🥀گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🥀 #قسمت46 پس از آن سخنان،حضرت زهراعلیهاالسلام از آن دو نفر روی برگرداند. ابوبکر گفت: یا فاطمه،من از نارضایتی پیامبر و تو به خدا پناه می‌برم. حضرت زهراعلیهاالسلام با یادآوری روز هجوم به خانه اش به #دستورابوبکر فرمود: 🔥ای ابوبکر؛عجیب است که امروز با امنیت وارد خانه ما می شوی و این زمانی است که که مردم را بر ما مسلط کرده ای! بیرون برو!به خدا سوگند کلمه ای باتو سخن نخواهم گفت تا خدا و رسولش را ملاقات کنم و به آنان شکایت نمایم.🔥 اینجا بود که ابوبکر صدای وای و ویل بلند کرد و گفت: کاش مادرم مرا به دنیا نياورده بود! اما عمر به او گفت: وای بر مردم!چگونه تو را بر امور خود حاکم کرده اند،درحالی که تو پیرمردی #خرفت هستی!آیا بخاطر یک زن اینگونه منقلب میشوی و با #رضایتش خوشحال خواهی شد؟😐 آنگاه هردو برخواستند و هنگام رفتن به امیرالمؤمنین گفتند: اگر اتفاقی برای او افتاد،مارا بی خبر مگذار😏 وقتی آنها رفتند حضرت زهرا عرض کرد: آیا آنچه میخواستی انجام دادم؟ فرمود: آری سپس سوال کرد: آیا آنچه بگویم انجام می دهی؟ پاسخ داد: آری حضرت زهراعلیهاالسلام عرض کرد: ❤️‍🩹تو را قسم می دهم که این دو نفر هرگز بر جنازه ام #نماز نگذارند و بر سر #قبرم نیایند و قبر مرا #نشناسند. #فاطمیه 🤲بحق امیرالمومنین علی علیه السلام اللهم عجل الولیک الفرج🤲