بنام خدا
امروز حرم امام بودیم و آقا به تجمعات میلیونی مردم در تشییع #شهدای_خدمت اشاره کردند ...
چشمم به این یادداشت جالب از سيد عطاءالله مهاجرانی خورد که با عنوان «مردم و روشنفكران(۱)» نوشته شده بود و در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده بود.
توصیه میکنم بخوانید. حال و هوای حلزونهای خانه به دوش شهید آوینی قدری برایم زنده شد.
بخوانید 👇
با توجه به تجربهام در سفر يك ماهه به نجف اشرف و عراق، در مقالهای به اين نكته اشاره كردم كه میتوان ميان دنيای مجازی به معنای همين فضای توييتر و اينستاگرام و ... دنيای حقيقی تفاوت قائل شد.
اجتماعات ميليونی مردم ايران در سوگ و فقدان شهيدان خدمت، شاهدی بود كه از راه رسيد و اين دوگانگی و تفاوت را بيشتر نشان داد. در فضای مجازی گفته میشد كه مردم ايران از فقدان ابراهيم رييسی و همراهان در فاجعه سقوط بالگرد نه تنها متأسف نيستند، بلكه خوشحالند. نشانههايی از خوشحالی مانند رقص و پايكوبی و برهنگی كه البته معلوم نبود كی و كجاست، منتشر كردند. اما در دنيای حقيقی در تبريز و قم و تهران و مشهد، حكايت ديگری جاری بود. دريايی از مردم در خيابانها و ميدانها جاری شده بود.
خوشبختانه نمايندگان رسانههای جهانی كه هوشمندانه دعوت شده بودند، گوشههايی از واقعيت دنيای حقيقی را منتشر كردند.
میخواهم به تجربه بسيار مهم داستايفسكی در «دفتر يادداشت روزانه يك نويسنده» اشاره كنم. اين كتاب با ترجمه ابراهيم يونسی و در سه جلد و ۱۵۰۰ صفحه به زبان فارسی ترجمه شده است. كتاب بیمانندی است و در تاريخ ادبيات و فرهنگ بینظير.
داستايفسكی درست در نيمه دوم دهه پنجاه سالگی خود، در اوج آفرينندگی و كمال شخصيتی، در سالهای ۱۸۷۶ تا ۱۸۸۰، يادداشت روزانه را نوشته و به بررسی و تحليل مهمترين مسائل آن روزگار روسيه پرداخته است. در تمام يادداشتها، موضوع دوگانگی مردم روسيه و روشنفكران يا نخبگان سياسی و فرهنگی و اجتماعی تكرار میشود.
وقتی نوشته داستايفسكی را با دقت میخوانيم، میبينيم، گويی ما در ايران امروز با چنان دوگانهای رويارو هستيم. روشنفكرانی كه حال و هوا و ارزشها و زبانشان با مردم متفاوت است. مردم را دستكم میگيرند و بلكه تحقير میكنند. نگاهشان به ارزشهای آن سوی مرزهاست. سكولار از دهانشان نمیافتد! باورهای دينی و اخلاقی مردم را طرد میكنند. امر مقدس نداريم! به توانايی ملی باور ندارند.
اما در مواجهه با واقعيت مردم سرگشته میشوند. البته اين شهامت و صراحت را ندارند كه اِقرار كنند مردم را درست نشناخته بودند. برعكس وقتی با واكنش مردم رويارو میشوند، به تحريف واقعيت میپردازند. مردم را ناآگاه تلقی میكنند، روشنفكران روسی خود را در برابر اروپا به معنی آلمان و انگلستان و فرانسه ناچيز و بلكه زبون احساس میكردند، رمانهای تولستوی آينه اين استحاله به ويژه در تشبث روشنفكران و نخبگان به فرانسه دانی و فرانسه پرانی است.
داستايفسكي نوشته است: «میگفتند (روشنفكران) كه ما كشوری ناچيز و فقير و بیاهميت هستيم. با تمسخر به همه اطمينان میدادند كه ما چيزی به نام «روح ملی» نداريم، زيرا ملت و مردمی نداريم و بين رهبری سياسی و مردم وحدتی نيست. نيهيليسم همه چيز را جويده است و سربازان تفنگهایشان را زمين میاندازند و مثل گله گوسفند فرار میكنند و مهمات و تداركات نداريم و خودمان خوب میدانيم كه توپ میزنيم! و پا را زيادتر از حدمان دراز كردهايم.» (۱)
ببينيد چقدر اين حرفها آشناست! گفتند آمريكا ظرف يك ساعت میتواند تمام توان دفاعی ايران را نابود كند. عينالاسد اتفاق افتاد. گفتند ايران جرأت مقابله با اسراييل را ندارد، وعده صادق اتفاق افتاد. گفتند مردم عليه نظام هستند و نظام ۸ درصد بيشتر طرفدار ندارد. دريای جمعيت مردم به تكاپو درآمد. گفتند رهبری كاريزمايش با خاك يكسان شده است! ديدند با يك جمله آيتالله خامنهای و آرامشی كه در كلام ايشان بود، ملت و كشوری كه نه مجلس داشت و نه رييسجمهور، مثل سرو ايستاد و قامت خم نكرد و كمترين اختلالی در اداره كشور پيش نيامد و عمق اقتدار ملت و كشور و نظام بيشتر شد. همسايگان و ديگر كشورها پررنگتر از هميشه، با حضور در مراسم فقدان شهدای خدمت اشتياق خود را برای توسعه روابط يا بازسازی روابط با ايران نشان دادند.
پينوشت: (۱) فئودور داستايفسكی، دفتر يادداشت روزانه نويسنده، ترجمه ابراهيم يونسی، تهران، انتشارات بزرگمهر، ۱۳۷۰، جلد دوم ص ۹۶۰
پینوشت ۲. این یادداشت ظاهراً ادامه دارد. سعی میکنم باقی قسمتها را هم اگر مناسب حال کانال بود، بگذارم.
#حمید_کثیری
https://eitaa.com/resalatghader
⚫️ پیامبر از زبان سیدالشهدا
🔴 اسطورهای در افق هستی
این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگیهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء (ع) توصیف شده:
👈 «دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمیشد؛
👈 «مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشهداری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟
👈 «لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بیدغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغهی چیزی داشت.
👈 «طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوتهای طولانی بود.
👈 «لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانیکه لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، اِلّا وقتیکه حرف زدن، ضرورت و فایدهای میداشت.
👈 لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بیاراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچوقت از او نمیترسیدیم.
👈 نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچکس و هیچچیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاهقاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت.
👈 رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟
بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم».
👈 «مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بیجواب و با دست خالی برگردد. پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و بهگونهای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود.
👈 هیچکس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون میآمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند.
👈 «و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچکس بیدلیل، احترامی بیش از بقیه یا بیاحترامی قائل نمیشد.
👈 اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، بهطرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت.
👈 مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق، حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچوقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگترها و مُسنّترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند.
👈 چهرهی پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بیعدالتی یا منکری را میدید.
👈 «سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد.
👈 «لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود.
👈 «و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیبگیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد.
👈 «و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود.
✍حسن رحیمپور ازغدی | محمد پیامبری برای همیشه (ص ۲۹-۳۴)
پینوشت: تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانیای است که در کتاب شریف «معانیالاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
#حمید_کثیری
https://eitaa.com/resalatghader/697