eitaa logo
رسانه مجازی امیرالمومنین(ع)
736 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5هزار ویدیو
74 فایل
🌺رسانه مجازی چند جانبه امیر المومنین (ع)🌺 ☘️مطالب علمی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی،فرهنگی☘ به ما بپیوندید وما رابه دوستان و آشنایان خود معرفی کنید. 👇👇👇 🆔 @resane_amiralmomenin 📱ارتباط با ما👇 @Ali1268 @a_n436
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 حکایت‌های شفاهی شهدا زنده‌اند اوایل شهادتش بود. آبگرمکن منزل سوراخ شده بود و آب از آن چکه می‌کرد، طوری که فرش‌ها را خیس کرده بود. با پسرم فرش‌ها را جمع کردیم و صبح روز بعد که به تعمیرکار مراجعه کردیم، حاضر نشد برای تعمیر به منزل بیاید و گفت باید آبگرمکن را بیاورید اینجا. در این فکر بودیم که چه کنیم! زنگ منزل به صدا درآمد. یک همراه یک فرد لباس شخصی بودند که سؤال کردند آیا چیزی در منزل خراب شده است؟ آن یکی که پاسدار بود گفت: دیشب شیخ ( را شیخ خطاب می‌کردند) را به خواب دیدم که بسیار و بود و آچاری هم در دست داشت و گفت «شما به منزل ما سر نمی‌زنید؟! آبگرمکن منزل ما خرابه و بچه‌ها تو زمستون آب گرم ندارن» تعمیرکاری که همراه آن پاسدار بود، آبگرمکن‌ را در منزل باز و تعمیر کرد. برایم ثابت شده بود که او زنده است و کمکم می‌کند و هم مشکلات منزل ما را خودش حل می‌کند. 📝 راوی: فاطمه اکبرزاده همسر شهید محمد شیخ‌بیگ
✅ آن‌ها پاسدار بودند 🔰 شهيد سید محسن صفوي با اين‌كه خيلي كم در خانه بود، اما دورادور هواي من و بچه‌ها را داشت. تلفن كه مي‌زد، از همه‌چيز سؤال مي‌كرد تا خيالش از بابت ما راحت شود. من هم با وجود همه سختي‌ها هميشه سعي مي‌كردم جوابي بدهم كه او ناراحت نشود. يك روز خواهر آقامحسن آمد منزل ما. آن روز من و بچه‌ها مريض بوديم. صبح روز بعد كه آقامحسن تلفن كرد، گفتم حال همگي خوب است. همان روز به منزل خواهرش هم زنگ مي‌زند و می‌فهمد كه من مريض هستم. صبح روز بعد، زنگ در حياط را زدند. آقامحسن پشت در بود. قبل از ظهر همان روز مرا به دكتر برد و عصر به جبهه برگشت. آقامحسن 13 ساعت در راه بود و 13 ساعت ديگر هم بايد برمي‌گشت. فقط آمده بود من و بچه‌ها را ببرد دكتر و حالمان را بپرسد. 🌷شادی روح بلند شهدا صلوات🌷 ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ @resane_amiralmomenin