eitaa logo
☀️رهروان شهدا 🌹
64 دنبال‌کننده
889 عکس
227 ویدیو
15 فایل
کانال وقف حضرت زهرا(س)حضرت زینب(س) هست وهدف شناخت شهدای گرانقدر وبه عنوان خادم بتوانیم خدمت کنیم هرچند گامی کوچک است امیداریم دعوت مادرمان و فرزندانشان در این محفل پذیرباشید. https://harfeto.timefriend.net/16943425335608لینک پیام ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 زندگینامه شهید عبدالحمید دیالمه اردیبهشت 1333 در تهران متولد شد.پس از اخذ دیپلم طبیعی، تحصیلات علوم حوزوی را آغاز کرد. سیره و حدیث را نزد اساتید حوزه علمیه قم و علوم مختلف منطق، فلسفه و عرفان را نزد استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری آموخت. در سال 1325به دانشگاه فردوسی مشهد وارد شد و مدرک دکترای داروسازی از این دانشگاه را در اسفند1358کسب کرد. جهت فعالیت های مبارزاتی با رژیم پهلوی مجبور به زندگی مخفی در طی سالهای 1352 الی 1356شد. در دوره اول مجلس شورای اسلامی از طرف مردم مشهد کاندیدا و مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شد. در سال های اول انقلاب بحث نفاق جدی بود بارها نسبت به مساله بنی صدر هشدار داد. سرانجام شهید دکتر عبدالحمید دیالمه در حادثه خونین بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی ، به دست منافقین کوردل ، دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. منبع : https://www.habilian.ir 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد
🔹 ویژگی های شخصیتی شهید دیالمه اهل مطالعه و تحقیق بود. دامنه مطالعاتش گسترده بود. حرف‌های مختلف و کتاب‌های گوناگون فکری را می‌خواند و در حد خودش، کتابخانه وسیعی داشت و با این‌که رشته‌اش داروسازی بود و دانشکده پزشکی پاتوق اولیه‌اش بود، اما در معارف اسلامی ید طولایی داشت. معارف اسلامی سیرابش می‌کرد. مباحث مبنایی معارفی و ایدئولوژیک را خوب مطالعه کرده بود. دوره متوسطه که درس می‌خواند با پدرش به جلسات انجمن اسلامی پزشکان می‌رفت و به شهید مطهری ابراز علاقه می‌کرد.[۸] 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد
🔹 خاطرات شهید دیالمه چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند ،در تمام مدت سرش بالا نیامد... نگاهش هم به زمین دوخته بود.. خانم ها که رفتند، رفتم جلو گفتم: تو انقدر سرت پایینه نگاهم نمی ندازی به طرف که داره حرف میزنه باهات، اینا فکر نکنن تو خشک ومتعصبی و اثر حرفات کم شه.. گفت: من نگاه نمیکنم تا خدا مرا نگاه کند! منبع : http://www.abrobad.net 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد
الهی شهید بشی😍 همیشه به همسرش میگفت به من نگو خدا قوت...بهترین دعا آینه که بگی الهی شهید شی.❤️ هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه☝️ همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه میکرد  و عادت به تامل داشت.👌 نماز اول وقت میخوند  و اگه ما دیرتر میخوندیم  می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواست جمع جمع...❗️ به بزرگتر خیلی احترام میگذاشت  حتی اگه بنده خدا طرف اشتباه می کرد.👌 همیشه برای همه دعا میکرد خدا هدایتشون  کنه.🌸 بهترین علاقه اش مطالعه کتاب و شعر گفتن بود. شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی🌸 🌺🍃
بسم الله الرحمن الرحیم فاطمه ناکام برونسی وراز آن شب راوی :معصومه سبک خیز (همسر) قسمت 11 سال هزاروسیصدوچهل هفت بود .روز های اول ازدواج ،شیرینی خاص خودش راداشت .هرچه بیشتراز زندگی مشترکمان می گذشت ،با روحیه او بیشتر آشنا می شدم ..کم کم فهمیدم چرا بامن ازدواج کرده ؛پدرم روحانی بود ه اوهم دنبال یک خانواده مذهبی می گشته است . آن وقتها توی روستا کشاورزی می کرد.خودش زمین نداشت ،حتی یک متر.همه اش برای اسن وآن کار می کرد .به همان نانی که از زحمتکشی در می آورد قانع بود و خیلی هم رازی . همام اپل ازدواج رساله حضرت امام را داشت .رساله اش بع رساله های دیگری که دیده بودم ،فرق می کرد ؛عکس خود امام روی جلد آن بود،اگر می گرفتند،مجازات سنگینی داشت . پدرم چند تایی از کتابهای امام را داشت .آنها را می داد به افراد مطمئن که بخوانند .کار های دیگری تو خط انقلاب می کرد.انگاراینها را خداساخته بود برای عبد الحسین .شبها که می آمد خانه ،پدرم براش رساله می خواندو از کتابهای دیگر امام می گفت . یعنی حالت کلاس درس بود .همینها گویی خستگی یک روز کار را از تن اوبیرون می کرد .وقتی گوش می داد ،توی نگاهش زوق وشوق موج می زد . ادامه دارد...
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 🌹فاطمه ناکام برونسی وراز آن شب🌹 ♦️راوی :معصومه سبک خیز (همسر)♦️ قسمت1⃣1⃣ 🔸سال هزاروسیصدوچهل هفت بود .روز های اول ازدواج ،شیرینی خاص خودش راداشت 😊.هرچه بیشتراز زندگی مشترکمان می گذشت ،با روحیه او بیشتر آشنا می شدم ..کم کم فهمیدم چرا بامن ازدواج کرده ؛پدرم روحانی بوده اوهم دنبال یک خانواده مذهبی می گشته است . 🔸آن وقتها توی روستا کشاورزی می کرد.خودش زمین نداشت ،حتی یک متر.همه اش برای این وآن کار می کرد .به همان نانی که از زحمتکشی در می آورد قانع بود و خیلی هم رازی😊 . همان اول ازدواج رساله حضرت امام را داشت .رساله اش با رساله های دیگری که دیده بودم ،فرق می کرد ؛عکس خود امام روی جلد آن بود،اگر می گرفتند،مجازات سنگینی داشت 😣. پدرم چند تایی از کتابهای امام را داشت .آنها را می داد به افراد مطمئن که بخوانند .کار های دیگری تو خط انقلاب می کرد.انگاراینها را خداساخته بود برای عبد الحسین .شبها که می آمد خانه ،پدرم براش رساله می خواندو از کتابهای دیگر امام می گفت . یعنی حالت کلاس درس بود .همینها گویی خستگی یک روز کار را از تن اوبیرون می کرد .وقتی گوش می داد ،توی نگاهش زوق وشوق موج می زد .😍 🔆ادامه دارد...🔆
هدایت شده از ◆◇ گمنام ◇◆
🕗✋ دلم هوای تو کرده هوای صحن و سرایت مدد نما که بیایم حریم قبله نمایت به وقت هجمه‌ی مشکل که هیچ چاره ندارم امید من بود آن مشهد و حریم عطایت رضا جانم 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام....صبح بخیر 🌸یک روز قشنــگ 🌷یک دل خـــوش 🌸یک لـب خنـدان 🌷یک تـن سالـــم 🌸و گشـوده شــدن 🌷هزار در خوشبختی 🌸به روی شما 🌷دعای امروز ماست 🌸برای شما 🌷روزتون زیبا و در پناه خدا 🌷💐🌷
هدایت شده از 🌺 Delilar telebe🌺
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم یکی دیگه از کلیپ هایی هست که ارزش دانلود کردن را دارد.
. وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا... . ، دست خودمان نیست ... ولی چگونه دست خودمان است ... برای یکی و برای یکی ... می نویسند ... . . روزهای زندگی مان آنقدر کم هستند که به آن نبندیم ... کاش به این ، زیاد فکر می کردیم و باور داشتیم اگر بیخیال دنیا شویم ، کوچک ترین پاداش الهی ست ... . . » سلام بر او ، روزی که زاده شد و روزی که می ميرد و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شود... مریم 15 . . ...
🔷تفحص◇طلائیه🔶 نوروز آن سال مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). داخل سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد.😞 عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.»😓 فردا صبح از بچه ها پرسیدم:« امروز با چه رمزی کار رو شروع کنیم؟» حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل..دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست خودشان بگیریم.» 🙏🏻 بعد از چند دقیقه؛اولین شهید پیدا شد... « شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر،از کاشان.»♥️ بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که * اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است *😭 داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم.خیلی عجیب بود... یک دست شهید از مچ قطع شده بود. پلاک شهید رو استعلام کردیم: «شهید ابوالفضل ابوالفضلی، گردان امام محمد باقر(ع)، از کاشان...♥️ 💚هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است...
....!! 🌷محمدرضا كه از جبهه می اومد و واسه چند روز خونه بود، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم. مى ديدم نماز شب می خونه و حال عجیبی داره! یه جوری شرمنده خداست و زاری مى كنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده. 🌷یه روز صبح ازش پرسیدم: چرا انقدر استغفار می كنى؟ از کدام گناه می نالی؟ جواب داد: همین که این همه خدا بهمون نعمت داده و ما نمی تونيم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره.... راوی: خواهر شهید 🌹 شهيد محمدرضا تورجی زاده 🌺🍃