✍ قسمت شبانه شد در مسیر برگشت به تهران و در بامداد، یکمرتبه دل به بیراهه ی جاده بزنم و به مه! برسم و در اتراقگاهی ساکن شوم و دیزی بخورم و نماز صبح را در کنار مزار شهدای گمنام بخوانم.
و چقدر دلم اشک ریخت هنگام غیبتم، آنهم به ضرورت، برای حضور در نماز بر پیکر شهید هنیه و تشییع پیکر و چقدر خوشحال شدم عزیزی و دوستانی به نیابت قدم زدن و دعا کردند.
دعاگوی همگی هستم.
سفر کنید
#هجرت
#روایت_ادمین
➕ کانال رسـانه انقــلابی ↘️
➕🇮🇷 @RESANE_ENGHELABI
هر که با مرغ هوا دوست شود،
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.
هر که در حافظه چوب ببیند باغی،
صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند.
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند،
می گشاید گره پنجره ها را با آه.
زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخه بالای سرم چیدم،
گفتم:
چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید؟
می شنیدیم که بهم می گفتند:
سحر می داند، سحر!
سر هر کوه رسولی دیدند،
ابر انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانه هاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم.
دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش.
جیب شان را پر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.
#سفر #هجرت #شعر
شعر از: سهراب سپهری
عکس و حس از: ادمین کانال
تختی کنار پنجره در جوار کوه
نهالی زیر بارش بی امان ِمه
#روایت_ادمین
➕ کانال رسـانه انقــلابی ↘️
➕🇮🇷 @RESANE_ENGHELABI