گذشت ؛ دو سه روز اُتراق تو امن ترین نقطه ی کره ی زمین جوری روحمو ابوجارو میکنه که میتونم تا یکسال بدون مصرف هیچ هایپی سرخوش و مَستان بزنم تو گوشِ هرچی خستگیو افسردگیه:)))
الانم تو مشایه پس از سوختگیری با چای غلیظ قیریِ عراقی به سمت گل پسرای بابا علی در حرکتم . اینجا آفتاب سوز سوزی ، دمای ۵۰ درجه و گرمازدگی همش بهونه س حاجی ، ملت در برابر این حجم از محبتِ پدر پسری اُوِردوز میکنن !
با سرعت دوایکس جاده خاکیارو میگذرونم و مصداق ِ فرو الیالحسین رو تداعی میکنم. تیکه های قلبِ درموندهی از همه جا رونده شدمو میرسونم به دست طبیبِ تاولای چرکی و زخم های عفونت کردش :)))
لبخندِ فراموش شده و خاک گرفته بلاخره میشینه رو صورتم و از همین کنج اتاق خوشحالم که بلاخره امانتیم به دست صاحبش رسید :)
#اندراحوالاتدلتنگی