eitaa logo
فرزندان منتظَِر
163 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
313 فایل
صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻زن هنوز کاملا وارد اتوبوس 🔻نشده بود که راننده ناغافل در 🔻رو بست و چادر زن لای در 🔻گیر کرد. داشت بازحمت چادر 🔻رو بیرون میکشید که یه زن 🔻نسبتا بدحجاب طوری که همه 🔻بشنوند گفت: آخه این دیگه چه 🔻جور لباس پوشیدنه؟ 🔻خودآزاری دارن بعضی ها ! 🔻زن محجبه، روی صندلی خالی 🔻کنار اون خانم نشست و خیلی 🔻آرام طوری که فقط زن 🔻بدحجاب بشنوه گفت: 🔻من چادر سر می کنم ، تا اگر 🔻روزی همسر تو به تکلیفش 🔻عمل نکرد ، و نگاهش را 🔻کنترل نکرد ، زندگی تو ، به 🔻هم نریزد . همسرت نسبت به 🔻تو دلسرد نشود. محبت و 🔻توجه اش نسبت به تو که 🔻محرمش هستی کم نشود. من 🔻به خودم سخت می گیرم و در 🔻گرمای تابستان زیر چادر از 🔻گرما اذیت می شوم، زمستان 🔻ها زیر برف و باد و باران 🔻برای کنترل کردن و جمع و 🔻جور کردنش کلافه می شوم، 🔻بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. 🔻من هم مثل تو زن هستم. 🔻تمایل به تحسین زیبایی هایم 🔻دارم. من هم دوست دارم 🔻تابستان ها کمتر عرق بریزم، 🔻زمستان ها راحت تر توی 🔻کوچه و خیابان قدم بزنم. اما 🔻من روی تمام این خواسته ها 🔻خط قرمز کشیدم، تا به اندازه 🔻ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای 🔻زندگی تو باشم. و همه اینها 🔻رو وظیفه خودم میدونم. 🔻چند لحظه سکوت کرد تا شاید 🔻طرف بخواد حرفی بزنه و 🔻چون پاسخی دریافت نکرد 🔻ادامه داد: راستی… هر 🔻کسی در کنار تکالیفش، 🔻حقوقی هم دارد. حق من این 🔻نیست که زنان ِ جامعه ام با 🔻موهای رنگ کرده ی پریشان 🔻و لباسهای بدن نما و صد جور 🔻جراحی ِ زیبایی، چشم های 🔻همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. 🔻حالا بیا منصف باشیم. من باید 🔻از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟ 🔻زن بدحجاب بعد از یک سکوت 🔻طولانی گفت: هیچ وقت به 🔻قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام 🔻موهایش رو از روی پیشانیش 🔻جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. @religiousgirlssm
سلام نه🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬‌[ باهر کسی رفیق نشو جز... ] 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی
سلام...🌸 یک شماره بین ۱ تا ۱۸ انتخاب کنید و روی پیوند زیر بزنید و ببینید رفیق شهیدتون کیه؟ یک صلوات مهمانش کنید💚 ۱. digipostal.ir/cofa3zi ۲. digipostal.ir/cmdgvds ۳. digipostal.ir/cu961hs ۴. digipostal.ir/cabb62c ۵. digipostal.ir/c87kide ۶. digipostal.ir/ceiv42d ۷. digipostal.ir/csenas8 ۸. digipostal.ir/cezkkiq ۹. digipostal.ir/c0enl2t ۱۰. digipostal.ir/ck0hv4j ۱۱. digipostal.ir/cfir815 ۱۲. digipostal.ir/cjt5fhz ۱۳. digipostal.ir/cwbze98 ۱۴. digipostal.ir/cwpcc6j ۱۵. digipostal.ir/cjarjqv ۱۶. digipostal.ir/cpexi3q ۱۷. digipostal.ir/cufmm0j ۱۸. digipostal.ir/c3fxyd اگر دوست داشتید برای دوستانتان هم بفرستید... @religiousgirlssm @religiousgirlssm
تو کتابـِ سه دقیقه در قیامت نوشته بود : هـرچی من شوخـی شوخـی انجام دادم اینا (فرشته‌ها) جِدی جِدی نوشتن :))) -آخدا‌ببخشمونااا @religiousgirlssm
55a6169b8e17b88362c3f752af2bb64d76b169e6.pdf
3.73M
پسرک‌فلافل‌فروش زندگینامه و خاطرات شهید محمد هادی ذوالفقاری @religiousgirlssm
این دو کتاب تقدیم به شما.👆🏻👆🏻👆🏻
اینم کتاب نه😐 هی قدر ندونین😂🚶🏿‍♂ همگی صلوات
ێٵ زهࢪٵ: ﷽ داستانی کوتاه ولی پر معنا و زیبا از کتاب استاد مطهری {داستان راستان} عنۅٵن : درخت خرما استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص134 سمرة بن جندب یک اصله درخت خرما در باغ یکی از انصار داشت. خانه مسکونی مرد انصاری که زن و بچه‌اش در آنجا به سر می‌بردند همان دم در باغ بود. سمره گاهی می‌آمد و از نخله خود خبر می‏گرفت یا از آن خرما می‏چید. و البته طبق قانون اسلام «حق» داشت که در آن خانه رفت و آمد نماید و به درخت خود رسیدگی کند. سمره هر وقت که می‌خواست برود از درخت خود خبر بگیرد، بی اعتنا و سرزده داخل خانه می‌شد و ضمنا چشم چرانی می‌کرد. صاحبخانه از او خواهش کرد که هر وقت استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص134 می‌خواهد داخل شود، سرزده وارد نشود. او قبول نکرد. ناچار صاحبخانه به رسول اکرم شکایت کرد و گفت: «این مرد سرزده داخل خانه من می‌شود. شما به او بگویید بدون اطلاع و سرزده وارد نشود، تا خانواده من قبلا مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ کنند.». رسول اکرم سمره را خواست و به او فرمود: «فلانی از تو شکایت دارد، می‌گوید تو بدون اطلاع وارد خانه او می‌شوی، و قهرا خانواده او را در حالی می‌بینی که او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو.» سمره تمکین نکرد. فرمود: «پس درخت را بفروش.» سمره حاضر نشد. رسول اکرم قیمت را بالا برد، باز هم حاضر نشد. بالاتر برد، باز هم حاضر نشد. فرمود: «اگر این کار را بکنی، در بهشت برای تو درختی خواهد بود.» باز هم تسلیم نشد. پاها را به یک کفش کرده بود که نه از درخت خودم صرف نظر می‌کنم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ از صاحب باغ اجازه بگیرم. استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص135 در این وقت رسول اکرم فرمود: «تو مردی زیان رسان و سختگیری، و در دین اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد.»[1] بعد رو کرد به مرد انصاری و فرمود: «برو درخت خرما را از زمین درآور و بینداز جلو سمره.». رفتند و این کار را کردند. آنگاه رسول اکرم به سمره فرمود: «حالا برو درختت را هر جا که دلت می‌خواهد بکار.»[2] استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص136
آن‌روزھا‌دَروازه‌اۍ‌بَراۍ‌شَھادَت‌داشتیـم‌و‌َحال مَعبرۍ‌تَنـگ . .🚶🏾‍♂! ھَنوز‌براۍ‌شَھید‌شُدن‌فُرصت‌هَسـت دل‌را‌بـٰاید‌پاک‌کَـرد:))💔¡' ..✋🏻!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃🌸°• [می‌گفت انقلاب کارمند نمی‌خواد آدمِ جهادی می‌خواد! یکی که نیت و هدفش از کار کردن صرفا کسب درآمد نباشه فرقِ حاج قاسم با همکارهاش تویِ همین بود..! ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ ‎‌
یه جا نوشته بود ما به ضربه هاے بی‌هوا عادت داریم..! همین یه جمله چند تا روضه داشت؟🚶🏻‍♂💔 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅ ‎‌‌‎‌‎
-هرکی‌آࢪزوداشته‌باشه خیلے‌خدمت‌کنه شهـــید‌میشه...!🕊 -یه‌گوشه‌دلت‌پا👣بده، شهدا‌بغلت‌میکنن...❤️ ـ ما‌به‌چشم‌دیدیم‌ایناࢪو... ـ ازاین‌شهــدا‌مدد‌بگیرید،🖐🏼 ـ مدد‌گرفتن‌از ࢪسمه... دست‌بذاࢪࢪوخاک‌قبر‌شهیدبگو... حُسین‌به‌حق‌این‌شهید،🥀 یه‌نگاه‌به‌ما‌بکن..💔 [حاج‌آقاپناهیان]
•°~🦋🌵 -عزیز‌من.. بعضی‌وقت‌ها‌دلیلِ‌اجابت‌نشدن‌دعاهامون، گره‌خوردن‌تو‌کارامون، کارایی‌‌هست‌که‌کردیم!چه‌حق‌الناس،چه حق‌الله.. بیا‌استغفار‌کنیم‌واز‌اونی‌که‌ظلم‌کردیم‌ حلالیت‌بخوایم. نمیتونی؟یادت‌نیست؟ براشون‌مغفرت‌بخواه،صدقه‌بده.. خدا‌بخشنده‌است؛بخواهُ‌جبران‌کن💛 🪴 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
مانتو هر چقدرم بلند گشاد باشه جای چادر نمیگیره...
شهید حمیدرضا کوثری🌹  اسفند ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش غلامحسین و مادرش،سکینه نام داشت. تا پایان متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. نوزدهم فروردین ۱۳۶۶، با سمت مسئول برنامه قرار گاه در شلمچه بر اثر اصابت گلوله شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.‌..🦋 یاد شهدا با ذکر100 شاخه گل صلوات ویک آیه الکرسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبرِ اکرم (صَلَّێ‌اللهُ‌عَلَیهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم): نفَس‌هاۍ شُما دَر این ماه () تسبیح است 📿🪔
بِه نامَش و دَر پناهَش ✋🏻🌱✨
دعای دهمین روز ماه مبارک💚
رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: ⭕️ مثل خديجه (علیهاالسلام) پيدا نخواهد شد؛ خديجه در آن وقتی كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود و مرا با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا يارى نمود؛ خداوند متعال به من دستور داد خديجه را به قصر زمرّدى كه در بهشت دارد و هيچ رنج و زحمتى در آن نيست، بشارت دهم. 📜 بحار الانوار، ج‏۴۳، ص۱۳۱
''یاارحم‌الراحمین💕🌱''
ێٵ زهࢪٵ: ﷽ داستانی کوتاه ولی پر معنا و زیبا از کتاب استاد مطهری {داستان راستان} عنۅٵن : مستمند و ثروتمند استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص88 رسول اکرم صلی الله علیه و آله طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یکی از مسلمانان- که مرد فقیر ژنده پوشی بود- از در رسید و طبق سنت اسلامی- که هرکس در هر مقامی هست، همینکه وارد مجلسی می‌شود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همان جا بنشیند و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا می‌کند در نظر نگیرد- آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه‌ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص88 قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه‏های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید. رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت: «ترسیدی که چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!». نه یا رسول الله!. ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند؟. نه یا رسول الله!. ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟. نه یا رسول الله! پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی؟. اعتراف می‌کنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره‌اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم. مرد ژنده پوش: «ولی من حاضر نیستم بپذیرم.». جمعیت: چرا؟. چون می‏ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با یک استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص89 برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص90
چادر‌ برای‌ زن‌ یک‌ حریمه🌱 یک‌ قلعه‌ و یک‌ پشتیبان‌ است...🏰 از این‌ حریم‌ خوب‌ نگهبانی‌ کنید...⛓ همیشه‌ میگفت:✨ به‌ حجاب♥️ احترام‌ بگذارید‌ که‌ حفظ‌ آرامش☁️ و بهترین‌ امر‌ به‌ معروف‌ برای‌ شماست☔️ "شهیدابـراهیم‌هادی"🕊 ✋🏼
[﷽♥️] Ꮺــیدانہ🥀📿 طرحِ جالبِ یڪ شـهــید دࢪخانہ براے ٺـرڪ ڱـناه🌱 یہ صندوق دࢪسٺ ڪـࢪد و گذاشٺ ٺوے خونہ🗳 بعد همـہ ࢪو جمع ڪرد و از گنـاه بودنِ دࢪوغ و غیبٺ ڳفـٺ.. مبلغے ࢪو هم به عنوان جࢪیمه ٺعـیین ڪرد💰 عهد بسٺـند هࢪ ڪسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبٺ کنہ ،اون مبلغ ࢪو به عنوانِ جریمه بندازه ٺوے صندوق… قـࢪاࢪشد پولـهای صندوق هم صࢪف ڪمڪ به جبهہ و رزمنده ها ڪنن. طࢪح خیلے جالبے بود ..👍🙂 باعث شد ٺمام اعضاے خـانواده خودشون ࢪو از این گناه‌ها دوࢪ ڪنن؛ اگہ هم موردے بود ، به هم ٺذڪࢪ مے دادند🤚 🙂 خاطࢪه‌اے  از زندگے شهــید علے اصـغࢪ ڪلاٺہ سیفرے📜 📚منبـع: ڪٺاب وقٺ قنوٺ ، صفحه 145 😉 🍁