eitaa logo
🔘رِسانـه دَمِشـق🔘
2.3هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
18 فایل
(فی بلادالسوریه)معتبرترین کانال خبری از سوریه #مدافعان_حرم با مدیریت رزمندگان سـوریه🇸🇾 ادمین تبلیغات و تبادل: @zeynabiye_dameshgh کانال تلگرام: https://t.me/resanedameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ راوی: برادر بزرگوار شهید 🌹🍃 آقا مهدی ما گل بود. و عباس خانواده ما بود. همسرش برایم تعریف می‌کرد. با همدیگر سوریه بودند همسرش را برده بود به محل کارش بعد به خاطر گرمی هوا برای همسرش پنکه روشن کرده بود. خانمش گفته بود: «مهدی چرا کولر را روشن نمی‌کنی؟» گفته بود: «آخر نیروهای من کولر ندارند. فقط این اتاق کولر دارد اگر جلسه باشد و همه بچه‌ها باشند من کولر این اتاق را روشن می‌کنم وگرنه مثل بقیه بچه‌ها فقط از پنکه استفاده می‌کنم.» رابطه او با همه اطرافیان و دوستانش یک رابطه بود. من گریه نمی‌کنم و اگر هم اشکی می‌ریزم به این خاطر است که حسودیم می‌شود و حسرت می‌خورم😔 🌹🍃 مهدی خیلی خوب بود. در سال 88 هم شکن بود. اولین نفری که به دل دشمن زد مهدی بود. او خط شکن محلمان بود. در سوریه هم خط شکن بود. مهدی در سوریه دستش مجروح شد، به او گفتم: «هر کس وضعیت تو را داشته باشد می‌تواند دیگر به این سفر سوریه نرود. باید منتظر باشی کتفت خوب شود. برای چه دوباره می‌روی؟» می‌گفت : «حامد من کار نیمه تمام خیلی دارم.» من پرسیدم: «کارهای نیمه تمامت چیست؟» گفت: «آنقدر باید بروم تا آن چیزی که می‌خواهم را بگیرم.» متاسفانه من متوجه نشدم چه می‌گوید. منظورش بود که بالاخره آن را گرفت و روسفید شد😭 🌹🍃 اطرافیان شهید حسینی به علت اطلاع چندانی از نحوه رشادت‌های این شهید مدافع حرم نداشتند برادرش از صفاتی می‌گوید که همرزمانش به او در سوریه نسبت می‌دادند. او می‌گوید: آقا مهدی خیلی بود و چیز زیادی از سوریه برایمان نمی‌گفت. به او می‌گفتم: «مهدی تو این همه می‌روی و می‌آیی، آنجا چه می‌کنی؟ مسئولیتی داری؟» می‌گفت: «نه من فقط یک راننده هستم.» رفقا که رفتند سوریه و برگشتند به من می‌گفتند: «برادرت آنجا چه کارهایی که نمی‌کند.» می‌گفتند : آنجا به او می‌گفتند یا یعنی شهردار حما. چون آنجا را مثل کف دستش بلد بود و به کارش وارد بود. 🌹🍃 آقا مهدی وصیت کردند : «دوست دارم کنار خاکم کنید.» وقتی سرش خلوت بود همه شب جمعه‌ها قطعه 26 بود. آنجا با شهدا عشق بازی می‌کرد. 🌹🍃 آقا مهدی عاشق (سلام الله علیها) بود و عاقبت مثل حضرت مادر از ناحیه پهلو و صورت آسمانی شد😭 😭 😔
‍ ای ... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،ناله سردادی و شدی .هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان.مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های . با سوز دلت بخوان ، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت.روضه بخوان . برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار،شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو.شاید در به رویمان باز شد. از وصیت مادر به دختر و بگو ، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر،یکی با دست های قلم شده،یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت . در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده ، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر.فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد.راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند.شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است.سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن... 🌺تولدت مبارک فرمانده.. به مناسب سالروز تولد ✍️نویسنده: 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه. 🥀مزار : اصفهان
•| رِسانـه دَمِشـق |•: ‍ برایم است از آنان که ندیده ام بگویم.از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند. صدای قدم هایش از کوچه پس کوچه های مرداد به میرسد ۲۵ مرداد را به نام خودش مزین می کند. آمده تا اولین مردم باشد برای از حریم حرم.. صدای افتخار آفرینی دیگری در گوش خیابان های قم می پیچید. ،ارادت خاصی به داشت.شاید حکمت علیدوست بودنش هم همین است عطش عشق به خاندان اورا نبرد کرد . نبرد با کسانی که به ساحت بی حرمتی کردند. سرانجام در روز سوم محرم سال ۹۴ دلتنگی ها به پایان رسید و صدای گلوله ایی ک بر پهلویت نشست از تو پرنده ایی ساخت تا در دل صدای زدنت را همه بشنوند تو برای همیشه به آغوش آسمان برگشتی و حالا سالهاست که کوچه پس کوچه های همه بوی تورا می دهند. نمیدانم امروز را به تو تبریک میگویم یا علی اصغرت؟... شایدم هر دویتان پس سالگرد زمینی شدنتان مبارک... به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۲۵ مرداد ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ مهر ۱۳۹۴.سوریه 🥀مزار : گلزار شهدای علی ابن جعفر قم @resanedameshgh🔵
آقازاده بود اما حسابش از خیلی ها جدا بود. مهارت هایش را پیشکش کرد به بی قرار .گذشت از و ، از زندگی آسوده و بدون دردسر ،از عاشقانه هایش با اش .. روح الله معنای واقعی بأبی أنت و امی و جانی و مالی و اهلی است برای و مضطرش... همه را کرد حتی جانش را .شاید دلتنگی هایش در روزهای بی مادری و عشقش به سبب شد تا به رسم مادر بسوزد .پیکری سوخته منتظر شد در و مدتی بعد چشم هایش جز زیبایی چیزی ندید و لب هایش با ما رایت الا جمیلا ارام گرفت. بگذریم از دلتنگی هایش برای شهیدش. از زمان که هر ثانیه اش یادآور خاطره ای است و مهمان دلش می شود. از آررزوهایی که آرزو ماندند.از روزهایی که می گذرد.ازعده ای که هنوز هم نمک طعنه بر زخم دلش می پاشند. بگذریم از پنجشنبه ها و دلتنگی و مزار ..اما به قول خودش همه اینها فدای حرم و آنجا. داغ زینب های معراج شهدا کجا و داغ زینب مضطر کجا. روح الله ها می روند تا هرروز کل یوم و کل عرض کربلا شود....... 🌹به مناسبت سالروز شهادت قمری 📅 تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸. تهران، دولاب 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۹۴ سوریه، حلب 🥀محل دفن: بهشت‌زهرا قطعه ۵۳ @resanedameshgh🔵
نفیسه ی علی نفس نفس نفس بزن... @resanedameshgh
نفیسه ی علی نفس نفس نفس بزن... @resanedameshgh
برانشستن‌پای‌سفره‌ی‌روضه برنامه‌ی‌روزانه‌داشت.📝 گاهی‌میدیدم‌که‌هندزفری توی‌گوشش‌گذاشته‌وداره های‌های‌گریه‌می‌کنه...😭 حتی‌اگردوساعت‌قبل‌ازنماز صبح‌هم‌ازجبهه‌یابیرون‌میومد بازیک‌ساعت‌قبل‌نمازصبح‌بیدار میشدنشسته‌هم‌که‌شده‌بودنماز شبش‌رومیخوندوآروم‌آروم گریه‌میکرد...🌱 اونقدرتوسجده‌گریه‌میکردنگاه میکردی‌میدیدی‌کنارش‌کلی‌ دستمال‌ریخته‌وجوابگوی اشکهاش‌نبود...🍃 @resanedameshgh
صبح‌روزشهادت‌گفت‌بایدمأموریت‌ بروم.🚨 گفتم‌خودت‌نرونیروهاتوبفرست. گفت‌بایدخودم‌بروم‌وکارراصحیح انجام‌بدهم.🙎‍♂ موقع‌رفتن‌پرسید‌‌م‌برمیگردی؟ گفت‌برمیگردم.😕 گفتم‌مطمئن‌باشم‌برمیگردی؟ گفت‌تافردابرمی‌گردم‌وباعجله ‌ازخانه‌رفت.🚶‍♂ همیشه‌موقع‌رفتن‌به‌مأموریت اززیرآب‌و‌قرآن‌ردمیکردم‌و🙄 آیت‌الکرسی‌میخواندم‌امااین دفعه‌باعجله‌رفت‌و‌برای این‌کارهافرصت‌نشد.😑 به‌برادرش‌گفته‌بوداگرشهیدشد😥 درجوارحرم‌سیدالکریم‌دفنش‌کنیم که‌این‌امرهم‌شکرخدامحقق‌شد.🤲 @resanedameshgh
🎥میگفت‌ڪاش‌بعد‌شہادت ‌پیڪࢪ‌نداشتہ‌باشم‌...گفتم🍃 🌺ادامہ‌دࢪعڪس👆 🖤 🖤 🖤 @resanedameshgh
سینہ‌زدن‌هاۅحاݪ‌ۅهۅاۍ محمدحسین‌من‌ࢪابہ‌خۅدش جذب‌ڪࢪدۅشیفتہ‌اش‌شدم.😍 لباسش‌خیس‌عࢪق‌بۅد.👕 ساعت‌۱۱بۅدڪہ‌دیدم‌‌محمد حسین‌میخۅادازهیئت‌بࢪه🚶‍♂ ازش‌پرسیدم:‌فࢪداشبم‌میای؟ گفت: بلہ‌حتماً،مݩ‌هیئت‌حضرت زهࢪاࢪاتࢪڪ‌نمیڪنم.❤️ اۅباݪباس‌عزاێ‌حضࢪت‌زهࢪا ازهیئت‌رفت.🏴 میاݩ‌هیئت‌ازمحمدحسین‌و دۅستانش‌خۅاستہ‌میشۅدڪہ خودشان‌ࢪابہ‌خیاباݩ‌پاسداࢪاݩ بࢪسانند.🛡 محمدحسین‌باهمان‌عࢪق‌ عزای‌خانم‌زهࢪاڪہ‌بࢪجانش‌ نشستہ‌بود‌ࢪاهے‌میشود‌وبعد هم‌ڪہ‌‌شهادت‌نصیبش‌شد...😭 🖤 🖤 🖤 @resanedameshgh
🖤ڪݪمینـــــے‌چیزێ‌ڪہ 🖤‌بہ‌من‌نمیگہ‌پســــــࢪت 🖤ڪݪمینےبگۅ‌تۅڪۅچہ 🖤چےاۅمده‌ســــــــــࢪت @resanedameshgh
میگفت‌من‌باخانم‌فاطمہ‌زهࢪا قࢪاࢪداࢪم‌ۅبایدبࢪۅم.😳 تخࢪیبچےبۅدۅاڪثࢪمین‌هاࢪا خنثےمیڪࢪددࢪاین‌میان‌زیاࢪت نامہ‌حضࢪت‌زهࢪاۅنمازشب‌ࢪا هࢪگزتࢪڪ‌نمیڪࢪد.🤲 نام‌مستعاࢪ"سیدعماد"ࢪاانتخاب ڪࢪدچۅن‌هم‌بہ‌سادات‌علاقہ داشت‌ۅهم‌بہ‌شہیدجهادمغنیہ. ۅهمیشہ‌یڪ‌شاݪ‌سبزدۅࢪ گࢪدنش‌بۅد.😇 بہ‌خاطࢪشہادت‌رفیقش😑 شھیدفانۅسےبسیاࢪناࢪاحت بودۅآخࢪهࢪپیامےمینوشت "دعاڪنیدمن‌هم‌فانۅسےشۅم" @resanedameshgh
🎙دائم‌میگفت‌میخۅاهم‌با‌ اسࢪائیݪ‌مباࢪزه‌ڪنم.💣 ازمداحےحاج‌محمۅد‌خوشش‌ می‌آمدومداحے‌«اݪݪهم‌اݪࢪزقنا شهادت»بࢪایش‌جذاب‌بود.😇 ذࢪه‌ای‌ازحࢪف‌هاێ‌جهاددنیایـے نبۅدۅݪایق‌شهادت‌بود.😍 گفت:چقدࢪݪاغࢪشده‌ای‌تو مگࢪۅࢪزش‌نمیڪنے؟!☹️ مگࢪآقانفࢪمودند:🙃 «تحصیݪ،تهذیب،ۅࢪزش» ومن‌فهمیدم‌ڪہ‌سخنان‌ࢪهبࢪے بہ‌چہ‌میزان‌بࢪاےامثاݪ‌ جهادمغنیہ‌بااهمیت‌است!❤️ @resanedameshgh
بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین🕊 همرزمش در می‌گفت شب عاشورا ماشین اصلاح آورد و گفت بیا موهایم را از ته بزن! با تعجب پرسیدم چرا؟! گفت؛ فردا . نباید مو داشته باشد! دائم ذکر حضرت زهرا(س) بر لبانش بود مداح نبوداما همیشه وسط هیئت روضه (س) می‌خواند. این ارادت قلبی او به مادرش حضرت زهرا(س) باعث شد همچون مادر پهلو شکسته‌اش با اصابت ترکش به ناحیه شهید شود. 🔹تاریخ ولادت: ۱۳۵۷/۰۴/۲۳ 🔸محل ولادت: رشت 🔹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۶ 🔸محل شهادت: حلب سوریه 🔹مزار: گلزار شهدای رشت 🎁..🌸🎉 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎈اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎈 🔵