eitaa logo
ناگفته های زندگی همسران
10.4هزار دنبال‌کننده
33.4هزار عکس
9.4هزار ویدیو
119 فایل
‌🌷﷽ ای دی پرسش و پاسخ بعد از رسیدن به 20 کا در توضیحات قرار خواهد گرفت⇩ 🍏 @markaz_teb🌿 آنچه برای دیدنش به کانال آمده اید👆 جهت دعوت دوستاتون وهم گروهی هاتون به این کانال لینک مارو بهشون معرفی کنین تا شاید باهم کمکی به کاهش سردی روابط زناشویی کنیم💐
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 💠✨ 💖🍃 پـــدر ابوســـعید ابوالخیــــرعـطار ثـروتـمندی بود. خانه‌ای داشت ڪه در تمام دیوارهای آن، اسم سلطان محمود را نوشته بود. 💖🍃 ســــــــــــــــلطان مـحمــــــــــــــود بـه خــــانه او رفـت و آمد داشت. ابوسعید در نوجوانی به پدر گفت: برای من اتاقی درست ڪن می‌خواهم در آن زندگی ڪنم. پدرش ساخت. ابوسعید در تمام دیوارهای آن ڪلمه الله را نوشت. پدرش گفت: پسرم چرا الله نوشتی اگر سلطان محمود خانه من بیاید ترسم بر من خشم گیرد. 💖🍃ابـوسعیــــــــــد گفــت: پـــــــــــــدر هـر ڪـس اسـم سلطان خویش بنویسد من هم اسم سلطان خویش نوشتم. اگر سلطان من (الله) مرا دوست داشته باشد، سلطان تو را توان خشم گرفتن بر من نیست 💖🍃و اگـــــر ســــلطان مـــــن تـــــــو را دوست نداشته باشد سلطان تو را قدرت نگه داشتن از خشم سلطان من نیست. پدر را این حرف فرزند شگفت آمد و راه خود عوض ڪرد و شاگرد پسر در راه معرفت شد. 🌺 @resale_hamrah ┈••✾•🍃💖🍃•✾••┈
💠✨ 🍃✨مردی ، به خانه‌ای برای مهمانے دعوت شد. دید صاحب‌خانه سفره را گسترده و وقت نماز است. ناراحت شد و گفت: چرا نماز نخوانده غذا میخورید؟ 🍃✨صاحب‌خانه گفت: تو برو نمازت را بخوان٬ ما ڪاری به ڪار تو نداریم. مهمان رفت و وضو گرفت و در اتاقے شروع به نماز خواندن ڪرد. 🍃✨صاحب‌خانه چون به اتاق آمد، دید مهمان قبله را برعکس ایستاده است. آرام رو به پسرش ڪرد و گفت: پسرم چرا به این مرد نگفتے قبله درست نیست؟ 🍃✨پسرش گفت: صدا نکن پدرم، بگذار بخواند. من وقتے آمدم دیدم قبله را درست نایستاده است. خواستم بگویم، نزدیڪ رفتم دیدم حمد و سوره را ڪلا غلط میخواند. 🍃✨با خود گفتم، حال که حمد و سوره را غلط میخواند و مشخص است نمازخوان نیست و برای ریا میخواند، چه فرقے برای خدا دارد هر طرف میخواند بخواند، چه رو به قبله چه پشت به قبله، قبول نیست. ♥️ @resale_hamrah
💠✨ 🍃✨مردی ، به خانه‌ای برای مهمانے دعوت شد. دید صاحب‌خانه سفره را گسترده و وقت نماز است. ناراحت شد و گفت: چرا نماز نخوانده غذا میخورید؟ 🍃✨صاحب‌خانه گفت: تو برو نمازت را بخوان٬ ما ڪاری به ڪار تو نداریم. مهمان رفت و وضو گرفت و در اتاقے شروع به نماز خواندن ڪرد. 🍃✨صاحب‌خانه چون به اتاق آمد، دید مهمان قبله را برعکس ایستاده است. آرام رو به پسرش ڪرد و گفت: پسرم چرا به این مرد نگفتے قبله درست نیست؟ 🍃✨پسرش گفت: صدا نکن پدرم، بگذار بخواند. من وقتے آمدم دیدم قبله را درست نایستاده است. خواستم بگویم، نزدیڪ رفتم دیدم حمد و سوره را ڪلا غلط میخواند. 🍃✨با خود گفتم، حال که حمد و سوره را غلط میخواند و مشخص است نمازخوان نیست و برای ریا میخواند، چه فرقے برای خدا دارد هر طرف میخواند بخواند، چه رو به قبله چه پشت به قبله، قبول نیست. ♥️ @resale_hamrah
✨﷽✨ 💠✨ 💖🍃 پـــدر ابوســـعید ابوالخیــــرعـطار ثـروتـمندی بود. خانه‌ای داشت ڪه در تمام دیوارهای آن، اسم سلطان محمود را نوشته بود. 💖🍃 ســــــــــــــــلطان مـحمــــــــــــــود بـه خــــانه او رفـت و آمد داشت. ابوسعید در نوجوانی به پدر گفت: برای من اتاقی درست ڪن می‌خواهم در آن زندگی ڪنم. پدرش ساخت. ابوسعید در تمام دیوارهای آن ڪلمه الله را نوشت. پدرش گفت: پسرم چرا الله نوشتی اگر سلطان محمود خانه من بیاید ترسم بر من خشم گیرد. 💖🍃ابـوسعیــــــــــد گفــت: پـــــــــــــدر هـر ڪـس اسـم سلطان خویش بنویسد من هم اسم سلطان خویش نوشتم. اگر سلطان من (الله) مرا دوست داشته باشد، سلطان تو را توان خشم گرفتن بر من نیست 💖🍃و اگـــــر ســــلطان مـــــن تـــــــو را دوست نداشته باشد سلطان تو را قدرت نگه داشتن از خشم سلطان من نیست. پدر را این حرف فرزند شگفت آمد و راه خود عوض ڪرد و شاگرد پسر در راه معرفت شد. 🌺 @resale_hamrah ┈••✾•🍃💖🍃•✾••┈
💠✨ 🍃✨مردی ، به خانه‌ای برای مهمانے دعوت شد. دید صاحب‌خانه سفره را گسترده و وقت نماز است. ناراحت شد و گفت: چرا نماز نخوانده غذا میخورید؟ 🍃✨صاحب‌خانه گفت: تو برو نمازت را بخوان٬ ما ڪاری به ڪار تو نداریم. مهمان رفت و وضو گرفت و در اتاقے شروع به نماز خواندن ڪرد. 🍃✨صاحب‌خانه چون به اتاق آمد، دید مهمان قبله را برعکس ایستاده است. آرام رو به پسرش ڪرد و گفت: پسرم چرا به این مرد نگفتے قبله درست نیست؟ 🍃✨پسرش گفت: صدا نکن پدرم، بگذار بخواند. من وقتے آمدم دیدم قبله را درست نایستاده است. خواستم بگویم، نزدیڪ رفتم دیدم حمد و سوره را ڪلا غلط میخواند. 🍃✨با خود گفتم، حال که حمد و سوره را غلط میخواند و مشخص است نمازخوان نیست و برای ریا میخواند، چه فرقے برای خدا دارد هر طرف میخواند بخواند، چه رو به قبله چه پشت به قبله، قبول نیست. ♥️ @resale_hamrah
💠✨ 🍃✨مردی ، به خانه‌ای برای مهمانے دعوت شد. دید صاحب‌خانه سفره را گسترده و وقت نماز است. ناراحت شد و گفت: چرا نماز نخوانده غذا میخورید؟ 🍃✨صاحب‌خانه گفت: تو برو نمازت را بخوان٬ ما ڪاری به ڪار تو نداریم. مهمان رفت و وضو گرفت و در اتاقے شروع به نماز خواندن ڪرد. 🍃✨صاحب‌خانه چون به اتاق آمد، دید مهمان قبله را برعکس ایستاده است. آرام رو به پسرش ڪرد و گفت: پسرم چرا به این مرد نگفتے قبله درست نیست؟ 🍃✨پسرش گفت: صدا نکن پدرم، بگذار بخواند. من وقتے آمدم دیدم قبله را درست نایستاده است. خواستم بگویم، نزدیڪ رفتم دیدم حمد و سوره را ڪلا غلط میخواند. 🍃✨با خود گفتم، حال که حمد و سوره را غلط میخواند و مشخص است نمازخوان نیست و برای ریا میخواند، چه فرقے برای خدا دارد هر طرف میخواند بخواند، چه رو به قبله چه پشت به قبله، قبول نیست. ♥️ @resale_hamrah
💠✨ ❣ گویند: ملا مهرعلی خویی، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا می‌ڪنند. 🔹به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد. 🔹یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند. 🔹🔹ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه ڪرد. پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟ 🔻🔺گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا می‌ڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت. ⛔️ دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه می‌رویم. 💠 @resale_hamrah ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✨﷽✨ 💠✨ 💖🍃 پـــدر ابوســـعید ابوالخیــــرعـطار ثـروتـمندی بود. خانه‌ای داشت ڪه در تمام دیوارهای آن، اسم سلطان محمود را نوشته بود. 💖🍃 ســــــــــــــــلطان مـحمــــــــــــــود بـه خــــانه او رفـت و آمد داشت. ابوسعید در نوجوانی به پدر گفت: برای من اتاقی درست ڪن می‌خواهم در آن زندگی ڪنم. پدرش ساخت. ابوسعید در تمام دیوارهای آن ڪلمه الله را نوشت. پدرش گفت: پسرم چرا الله نوشتی اگر سلطان محمود خانه من بیاید ترسم بر من خشم گیرد. 💖🍃ابـوسعیــــــــــد گفــت: پـــــــــــــدر هـر ڪـس اسـم سلطان خویش بنویسد من هم اسم سلطان خویش نوشتم. اگر سلطان من (الله) مرا دوست داشته باشد، سلطان تو را توان خشم گرفتن بر من نیست 💖🍃و اگـــــر ســــلطان مـــــن تـــــــو را دوست نداشته باشد سلطان تو را قدرت نگه داشتن از خشم سلطان من نیست. پدر را این حرف فرزند شگفت آمد و راه خود عوض ڪرد و شاگرد پسر در راه معرفت شد. 🌺 @resale_hamrah ┈••✾•🍃💖🍃•✾••┈
✨﷽✨ 💠✨ 💖🍃 پـــدر ابوســـعید ابوالخیــــرعـطار ثـروتـمندی بود. خانه‌ای داشت ڪه در تمام دیوارهای آن، اسم سلطان محمود را نوشته بود. 💖🍃 ســــــــــــــــلطان مـحمــــــــــــــود بـه خــــانه او رفـت و آمد داشت. ابوسعید در نوجوانی به پدر گفت: برای من اتاقی درست ڪن می‌خواهم در آن زندگی ڪنم. پدرش ساخت. ابوسعید در تمام دیوارهای آن ڪلمه الله را نوشت. پدرش گفت: پسرم چرا الله نوشتی اگر سلطان محمود خانه من بیاید ترسم بر من خشم گیرد. 💖🍃ابـوسعیــــــــــد گفــت: پـــــــــــــدر هـر ڪـس اسـم سلطان خویش بنویسد من هم اسم سلطان خویش نوشتم. اگر سلطان من (الله) مرا دوست داشته باشد، سلطان تو را توان خشم گرفتن بر من نیست 💖🍃و اگـــــر ســــلطان مـــــن تـــــــو را دوست نداشته باشد سلطان تو را قدرت نگه داشتن از خشم سلطان من نیست. پدر را این حرف فرزند شگفت آمد و راه خود عوض ڪرد و شاگرد پسر در راه معرفت شد. 🌺 @resale_hamrah ┈••✾•🍃💖🍃•✾••┈
💠✨ 🍃❣⇜امام صادق (ع) فرموند: هنگامی ڪه حضرت داوود (ع) در عرفات توقف ڪردند و به مردم نگاه نمودند و از ڪثرت تعداد آن‌ها آگاه شدند، بالای ڪوه عرفات رفته، و شروع به دعا نمودند. 🍃❣⇜وقتی‌ڪه مراسمش به پایان رسید، جبرئیل بر وی نازل شد و گفت: ای داوود! خداوند می‌فرماید: چرا بالای ڪوه رفتی و مناجات ڪردی؟ ترسیدی ڪه من صدای تو را در پایین ڪوه نشنوم؟ 🍃❣⇜بعد جبرئیل داوود را با خود، به ڪنار رودخانه برد و با وی به اعماق دریا فرو رفت. در آنجا صخره‌ای بود آن را ڪندند و از داخل آن یڪ ڪرمی بیرون آمد. 🍃❣⇜جبرئیل به داوود گفت: ای داوود! خداوند می‌فرماید: من صدای این ڪرم را ڪه در میان سنگ و در داخل دریا قرار گرفته، می‌شنوم. تو گمان ڪردی صدای ڪسی ڪه مرا بخواند به گوش من نمی‌رسد؟
💠✨ 🍃✨مردی ، به خانه‌ای برای مهمانے دعوت شد. دید صاحب‌خانه سفره را گسترده و وقت نماز است. ناراحت شد و گفت: چرا نماز نخوانده غذا میخورید؟ 🍃✨صاحب‌خانه گفت: تو برو نمازت را بخوان٬ ما ڪاری به ڪار تو نداریم. مهمان رفت و وضو گرفت و در اتاقے شروع به نماز خواندن ڪرد. 🍃✨صاحب‌خانه چون به اتاق آمد، دید مهمان قبله را برعکس ایستاده است. آرام رو به پسرش ڪرد و گفت: پسرم چرا به این مرد نگفتے قبله درست نیست؟ 🍃✨پسرش گفت: صدا نکن پدرم، بگذار بخواند. من وقتے آمدم دیدم قبله را درست نایستاده است. خواستم بگویم، نزدیڪ رفتم دیدم حمد و سوره را ڪلا غلط میخواند. 🍃✨با خود گفتم، حال که حمد و سوره را غلط میخواند و مشخص است نمازخوان نیست و برای ریا میخواند، چه فرقے برای خدا دارد هر طرف میخواند بخواند، چه رو به قبله چه پشت به قبله، قبول نیست. ♥️ @resale_hamrah
🌷لقمان بر سر راهی ایستاده بود، رهگذری پرسید: «فلان قصبه از اینجا می‌رود؟» لقمان گفت: «آری.» عابر پرسید: «چه اندازه راه است؟» لقمان گفت: «تا ظهر می‌رسی.» 🌷عابر سوال کرد: «من شنیدم به ڪسی ڪه قبل از من این سوال را از تو کرد گفتی که تا غروب می‌رسی! بالاخره ڪدام حرف تو را باور ڪنم؟!» لقمان گفت: «من راه رفتن شما را می‌بینم و زمان را می‌گویم.» ⚠️هر ڪس را با متر خودش باید متر ڪرد. 🌷شخصی واردِ شهر غریبی شد، از ڪسی پرسید: «مردم این شهر چطور هستند؟ آیا خوب هستند؟» سوال ڪرد: «آیا شما انسان خوبی هستید؟» گفت: «بلی من انسان خونسردی هستم.» گفت: «مردم این شهر هم خونسرد هستند.» 🌷دیگری از راه رسید، گفت: «مردم این شهر چطور هستند؟» گفت: «تو خود چطوری؟» گفت: «من اعصاب درستی ندارم.» گفت: «مردم این شهر هم اعصاب درستی ندارند.» ⚠️پس خود هرگونه باشیم مردم شهر هم همان‌گونه با ما خواهند بود. 💠 @resale_hamrah ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅