eitaa logo
رمانهای عاشقانه مذهبی💍❤️
2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
294 ویدیو
113 فایل
﷽ هر روز بیشـــــــتر از دیروز💞🌸 ❣️دوستت دارم❣️ بی اجازه کپی نکن حتی شما دوست عزیز 🌺 #کپی_بالینک_کانال ارتباط وتبلیغات @Ad_noor1
مشاهده در ایتا
دانلود
❓آیا حجاب به این معنی است که باید در خانه بمانند و بیرون نیایند؟ا 🍃کسانی که اعتقاد دارند زنان باید در خانه بمانند به احادیثی استناد می کنند که توصیه به در خانه ماندن زنها و بدون ضرورت بیرون از خانه نیامدن می کنند که باز با توجه به سیاق کلام معصومین، این موضوع صرفا توصیه اخلاقی می باشد و نه یک اصل ثابت. 📌 نکته ای که وجود دارد همان است که بزرگان دین همچون حضرت امام رضوان الله و مقام معظم رهبری بیان فرمودند و آن هم اینکه این حضور باید حضوری همراه با عفت و حیا باشد تا موجب بالندگی جامعه شود نه مایه ابتذال اجتماع. ❌اما با همه این اوصاف، هیچ چیزی نباید مانع از این شود که زن به عنوان عنصر مربی و پرورش دهنده ی نسل بشر، طبیعت آفرینش خود را فراموش کند و به قصد درست کردن ابرو، چشم را کور کند. 🖇چنانچه در زمان رسول خدا(ص) یکی از زنان به نام اسماء خدمت پیامبر رسیدند و گلایه کردند که با وجود زحماتی که می کشند از پاداش جهاد و حج مکرر و اموری این چنینی برخوردار نمی شوند. اما پیامبر خدا با ستایش این دغدغه، فرمودند که زنها وقتی که نقش خود را در خانه به درستی ایفا می کنند از تمامی پاداشها از جمله جهاد در راه خدا برخوردار خواهند بود.
هدایت شده از 🗞️
✍ کلام بزرگان 👈محمد اسماعیل دولابی رحمت الله علیه: اگر بخواهیم در نماز نداشته باشیم و مقبول باشد، باید در وضو گرفتن دقّت کنیم. تمامی صفات رذیله را می‌توان با وضو شست و پاک کرد. هنگام گرفتن، وقتی صورت را می‌شویی، مقداری از آبی را که از روی صورتت پایین می‌آید، به دهان فرو ببر و بخور. این آب درونت را پاک می‌کند و فطرتت را شفّاف می‌نماید. . 📚مصباح الهدی 333
✨﷽✨ 🌼خداوند هرگز قولی نداده که ما را از مشکلات دور نگه می دارد. ✍ او هیچوقت نگفته است که ما طوفانی در زندگی نخواهیم داشت ولی گفته است که در دل طوفان، به ما آرامش می دهد. ✅گزارشات پزشکی خوب نبود، اما من نگران نیستم، چون می دانم که خداوند حواسش به من هست. ✅من آن مقامی که برایش زحمت کشیدم را نتوانستم کسب کنم، ولی ناراحت نیستم چون می دانم که خداوند مقام بالاتری را برای من در نظر گرفته است. ✅همکارانم با من بدرفتاری می کردند اما من ناراحت نمی شدم چون میدانم خداوند پشتیبان من است، همیشه حواسش به من هست. ✅شما باید از آرامش زندگی خودتان محافظت کنید شما برای اینکه نگران و مضطرب باشید، خلق نشدید. به همین دلیل است که خیلی از مردم از لحاظ سلامتی مشکل دارند. نمی توانند شب ها بخوانند، غذای آنها به خوبی هضم نمی شود، زخم معده گرفتند. همه این ها به این خاطر است که اجازه نمی دهند ذهنشان استراحت بکند. آنها به طور مداوم سعی می کنند از همه چیز سر در بیاورند، درباره ی سلامتی شان نگران باشند، درباره شغلشان ناراحت باشند یا به خاطر ترافیک استرس بگیرند. دوستان ذهن شما نیاز به استراحت دارد. شما آفریده نشده اید که بار سنگینی را به دوش بکشید، چون در نهایت ناامید خواهید شد. قاعده این است که وقتی شما استراحت می کنید، خداوند دست به کار می شود اما وقتی شما خودتان بار نگرانی ها را به تنهایی به دوش میکشید ، خداوند استراحت می کند.
✨﷽✨ 🔴 ✍مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر زیبا روی پیش یک کشاورز رفت تا از او اجازه بگیرد . کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر 🐂رو یک به یک آزاد می کنم، اگر تونستی دم هر کدوم از این سه گاو رو بگیری، می تونی با دخترم ازدواج کنی. مرد جوان در مرتع، به انتظار اولین گاو ایستاد. در طویله باز شد و بزرگ ترین و خشمگین ترین گاوی که تو عمرش دیده بود بیرون آمد. فکر کرد یکی از گاوهای بعدی، گزینه بهتری باشد، پس به کناری دوید و گذاشت گاو از مرتع بگذرد و از در پشتی خارج شود. دوباره در طویله باز شد. باور نکردنی بود! در تمام عمرش چیزی به این بزرگی و درنده گی ندیده بود. با سم به زمین می کوبید، خر خر می کرد و وقتی او را دید، آب دهانش جاری شد. گاو بعدی هر چیزی هم که باشد، باید از این بهتر باشد. به سمت حصارها دوید و گذاشت گاو از مرتع عبور کند و از در پشتی خارج شود. برای بار سوم در طویله باز شد. لبخند بر لبان مرد جوان ظاهر شد. این ضعیف ترین، کوچک ترین و لاغرترین گاوی بود که تو عمرش دیده بود. در جای مناسب قرار گرفت و درست به موقع بر روی گاو پرید. دستش را دراز کرد… اما گاو دم نداشت! … ⚜ زندگی پر از فرصت های دست یافتنی و بهره گیری از آنهاست . بعضی فرصت ها ساده هستند و بعضی مشکل . اما زمانی که به آنها اجازه می دهیم رد شوند و بگذرند( معمولا به امید فرصت های بهتر در آینده)، این موقعیت ها شاید دیگر وجود نداشته باشند، به همین دلیل اولین شانس را در يابيد
📚دوضرب المثل 🖐🏻« کفم برید » این ضرب المثل رو شنیدین ؟ «کف» اینجا یعنی کف دست و اشاره داره به ماجرای یوسف و زلیخا که وقتی یوسف وارد میشه زن‌ها مات و مبهوت میشن و جای ترنج «کف» دستشون رو میبرن ! 🍆بادنجان دور قاب چین در دوران ناصرالدین شاه، بزرگان و رجال سیاسی برای نشان دادن مراتب اخلاص و چاکری خود به پادشاه، به آشپزخانه‌ی شاهنشاهی می‌رفتند و چهار زانو برزمین می‌نشستند و مانند خدمه‌های آشپزخانه مشغول پوست کندن بادنجان می‌شدند، یا آن که بادنجان‌ها را پس از پخته شدن در دور و اطراف قاب‌های آش و خورش می‌چیدند. این رجال سیاسی حساب کار را طوری داشتند که شاه حتماْ بتواند آنان را هنگام سرزدن به چادرها در حال بادنجان دور قاب چیدن ببیند و در این کار دقت و سلیقه‌ی بسیار به کار می‌بردند، تا شادی خاطر شاه فراهم آید! از آن زمان به بعد به افراد چاپلوس بادنجان دور قاب چین می‌گویند. سبزی پاک‌کن هم به همین معنی استفاده می‌شود.
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌼‌‌‌‌‌‌‌‌🕊°•. -الهـے ، -فراقـشـ ؛ -عظمـ‌البلاستــ🥀'- -’الٰهـے‌عَظـُمَـ‌البــَلاء‘- -اللّهُمَّ‌عجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَــرَج:) عظمتِـ’علے‌بن‌ابی‌طالب‘رامیشناسے؟ پیغمبرخُدا،بهشونـ‌میگفتن:فداتـ‌بشمـ ! فاطمه‌زهراۜ مثلـِ‌پروانہ فداےِمولاشُـد؛ ودور‌مولا‌گشتـ،بھ خاطرمولاڪتڪ‌خورد ومیگفتـ جون‌و‌نفسمـ فداےِعلے🥀'؛ مولامونـ ’امیرالمومنین‘درباره‌ےِ امام‌زمانِـ‌‌مانـ میدونےچےفرمودنـ ؟ دستـِ ‌مبارڪ‌رو میذاشتنـ روےِسینھ ، مےگفتنــ : آھ چقدردوستـ‌دارمـ’مهدےامـ‘راببینمـ ! -آقاجان تو ڪے هستے ؟ -با دلها چھ ڪردے ؟ -اللّٰهُمـَ‌ارْزُقنٰے -‌مَحبَّتـِ‌المَهدے‌‌ٖفي‌قَلْبٖے -وَشَهٰادَت‌ِفٖے‌رِڪٰابِ‌المَهدے -‌بِحـَقـِـ ‌حَضـرَتــِ ‌زینَبــْــ‌ۜـ🌿 :)
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🍀مردم و دو گونه نگرش به دنیا🍀 امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: 🌹مردم در دنیا دوگونه عمل می‌کنند: یکى در دنیا، براى دنیا کار مى کند دنیا او را را از آخرت مشغول داشته است و مى ترسد که بازماندگانش گرفتار فقر شوند ولى (از فقر معنوى اخروى) خویش را در امان می‌داند چنین کسى عمر خود را براى سود دیگران نابود مى کند و آن (گروه) دیگر در دنیا براى پس از دنیا کارمى کند پس بى آنکه کار کند بهره وى از دنیا پیش او می‌آید پس هر دو بهره (دنیا و آخرت) را با هم می‌برد و مالک هر دو سرا می‌شود و در درگاه خداوند آبرومند خواهد بود از خدا چیزی نمی‌خواهد که او را از آن منع کند. 📕نهج البلاغه، حکمت ۲۶۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت40 آن قدرحالم بدبودکه به اسم قرصی که گرفته بوددقت نکردم.هرروزدوبارقرص میخوردم،ولی حالم بدترمیشد .باخودم گفتم:"قرص هم قرص های قدیم!"وقتی رسیدیم قزوین تازه متوجه شدم داستان ازچه قراراست.متصدی داروخانه به خاطرمراجعات زیادبه اشتباه قرص بیماریهای عفونی رابه جای قرص مسکن به حمیدداده بود! خانه ی مادرکوچه ای بودکه یک سمت آن به خیابان نواب وسمت دیگرش به خیابان هادی آباد منتهی میشد.اکثرخانه هایک یادوطبقه بودند.خانه هایی قدیمی که اگروسط ظهردرکوچه راه میرفتی ازاکثرشان بوی ناب غذاهای اصیل ایرانی ازقرمه سبزی گرفته تاآبگوشت تاهفت خانه آن طرف ترمیپیچید؛بویی که هوش ازسرآدم میبرد. حمیدتنهاپاسدارساکن این کوچه بود.برای همین خیلی تاکیدمیکردحواسمان به حرف هاورفتارمان باشد انتظارداشت چون مانمونه ی یک خانواده ی پاسدارهستیم،بایدمراقب رفتارمان باشیم.میگفت:"نکنه بلندبلندحرف بزنی کسی صداتوازپنجره کوچه بشنوه.وقتی آیفون روجواب میدی،آروم حرف بزن.ازدست من عصبانی شدی بانگاهت عصبانیتت روبرسون.صداتوبالانبرکه کسی بشنوه."صدای تلویزیون ماهمیشه روی پنج بود.تاحدی درمنزل آرام صحبت می کردیم که صاحب خانه خیلی ازاوقات فکرمیکردخانه نیستیم. بعدازبرگشت،درحال جابه جاکردن وسایل سفرمشهدبودم که صدای حاج خانم کشاورز،زن صاحب خانه رادم پله هاشنیدم:"مامان فرزانه.یه لحظه میای دخترم؟ "ازلفظ مامان گفتنش هم متعجب شده بودم وهم خنده ام گرفته بود.برایمان یک ظرف غذاآورده بود.به من گفت:"مامان جان.خسته راهید،گفتم براتون ناهاربیارم."تشکرکردم وبعدازگرفتن غذابه خانه برگشتم.به حمیدگفتم:"شنیدی حاج خانم منوچی صداکرد؟غذای امروزمونم که رسید."حمیددرحالی که به غذاناخنک میزدگفت:"آره!شنیدم بهت گفت مامان.خیلی خوشم اومد .این نشونه محبت این زن وشوهربه ماست.مونده بودم کیه که به توبگه مامان فرزانه؟!توکه خودت بچه ای!" سرسفره که نشستیم یادزرشک پلوبامرغی افتادم که روزاول زندگی بعدازمراسم عروسی خانه ی خودمان پخته بودم.بعدازآن،چندوعده غذایی که ازمراسم تالاراضافه مانده بودراخوردیم که اسراف نشود.بابت آشپزی واقعانگران بودم.هرچندازدوره ی نامزدی آشپزی راجدی شروع کرده بودم وحالانمه نمه توی راه آمده بودم،ولی احساس میکردم هنوز یک پای آشپزی هایم میلنگد .ازحمیدپرسیدم:"ناهارکه مهمون صاحب خونه شدیم.برای شام چی بذارم؟"باقاشق چندضربه ای به بشقابش زدوگفت:"میدونی که من عاشق چه غذایی هستم،ولی میترسم به زحمت بیفتی.راستی اصلابلدی غذای مورد علاقه ی شوهرتودرست کنی؟"جواب نداده میدانستم که پیشنهادش فسنجان است.عاشق این غذابود.جانش درمیرفت برای فسنجان.امان میدادی برای صبحانه هم دوست داشت فسنجان درست کنم.تنهاغذایی بودکه هم بانان میخورد،هم بابرنج،هم باته دیگ! ازساعت سه بعدازظهرمشغول درست کردن فسنجان شدم.ازوقتی که میگذاشتم لذت میبردم،ولی دلهره داشتم غذاآن طورکه حمیددوست دارد،نشود.به حدی استرس داشتم که خودم جرات نکردم طعم ومزه ی فسنجان راروی اجاق بچشم.حمیدمشغول درست کردن پرده های اتاق خواب بود.ساعت هشت شب سفره راانداختم. وسط سفره یک شاخه گل گذاشتم.پلوراکشیدم وفسنجان راداخل ظرف ریختم.سرسفره که نشست دهانش به تشکربازشد.طوری رفتارکردکه من جرات کردم برای آشپزی بیشتروقت بگذارم وشوروشوق مرابرای این کاردوچندان کرد.اولین لقمه راکه خوردچنان تعریف کردکه حس کردم غذاراسرآشپزیک رستوران نمونه درست کرده است! زندگی خوب پیش میرفت.همه چیزبروفق مرادبودوازکنارهم بودن سرخوش بودیم.اولین روزی بودکه بعدعروسی میخواست سرکاربرود.ازخواب بیدارش کردم تانمازش رابخواندوباهم صبحانه بخوریم. معمولانمازشب ونمازصبحش رابه هم متصل میکرد.سفره صبحانه راباسلیقه پهن کرده بودم ومنتظرحمیدبودم تاباهم صبحانه بخوریم وبعدراهی اش کنم.نمازصبح وتعقیباتش خیلی طولانی شد،جوری که وقتی برای خوردن صبحانه نمانده بود.چندباری صدایش کردم ودنبالش رفتم تازودتربیایدپای سفره،ولی دست بردارنبود؛سرسجاده نشسته بودپای تعقیبات.وقتی دیدم خبری نشد،محض شوخی هم که شده آبپاش رابرداشتم ولباسهایش راخیس کردم.بعدهم باموبایل شروع کردم به فیلم برداری.کاررابه جایی رساندم که حمیددرحالی که سعی میکردخنده اش راپنهان کندمن راداخل پذیرایی فرستادودراتاق راقفل کرد. بعدازچنددقیقه بالاخره رضایت دادوازسرسجاده بلندشد.سرسفره نشستیم وصبحانه خوردیم.ساعت شش وبیست وپنج دقیقه لباسهایش راپوشیدتاعازم محل کارش بشود.قبل رفتن زیرلب برایش آیت الکرسی خواندم. &ادامه دارد... ❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌ ♥️ @repelay 🍃♥️
حتما این روزها اسم فروشگاه چادر مشکی بنی‌فاطمی به گوش‌ِت خورده😍 پس بزار برات توضیح بدم😊 برای حمایت از تولید ملی، بزرگترین تولیدی رو راه اندازی کردیم👌 💠🌺بهترین کیفیت چادر💠🌺 🌺💠بهترین قـیمـت بازار🌺💠 📣به جمع 100 هزار نفری حامیان تولید ملی ملحق شوید و از جوایز بی نظیر آن لذت ببرید😍👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469 خرید👈جایزه👈حمایت از تولید ملی