eitaa logo
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
618 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
288 ویدیو
11 فایل
مرکز تولید،توزیع و ترویج کتاب و محصولات جبهه فرهنگی و انقلاب اسلامی در استان خوزستان 🚩پادادشهر خ۱۷غربی پ۱۳۶ حسینیه هنر ارتباط با ادمین: @Elnaz_Hbi
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
از مزار شریف تا حما کنار موکب بچه های افغانستان بین جمعیت میچرخیدم بلکه کسی را برای صحبت پیدا کنم. چشمم خورد به مرد میانسال و جا افتاده ای که گوشه موکب بود. وقتی کارم را توضیح دادم با لبخندی پذیرفت که چند دقیقه ای هم صحبت شویم. _اسم من سید علی حسینیه از منطقه مزار شریف. آقا سید چی شد کی به ایران آمدید و ساکن ایران شدید؟ _سال 95. وقتی پسرم شهید شد، از افغانستان به اینجا اومدیم. حسابی جا خوردم، فکرش را نمیکردم مردی که اینقدر ساکت، یک گوشه داشت بطری های آب را داخل ظرف پر از یخ میگذاشت پدر شهید فاطمیون باشد. با همان چشمان خیره جوابش را تکرار کردم: پسرتون شهید شد، اومدید ایران؟ _بله، ما خانوادگی اهل جهادیم. پدرم در جنگ شوروی با افغانستان جلوی چشم خودم شهید شد،وقتی داشتیم از روستامون دفاع میکردیم. با لبخندی حرفش را ادامه داد: _یادته طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف حمله کرد؟ پسر بزرگم جزو حلقه اول درگیری بود و شهید شد. بعد از دوماه برگشتیم مزار شریف، ولی مزار پسرم رو پیدا نکردم. هیچ اثری ازش نبود. غیر از صدا و چهره سید علی هیچ چیز نه میشنیدم، نه میدیم. حالا نوبت ماجرای پسر کوچکش بود. _درگیری های سوریه که شروع شد، سید جاوید گفت: میخوام برم سوریه برای دفاع از حرم. اولش اجازه ندادم، ولی وقتی گفت جواب حضرت زینب را خودت بده، نتونستم جلوشو بگیرم. خبر شهادتش رو که اوردن چند وقت بعد گفتن باید بیایید ایران، در افغانستان دیگه امنیت ندارید. داشتم به خاطرات عجیب و زندگی جهادی خانواده حسینی فکر میکردم که سید علی دست مرا گرفت و در دست آقا خاوری گذاشت. _آقای خاوری هم پدر شهیدن. ماجرای مسابقه ای که آقای خاوری با پسرش کاظم گذاشته بود هم آنقدر عجیب بود که روبروی هم اشک میریختیم از کاظم میگفتیم. این داستان ادامه دارد. *از راست آقای حسینی و خاوری ✍️مصطفی شالباف 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
🔹️ بین زوّار پاکستانی می‌گشتیم و دنبال یک نفر بودیم که فارسی بلد باشد؛ اما سمت هر کس می‌رفتیم زل‌زل نگاهمان می‌کرد و فقط می‌گفت پاکستان! خیلی خسته بودیم. نشستیم روی زمین. گوگل ترنسلیت را باز کردم و نوشتم «فارسی بلدید؟» و ترجمه به اردو می‌شد«کی آپ فارسی جانتی هه؟» با نمک بود.نمی‌دانستم با این جمله چه کنم. به شوخی داد زدم«کی آپ فارسی جانتی هه؟» و همانجا در کمال تعجب یک پاکستانی نزدیک شد و به فارسی گفت:" کمکی لازم دارید؟" اینگونه صحبتمان با علی جوهری شروع شد. با او از آمیتاب باچان تا عمران خان را بررسی کردیم و هرچه لغت هندی بلد بودیم، در فضای عملی به کار بردیم. برایمان از زیبایی کشمیر گفت و دعوتمان کرد که به آنجا سفر کنیم. در تمام طول صحبت، رفیقش که فارسی بلد نبود نگاهمان می‌کرد و دهنش از تعجب نیمه‌باز بود. علی جوهری، طلبه سطح سه در جامعه المصطفی قم. با همسرش به سفر اربعین آمده بود و مقیّد بود هرسال حتماً بیاید. چه زمانی که از پاکستان می آمد، چه حالا که ساکن ایران بود و سفرش ساده تر. می‌گفت سفر از سند و پنجاب کمی راحت‌تر است؛ اما بعضی از این پاکستانی‌ها از لب مرز چین به اینجا می‌آیند و سفری سخت و طولانی دارند. مثل خانواده‌ی خودم که از کشمیر شش هفت روز در راه بودند. پاکستانی‌ها شخصی را به عنوان سالار انتخاب می‌کنند و او مسئول انتقال افراد است .سالارِ قافله، یا همان قافله‌سالار. مامور مرز صدا می‌زد سالارِ اتباع پاکستانی؟ اما سالار فارسی بلد نبود. باید طلبه‌های فارسی‌بلد دنبالش می‌گشتند تا بگویند جناب بیا برایمان سالاری کن! علی جوهری از وضع اقتصادی گلایه داشت؛ اما ما را دلداری می‌داد و می‌گفت پاکستان از اینجا بدتر است. وضع مالی خوبی نداشت. به شوخی می‌گفت هر آنکس که دندان دهد چند وقتیست نان ندهد. پول نداشت اما دل دریایی داشت. با توکل بر خدا آمده بود زیارت. طایفه هم که از پاکستان مهمان او بودند، تا مهمان امام حسین (ع) بشوند، خرجی به دوشش اضافه کرده بودند. اما اخم نمی‌کرد. می‌خندید و شوخی می‌کرد. آهنگ فیلم شعله را می‌خواندیم و او کمی شرم داشت. فکر کنم او نسخه‌ی سانسور نشده را دیده بود. وگرنه من شرمی در شعله ندیده بودم. خدا به همراه علی جوهری خوش قلب! ✍️ سجاد ترک 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
از کربلا برگشته‌بود و داشت باقی‌مانده‌ی دینارش را نقد می‌کرد. با لبخند و سلام گرمش تمام قضاوت‌های ناخواسته‌ای که از شلوار جین سندبادی و سبیل لاتی‌اش کرده‌بودم بر باد رفت‌. امسال نهمین سال متوالی راه‌پیمایی اربعینش بود. یک ماه دیگر از کارگری کارخانه چادرملو بازنشسته می‌شد و این را مساوی با کار تمام وقت برای امام حسین(ع) می‌دانست. با خادمان عراقی یک کلمه هم نمی‌توانست صحبت کند. تلاشی هم نمی‌کرد! هر جا می‌شد می‌خوابید، هرچه بود می‌خورد و هر طور می‌توانست قدردانی می‌کرد. معتقد بود فقط وقت خرید، حرف‌ و چانه‌زدن نیاز است و در این مواقع کسی که پول می‌خواهد خودش فارسی بلد است. این را گفت و زد زیر خنده. نذر و نیازی نداشت ولی هر سال می‌آمد. حتی کرونا هم نتوانسته بود اشتیاقش را کم کند. نجف تا کربلا را قدم به قدم طی می‌کرد. می‌گفت فقط به عشق آقا! من و زنم هر دو عاشق امام حسینیم. یکی از دیگری بیشتر. همیشه تنها راهی سفر می‌شد. همسرش نمی‌توانست پیاده بیاید؛ اما کاروان زنانه‌ی کربلا راه می‌انداخت و هیئت زنانه در خانه برپا می‌کرد. هر سال محرم جلوی خانه‌شان در اردکان منقل و چای می‌گذارند برای رهگذران. کربلایی علی بارمال، عاشق بی ادا اطوار امام حسین(ع)، نرسیده دلتنگ حرم شده بود. می‌خواست در مسیر بازگشت، به حرم حضرت معصومه هم سری بزند. چقدر ساده و زلال و چقدر بامرام! ✍️ سجاد ترک 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
🏴 عزاداری بانوان فاطمی(س) شهر اهواز به مناسبت شهادت امام رضا(ع) ▫️سخنران: حجت الاسلام والمسلمین موسوی‌فرد نماینده ولی فقیه در خوزستان و امام جمعه اهواز ▪️مرثیه سرا: حجت الاسلام سعید شحیطاط ➕ زمان: جمعه ۲۴ شهریورماه ساعت ۱۷ ➕ مکان: مصلی امام خمینی(ره) اهواز ✅ @mousavifard_ir
🔹️ یکی ازتلخ‌ترین خاطرات انفجار حله بود. آن زمان در درمانگاه هلال احمر بودیم. ساعت تقریبا ۱_۲ شب اعلام کردند که اتوبوسی منفجر شده و همه آمبولانس‌ها و اتوبوس آمبولانس‌ها را باید اعزام کنید، اما جزییات را نگفتند. روز بعد که ماجرا علنی شد واقعا فضای سنگینی ایجاد شده بود. خود زائرین می‌آمدند، مردم عراق می‌آمدند به ما تسلیت می‌گفتند و اظهار ناراحتی می‌کردند. می‌گفتند شرمنده هستیم، شما مهمان امام حسین هستید مهمان ما هستید. برای خود ما حس عجیبی داشت. در درمانگاه که بودیم می‌دیدم هم حس ناراحتی زیادی برای هموطنان‌مان که شهید شده بودند داشتیم و هم انگیزه خدمت در ما بیشتر تقویت شده بود. این را در بین امدادگرها، پزشک‌ها و پرستارها می‌دیدم علیرغم اینکه ناراحت بودند پشتکارشان بیشتر شده بود. تمام مواکبی که آنجا بودند با اینکه از این اتفاق حس عزا داشتند اما انگیزه‌ها بیشتر شده بود. 🎙 راوی: حسن منصوری 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
◼️ همکار گرامی آقای محمد علی‌بخشی‌پور مصیبت وارده را خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض می‌نماییم. از خداوند متعال خواستاریم روح درگذشتگان را همنشین اولیاء گرداند و بازماندگان را صبری جمیل عطا کند.
توزیع و 🔸ششمین جشنواره فرزندان ایران🔸 🔴 . جهت سفارش و مشاوره: @resanebidaripv 📚 رسانه بیداری ✅ https://eitaa.com/joinchat/2440757372Cea3e75b12d
▪️شهادت جانسوز امام حسن عسکری(ع) بر شیعیان و ساحت مقدس امام عصر(عج) تسلیت باد. 🆔 @resanebidari_ir
29.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در نمایشگاه نوشت‌افزار اهواز، بنظرتان مردم بیشتر از چه طرح‌ دفاتر و نوشت‌افزاری استقبال کردند؟؟ 🔹بریده‌ای از استقبال بینظیر مردم از نوشت‌افزار ایرانی‌اسلامی 🔸ششمین جشنواره 🔸 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
⭕️ حسینیه هنر اهواز برگزار می‌کند: نمایشگاه آثار به جامانده از دوران دفاع مقدس تا پیشرفت‌های انقلاب اسلامی اهواز قهرمان ۲ پاسداشت سال‌های مجاهدت زنان و مردان این مرز و بوم با نشست‌های تخصصی، جشن امضای کتاب و اکران فیلم 🗓از ۳ الی ۶ مهرماه ⏰️ ۱۶ الی ۲۰:۳۰ 🚩 مکان: پادادشهر، خیابان ۱۷ غربی پاداد، پلاک ۱۱۸، حسینیه هنر اهواز ✔️ ورود برای عموم آزاد است 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @resanebidari_pv
اهواز قهرمان۲ نمایشگاه آثار به جامانده از دوران دفاع مقدس تا پیشرفت‌های انقلاب اسلامی شب یادها پاسداشت سالها مجاهدت و رشادت زنان اکران مستند ننه قربون نشست زن با هویت ایرانی نقد کتاب زنان جبهه جنوبی با حضور راوی محقق و نویسنده اثر 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @resanebidari_pv
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
✅️ بدون بخشنامه 🔹️به مسئولان اعتماد کنید. این جمله را بارها رهبرعزیزمان فرمودند. اما پذیرفتنش برای خیلی‌ها حتی بسیاری از حزب اللهی‌ها و انقلابی‌ها سخت است. مخصوصاً برای ما خوزستانی‌ها که مدام ضعف و ناهماهنگی می‌بینیم قبول این جمله چیزی شبیه ایمان به غیب است. اما مدتی که در چذابه بودیم احوالاتی از مسئولان استان دیدیم که شاید کمتر تصورش را داشتیم. 🔸️مدیری دیدیم که با تشرِ مافوقش به اهواز رفت تا در اداره بماند، اما دوباره بازگشت و با اشک و التماس خواهش می‌کرد اجازه دهند چذابه بماند و خدمت کند. مدیری دیدیم که چندماه قبل سکته مغزی کرده و به توصیه پزشک ۶ ماه در مرخصی استعلاجی بود اما نزدیک اربعین که شد استراحت و مرخصی را رها کرد و آمد کمک کند. حال نامساعدی داشت. یک ساعت که سرپا بود تن و بدنش شروع به لرزیدن می‌کرد اما تا روز آخر پای کار ماند. 🔹️️مدیری دیدیم که آنقدر خانه نرفته بود تا زن پا به ماهش آمد چذابه شوهر را ببینید. مدیری دیدیم که بیخیالِ پست و مقامش پشت کامیون حمل زباله می نشست و زباله جمع می‌کرد. مدیری دیدیم که مدتی قبل از اربعین بچه‌هایش بیماری سختی گرفتند. گفتند چند روزی همراه بچه‌ها برای درمان تهران رفته اما دوباره آمد و باز پیگیر کار اربعین شد. ️مدیران و مسئولان مدام جلسه بودند و کارها را سامان می‌دادند. گاه پیش می‌آمد که دو روز نخوابند اما باز هم بدون اعتراض کارشان را ادامه دادند. 🔸️اسم امام حسین که می‌آید مسئولان همه چارچوب‌ها را می‌شکنند. محدودیت‌های قانونی، وظایف سازمانی، بخشنامه‌ها و مصوبه‌ها هیچ کدام جلودارشان نیست. همه باهم مهربان‌تر می‌شوند. از هم سبقت می‌گیرند تا به زائرین خدمت کنند. کم نیستند مسئولانی که خادمی به زائرین امام حسین را افتخار خود می‌دانند. این مدیر و مسئول هم قابل اعتماد است هم باعث افتخار. ای کاش در همه سال مدیریت اربعینی باشد اگرنه ملت که همان ملت امام حسین‌ است. ✍️ زینب حزباوی 🆔 @resanebidari_ir 🆔@resanebidari_pv
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
⭕️ حسینیه هنر اهواز برگزار می‌کند: نمایشگاه آثار به جامانده از دوران دفاع مقدس تا پیشرفت‌های انقلا
🎞 شب یادها اکران مستند براثر زلزله نشست جهادسازندگی و امتداد این حرکت در پیشرفت های انقلاب اسلامی 🗓زمان:۴ مهر ⏰️ساعت:۱۶:۳۰ الی ۲۰:۳۰ 🆔 @resanebidari_ir 🆔@resanebidari_pv
📨 شما هم دعوتید... 🗓 ۳ تا ۶ مهرماه ⏰️ساعت:۱۶:۳۰ الی ۲۰:۳۰ 🆔 @resanebidari_ir 🆔@resanebidari_pv